نگاهی بر پیاز بلورین: یک چاقوکشی اسرارآمیز
هیاهوی بسیار برای هیچ
لاگلاین: مایلز براون، میلیاردر و صاحب شرکت تکنولوژی بینالمللی آلفا، به شکلی معمایی دوستانش را به یک آخر هفتهی طولانی در جزیرهی شخصیاش دعوت میکند تا در آنجا هم خوش بگذرانند و هم به مایلز کمک کنند تا معمایی پیچیده را حل کند. آن معمای وعدهدادهشده قتل خود مایلز در میهمانی شام است که با حضور غافلگیرانهی کارآگاه بنوا بلانک داستان به گونهی دیگری ادامه خواهد یافت...
فیلم «پیاز بلورین: یک چاقوکشی اسرارآمیز» (Glass Onion: A Knives Out Mystery) یادآور روزهای کرونایی است. این فیلم معمایی به نویسندگی و کارگردانی رایان جانسون دنبالهی «چاقوکشی» (Knives Out) است که در گلدن گلوب نامزد جایزهی بهترین فیلم کمدی – موزیکال و بهترین بازیگر مرد برای دنیل کریگ شد و از نظر منتقدان انبیآر (NBR) یکی از بهترین فیلمهای 2022 لقب گرفت. رایان جانسون در این فیلم علاقهمندان ژانر معمایی را به چالش میکشاند و انواعواقسام روشها را به کار میگیرد تا از یک داستان کلاسیک درامی اسپای – معمایی بسازد و تماشاگر را تا پایان مجذوب نگه دارد. میتوان با احتیاط این را گفت که اثر جدید جانسن یک اسپینآف آگاتاکریستیطور و هیچکاکی است که با گیرایی و ملاحت سینمای مدرن پیوند خورده است و توانسته نظر مطلوب تماشاگران را هم به دست آورد. درگیری در فضای خاکستری و دستهای آلودهی همهی میهمانان باعث میشود تا هر کدام از اشخاص درام قابلیت قتل را داشته باشند و علیه آنها اسنادی در دست باشد. روایتی 139دقیقهای که با جعبههای پستی حاوی دعوتنامه آغاز میشود و تا جزیرهای زیبا و رازآلود گسترده میشود و باید به سرانجامی برسد تا دوباره توان گذر از دریا و رسیدن به ساحل آرامش را داشته باشد.
«اگر میخواهی تغییر اساسی ایجاد کنی، از چیزهای کوچک شروع کن.»مایلز
مایلز، مدیرعامل شرکت بینالمللی آلفا، پس از سالها تصمیم میگیرد تا چند دوست صمیمیاش را که در گذشتههای دور با هم در کافهای به نام «گلس آنین» آشنا شدهاند به میهمانی باشکوهی در جزیرهی شخصیاش در سواحل یونان دعوت کند. مایلز دوستان مشهورش را با کشتی سفید مجللی به جزیره خواهد آورد و همهی میهمانان از بازدید خود از جزیره و قصری که دستبرقضا بالاترین اشکوبش به شکل «پیازی بلورین» ساخته شده است جادوزده و مقهور این امکانات و این تجمل آمیخته با فناوری مدرن میشوند. اما این دعوت با درخواست کمک همراه است و در شام ضیافت است که مایلز از دوستانش میخواهد تا قاتل او را پیدا کنند. او میگوید که بهزودی در همین سرسرا به قتل خواهد رسید و از رفقایش میخواهد تا قاتل را پیدا کنند تا بتوانند از جزیره رها شوند. این انتریک را کارآگاه بنوا که به شکلی غیرمنتظره به جزیره دعوت شده است خنثی میکند؛ اما ویروس جنایت مسری است و چون نام چیزی را بیاوریم آن چیز احضار خواهد شد، قتل و جنایت نیز احضار میشود و بعد از آن است که داستان بارها توییست میکند و دوباره با رد کردن فرضیات به جای اولش بازمیگردد. تماشاگر جز با کارآگاه نمیتواند با کسی همدلی کند و با اوست که ماجرا را پردازش میکند، اما کارآگاه هم گذشتهاش را از تماشاگر دور نگه داشته است. در جزیرهی ثروت و تکنولوژی و شکوه بهترین آثار نقاشی و مجسمه فراهم آمده است و حتی تابلو مونا لیزا هم آنجاست تا جنایت از دید تاریخی که محصول بشر تاکنون است گسترده شود و قد بکشد.
