لاگلاین: تام پسر یک میلیاردر معروف است که روابط خوبی با پدرش ندارد و در یک حادثه تمام سرمایهاش را به دختری میدهد که تصور میکند به او دلبسته شده است، اما دختر پس از دریافت پول او را رها میکند. در این میان، آهسته آهسته به روابط و دلایل هر یک از اشخاص داستان پی میبریم و ...
فیلم دلهرهآور روانشناختی «مکار» (Sharper) از آن دست فیلمهایی است که تا ثانیهی آخر شما را میخکوب خواهد کرد. این فیلم به کارگردانی بنجامین کارون ساخته شده است که پیش از این فیلمهایی از جمله «دارن براون» (۲۰۰۸)، «مشکل نهایی» (۲۰۱۷)، و قسمتهایی از سریالهای تاج، داستان زمستان را کارگردانی و جوایزی همچون گلدن گلوب، امی و بفتا هم کسب کرده است. کارون در این فیلم فضایی اپیزودیک خلق کرده است که همچون قطعات پازل به یکدیگر وصل خواهند شد و در انتها اثری یکدست و پُرهیجان بر جای مینهد. «مکار» یا تیزهوش به شکلی استادانه اجازه نمیدهد که ضرباهنگ داستان به دلسردی تماشاگر کشیده شود و با توئیستهای پیاپیاش تماشاگر را به مشارکت دعوت میکند و دستآخر شیرینی معمایی حلشده را به مخاطبش هدیه میکند.
چشمان آنها به خدا مینگریست
چهار طرح داستانی به وسیلهی کاراکترهای اپیزود قبلی به هم متصل میشوند تا با استفاده از تکنیک زمانشناسی معکوس ماجرایی را تعریف کنند. در اپیزود اول آشنایی دختر و پسری سیاهپوست به نام ساندرا و تام را در کتابفروشی تام میبینیم و از کتابی به نام چشمان آنها به خدا مینگریست اثر زورا نیل هرستون (۱۸۹۱-۱۹۶۰) نام برده میشود. این کتاب عشق دختری سیاهپوست به معشوق سرخپوستش و سیر معرفتشناختی او را در جامعهای مردسالار و نژادپرست روایت میکند که میتواند به صورت کدی مهم برای درک و دریافت فیلم در نظر گرفته شود. حلقهی اتصال اپیزود یک به اپیزود دو ساندراست و در این اپیزود با کاراکتر او و شیوه زیستنش پیش از ماجراهای کتابخانه و شخصیتی به نام مکس آشنا میشویم. در اپیزود سه مکس ما را با مدلین آشنا میکند و اینگونه مدام به عقب میرویم تا شکل سادهی کلاهبرداری در اپیزود اول را به پشت پردهی پیچیدهی آن پیوند دهیم.
آنچه در این تریلر روانشناختی چشمگیر است فیلمنامهی درخشان و مهندسیشدهی آن است. الساندرو تاناکا و برایان گیتوود فیلمنامهنویسان فیلم پیش از این چند فیلم در ژانر کمدی کار کردهاند که شریک کارآگاه، سوپر استور، پرستار از آن جملهاند. این دو نویسنده در این فیلم از تکنیک فیلم معکوس استفاده کردهاند تا موضوعی معمایی را لایهلایه باز کنند و در زمانی عقبرونده علل و عوامل شکلگیری رخداد را شرح دهند.
نویسندگان با استفاده از فیلمنامهای اپیزودیک فرم روایت را با محتوای آن همخوان کردهاند. تاناکا دربارهی آغاز نوشتن فیلمنامه «مکار» میگوید که اتود سیصفحهای آن مربوط به دوران دانشجوییاش بوده که یکباره به فکر گسترش آن افتاده است. [1] تسلط بر متد نگارش و ژانرها باعث شده است که فیلم مکار تماشاگر را با خود همراه کند و این به نظر مهمترین ویژگی این فیلم است.
اهمیت پرداخت اثر در زیرژانر تریلر نیازمند این است که با ویژگیهای اساسی تریلر روانشناختی و تکنیک زمانشناسی معکوس آشناتر شویم. بارزترین ویژگی تریلر وجه محوریت آنتاگونیستهاست. در تریلرها معمولاً چیزی که روایت را پیش میبرد کنشگری ضدقهرمانان است. از سوی دیگر، زمانشناسی معکوس (Reverse Chronology) تکنیکی روایی است که به جای استفاده از فلاشبک و ایجاد شکاف در روال فیلم حوادث داستان را از جلو به عقب تعریف میکند. این تکنیک که پیشینهاش به «داستان سه سیب» در انئید ویرژیل میرسد در رمان و داستان و نمایشنامه و فیلم کاربرد دارد. مثلاً این تکنیک در رمان خداحافظ گذشته (۱۹۳۴) اثر دبلیو. آر. برنت و در نمایشنامهی خیانت هارولد پینتر استفاده شده است. استفادهی همزمان از این تکنیک و ساختار اپیزودیک به همراه انتخاب ژانر تریلر مجموعهای کامل برای نوشتن فیلمنامهای درخشان را مهیا کرده است و جدای از بازیگران و کارگردانی خود اثری هنری است.
گفتنی است که دیدن بازی جولین مور در نقش مدلین یادآور توانایی خیرهکنندهی این هنرپیشهی تواناست که حضور او در فیلمهای درخشانی مثل مگنولیا، هانیبال، هنوز آلیس، ساعتها، کوری، پایان رابطه و ... برای سرخوش شدن از تماشای یک فیلم کافی است. بازیهای روان و جذاب دیگر بازیگران فیلم جان اسمیت، جان لیسگو، سباستین مکس در کنار کارگردانی قابلقبول و متن حرفهای فیلمی را به تماشاگر عرضه میکند که بسیار سرگرمکننده و دلپذیر است و میتوان با قاطعیت گفت که ارزش دیدن دارد.
سمیرا شهبازی
[1] . اگر به فیلمنامهنویسی علاقهمندید یا میخواهید با این دو فیلمنامهنویس و نحوهی نگارش «مکار» بیشتر آشنا شوید به
این آدرس بروید.
دیدگاهها
مهمان
برای ارسال دیدگاه باید وارد شوید