نبش قبر فرنچایزهای مرده و مدفون، از اقداماتی است که همیشه هالیوود دست به آن زده تا گیشه را از دست ندهد و البته به نوعی مخاطب را به سینما برگرداند. سینمایی «شکار» (Prey) به کارگردانی دن ترکتنبرگ که پیشدرآمدی از مجموعهی «غارتگر» است که نخستین بار اواخر دههی ۸۰ پا به سینما گذاشت؛ دگربار از خاک بیرون آمده تا قصهاش را برای مخاطب بازگو کند. ناگفته نماند که «شکار» اگرچه در محتوا به اصل و اساس داستان اصلی وفادار مانده ولی در بخش فرم، اثری بسیار خشن، تنشزا و دلهرهآمیز است که با شکوه هراسناکی که از طبیعت در پسزمینه دیده میشود؛ همچون تصاویری از گرگها، جنگل، رودخانه و غروبهای رعبآور، هراس را به دل مخاطب میاندازد.
داستان تازهترین ساختهی ترکتنبرگ، با سرزمین ملت کومانچی و در حدود ۳۰۰ سال پیش شروع میشود؛ زمانی که غارتگر، خود را به عنوان منشأ اولین موجود بیگانهای که روی زمین ظاهر شد، معرفی میکند. شخصیت اصلی فیلم نارو است؛ یک جنگجو و ردیاب خبره که مهارتهایش با یک عمر نبرد نزدیک علیه نیروهای پدرسالار قبیله بهبود یافته است. اما همین تبعیض جنسی ریشهدار در قبیله به نفع او عمل میکند: فیالواقع این فرض که به عنوان یک زن تهدیدی مهم محسوب نمیشود، سلاح در نیام اوست. زن جوان آتشینی که خود را به عنوان یک شکارچی ثابت کرده است و در برابر رهبران مرد قبیله خود میایستد تا دشتهای بزرگ شمالی را از شر یک شرور بیگانه و دگرجهانی خلاص کند. کاراکتری که در نیمهی آغازین، بیسر و صدا و در دشتهای ناهموار و میان انبوه درختان و آبهای خروشان به همراه سگش حرکت میکند و مخاطب آرام آرام در جهانش گم میشود.
هیولای فیلم «شکار»، کم و بیش ترفند همیشگی را دارد که از فیلمهای قبلی به ارث برده است: یک شنل نیمه نامرئی، ظاهری تنومند، عجیب و نیمه ترسناک و البته نیمه کمیک، صورت بیگانه و بافتهای بدنی مشمئزکننده. فیالواقع در یک اقدام بازیافتی که به نوعی کمپوستسازی هالیوود است، شکارچی بازگشته و به دنبال طعمه است. این وجه از موجود بیگانه اما بیشباهت نیست به کاراکتر اصلی فیلم: نارو که یک جنگجوی جوان است که میخواهد همانند نرهای قبیلهی خود، از جمله برادرش، به شکار برود و این کشمشها میان او و قبیله است که سفر او را شکل میدهد.
بیشک در دل این حجم از ترس و ناامیدی، سفر نارو برای یافتن بیگانه، به فیلم انسجامی عاطفی و جسورانه میبخشد که اکثر سری فیلمهای «غارتگر» فاقد آن هستند. نارویی که اولین شخصی است در قبیله که متوجه میشود طبیعتی که عمری است او زیرنظر دارد، توسط موجود دیگری زیرنظر گرفته میشود و او تنها کسی است که خطر را عمیقاً درک کرده است. جریانی که به لحاظ بصری به یک افسانهی الهامبخش و اخلاقی بدل شده است و نارو را شایستهی اضافه شدن به لیست شخصیتهای سرسخت و محکمی که میتوانند در برابر غارتگر مقاومت کنند، بداند. کاراکتری که از ذهن و بدن خود به اندازه یکسان برای مقابله با همه دشمنان خود استفاده میکند.
ناگفته نماند که رمز و راز زیادی برای فیلم «شکار» وجود ندارد؛ هرچه که هست در دنبالههای پیشین بارها و بارها فاش شده است. اما با این حال «شکار» همچنان تلاش میکند تا این موجود را به نسل جدید نیز معرفی کند. موجودی مشمئزکننده و لزج که با نیمهنامرئی بودن و استتار شدن، تنفر و ترس بیشتری را برای مخاطب بهوجود میآورد و به تبع عملیات او همچون مثلهمثله کردنها و دباغی کردن بیرحمانهی حیوانات و سپس انسانها، درجهی «آر» را تثبیت میکند. فیالواقع «شکار» به عنوان یک تریلر از جنس هجوم بیگانگان و ترس از ناشناختهها، با مهارت و هارمونی خاصی ساخته شده، هرچند فیلم از غافلگیریهای کمی برخوردار است اما برای لحظاتی مخاطب را عمیقاً درگیر میکند و در خطراتی که مردم کومانچی با آن روبهرو هستند، همچون محیط زیبای آنها که مملو از تهدیدهای مرگبار طبیعی و شکارچیان خارجی است، سهیم میکند.
در نهایت میتوان گفت با اینکه «شکار» اساسا داستان غیرقابل پیشبینی و ویژهای ندارد، اما اثر قابل تاملی است. از انتخاب عنوان فیلم نسبت به دیگر عناوین این مجموعه گرفته تا ترکیببندی هیولای بَدگِل و بدقواره. با تمام اینها باید گفت «شکار» ارزش این را دارد که برای دیدن آن وقت بگذارید و به تماشای لانگشاتها و اکستریم لانگهای خارقالعادهی آلبرتا، جنگلهای سرسبز، درختان باشکوه، بوتهها، مناظر کوهستانی و چمنزارهای پر شده از نور خورشید، صدای سکوت طبیعت و وحشتی در حال وقوع، موسیقی فوقالعاده، اکشن فراوان و حضور استعدادهای نیتیو و بومی بنشینید و از همه مهمتر سیر به دام افتادن شرور بیگانهای که به قصد غارت به زمین آمده است را زیر نظر بگیرید و از مغلوب شدنش، نفس راحتی بکشید.
یاسمن اسمعیلزادگان
دیدگاهها
مهمان
برای ارسال دیدگاه باید وارد شوید