هیاهوی بسیار برای هیچ
هیچکاک در جایی میگوید که دوست دارد تماشاگرانش را همچون پیانو بنوازد. جانسن در فیلم پیاز بلورین در روایتی طولانی تلاش میکند که این جملهی هیچکاک را به تصویر بکشاند، اما آیا از این آزمایش سربلند بیرون آمده است؟ میتوان در پاسخ گفت: نهچندان. از هر نظر که بررسی کنیم چاقوهای عریان روایت معماگونهی بهتری بوده است. جانسن چند شخص را که در ظاهر با هم دوستاند اما همه از یکدیگر بیزارند و بهخصوص همه از مایلز تنفر دارند را در کنار هم قرار داده است. این افراد همه سرشناساند و در واقع بدون حمایت پدرانهی مایلز هیچ هویت اجتماعی خاصی ندارند. اما مایلز باهوش که با جملههای انگیزشی دنیای امریکایی ایدهآل را به شکل زندهای ظاهر کرده است چه قصدی از این بالماسکه دارد؟
استفاده از مکگافین برای وسعتبخشی به داستان، بهرهگیری از اسپینآفِ داستان کلاسیک حبس عادی یا غیرعادی عدهای در یک محیط بسته، ارجاع مکرر به تکنیکهای روایتی شکسپیری همچون جابهجایی کاراکترها برای فریب تماشاگر و دیگر اشخاص بازی، تکنیک دستمال دزدمونا، به کارگیری دو فلاشبک از گذشتهی دور دوستان و گذشتهی نزدیک کارآگاه و هلن که در نقش خواهرش به میهمانی آمده است، همهوهمه در هم آمیختهاند تا معمایی را حل کنند که از ابتدا هم معما نبود. اما کدام ابژه است که پیرنگ مکگافینی را گسترش میدهد؟ ابژهی ابتدایی قتل مایلز است که هنوز و هرگز در داستان اتفاق نمیافتد، پس از آن قتل دوک کودی به ابژه تبدیل میشود و همزمان قتل نمادین هلن. اما درست پس از قتل نمادین هلن است که روایتی پنهان که خواست و دلیل این دورهمی و اتفاقات جزیره است رخ مینماید و از ساحت گذشته به زمان حال داستان میآید و به ابژهی مکگافینی اصلی داستان تبدیل میشود: قتل مرموز کاساندرا، خواهر هلن، که فقط مایلز از آن باخبر بوده است. در حقیقت، درست در زمانی ابژه به روایت میآید معما نیز پایان مییابد.
نکتهای که برای نگارنده حایز اهمیت است حضور مونا لیزا در جایگاه شاهد است. تماشاگر ناخودآگاه قصد دارد تا با یکی همذاتپنداری کند و حقه میخورد و با کارآگاه پیش میرود، درحالیکه تماشاگر و مونا لیزا اینهمانی دارند. اهمیت مونا لیزا در جایگاه بزرگترین و معروفترین نقاشی جهان و هراس از سوختنش را با جایگاه تماشاگر برای کارگردان و هراس از دلسرد کردنش میتوان در یک کفهی ترازو گذاشت. تماشاگر همچون مونا لیزا در اتاقنشیمن به تماشا ایستاده است و با هر اتفاقی سیستم امنیتیاش هشدار میدهد و تنها چیزی است که با کمترین تغییر از ماجرا بیرون خواهد آمد.
کارگردانی جانسون، صحنهپردازی شکوهمند، آهنگسازی نیتان جانسن، بازیهای قابلقبول بازیگران بهویژه بازیهای جذاب دنیل کریگ و ادوارد نورتون، تروکاژها و فیلمبرداری حرفهای به فیلمی تبدیل شده است که خاطرخواهان ژانر معمایی را خشنود خواهد کرد و تماشایش پُر از لذت و تردید توأمان است.
سمیرا شهبازی
دیدگاهها
مهمان
برای ارسال دیدگاه باید وارد شوید