ورود هنری و سم به پنجمین قسمت آخرین ما (The Last of Us) را مهیجتر از تمام اپیزودهای قبل کرده است. سم برادر کاتلین، رهبر شاخهی نظامی کانزاس را به فدرا فروخته تا دارویی برای زنده ماندن سم به دست بیاورد. حالا کاتلین با تمام توان نظامی قصد دارد آنها را دستگیر کند. با هدف خروج از شهر، جوئل و الی با آن دو نفر همراه میشوند. راهحل خروج دست هنری است و توان تیراندازی و مقابله با افراد آلوده را جوئل و الی بلدند. مأموریت موفقیتآمیز است ولی آلوده شدن سم، مرگ او به دست هنری و در نهایت خودکشی هنری، یک پایان شوکهکننده میسازند.
چرا این اپیزود تا اینجای فصل بهترین است؟
۱. تنیدگی روایی. طراحی روایت فرعی اپیزود پنجم به گونهای طراحی شده است که مسیر جوئل و الی را تکمیل میکنند. آنها مثل بیل و فرانک صرفاً مهیاکنندهی تجهیزات شخصیتهای اصلی نیستند. برای روایت مسألهی آن دو نفر، روایت اصلی فراموش نمیشود و هردوی آنها نفس به نفس شخصیتهای اصلی با ماجرا درگیر میشوند. هردو گروه، به نوعی از یک کهنالگو تبعیت میکنند؛ راهنما. راهنمای خروج و زندهماندن. تنیدگی روایی جوئل و الی را در مواجهه با آدمهای تازه قرار میدهد. اینگونه از لایههای هرچند کمعمق شخصیتها بیشتر باخبر میشویم. اینکه جوئل آنقدرها هم صورت سنگی نیست و الی آنطور که تصور میکرد خون درمانگر ندارد.
۲. ضرباهنگ وقایع. دلهرهی موجود در سرتاسر اپیزود، در نتیجهی ضرباهنگ اتفاقات بیشمار رقم میخورد. الگوی روایی این اپیزود شبیه به خطوط متقاطع خیابان است. بعد از هر مخمصه فضا آرام میشود و دوباره مخمصه از راه میرسد. ضرباهنگ را یک نیروی تهدیدکننده هدایت میکند. آنها مدام در حال تعقیب و گریزند. این نیرو هر آن ممکن است سروکلهش پیدا شود. به همین دلیل شک و تردید شخصیتها به یکدیگر، عبور از تونل، رسیدن به نقطهی مرزی شهر و درگیری با نیروهای نظامی و موجودات آلوده، همگی خط سیری را دنبال میکنند که هر لحظه مخاطب را با احساس دلهره درگیر کنند.
۳. پایان دور از انتظار. این خط روایی دلهرهآور یک قطعه پازل کم میداشت اگر از آن صحنههای پایانی خبری نبود. نزدیکی احساسی الی و سم، مخاطب را هرلحظه با آن دو بیشتر همدل میکند. الی حتی از خون بدنش برای سم مایه میگذارد ولی انگار خاصیت درمانگری الی روی او جواب نمیدهد. این پایان در ادامهی همان ضرباهنگ متقاطع شکل میگیرد. سرعت وقوع وقایع در صحنهی مرگ سم و خودکشی هنری کارکرد مشخصی دارد: شوکه کردن مخاطب. نبود سرعت آن حس را از صحنه میگرفت.
اپیزود پنجم چندین قدم از دیگر اپیزودها جلوتر است. بستر وقایع سریال این پتانسیل را دارد که چنین ساختاری را در ادامه هم داشته باشد. اگر سریال دوباره در ورطهی مُد هالیوود نیفتد و روایتهای فرعی را بدون کارکرد منطقی بر روایت اصلی ترجیح دهد میتوان همچنان از ساخت و فرم آن دفاع کرد. با این حال، صرفاً برای به دست آوردن مخاطب بیشتر، مسألهی اصلی سریال فراموش خواهد شد. با این حال همین سه دلیل: تنیدگی روایی، ضرباهنگ وقایع و پایان دور از انتظار برای دوست داشتن اپیزود پنجم کافی است. سه رأس یک مثلث که در دلشان جملهی تحمل کن و زنده بمون را بازسازی میکنند.
حسین نیرومند
دیدگاهها
مهمان
برای ارسال دیدگاه باید وارد شوید