news-background
news-background

نقد قسمت پنجم House of the Dragon: اردک کبابی یا غاز، مسأله این است؟

[حاوی اسپویلر]

در قسمت پنجم «خاندان اژدها» (House of the Dragon) رینیرا تصمیم به ازدواج می‌گیرد و برای رسیدن به تخت آهنین راه جایگزینی به نظرش نمی‌رسد. آن هم با لینور که علاوه‌ بر سیاه‌پوست بودن، همجنسگرا هم هست. بله به نظر من هم کلیشه‌ها کمی بیش از حد معمول‌ به چشم می‌آیند. در ابتدای قسمت پنجم مرگ یکی از همسران دیمون به دست خود او را شاهدیم. همسری با ازدواجی هنوز غیرقانونی. این صحنه‌ی قتل نه چندان خونین و خشن، این نوید را می‌دهد که قرار است با وقایع هولناک‌تری مواجه شویم. شاید شما هم بعد از تماشای این قسمت و خواندن مرور و نقدهای مختلف متوجه قیاس آن با یکی از قسمت‌های بازی تاج و تخت شده باشید. قسمتی با عنوان عروسی خون. اما آیا به همان اندازه ببیننده از وقایع شب ازدواج رینیرا با سر لنور شوکه می‌شود؟ از نظر سینمایی، روایت و منطق اتفاقات طوری طراحی‌شده‌اند که مخاطب در لحظه‌ی مرگ شخصیتی جا بخورد، چشمانش گرد شود و نفسش برای ثانیه‌هایی در سینه حبس شود؟ ضرباهنگ تدوین به گونه‌ای است که همچون مشت‌های سر کریستون به صورت بیننده بخورد؟ پاسخ به این پرسش‌ها را باید هرکدام از بیننده‌ها بدهند.

به نظر می‌رسد تمام توان روایی سریال خاندان اژدها روی دوش دو عنصر است: جنسیت و نژاد. البته نمی‌توان نگاهی انتقادی به این دو مؤلفه در سریال پیدا کرد. آن‌گونه که خلاء و فقدان توجه به آن‌ها در روایت برای شخصیت‌ها تبدیل به مسأله شود. آن‌ها از جنسیت و نژاد آسیبی ندیده‌اند. خطری تهدیدشان نمی‌کند. هرچند رینیس به دلیل زن بودن دستش به تخت آهنین نرسید. ولی در دل روایت، این موضوع برای او به نیرویی برای تغییر تبدیل نمی‌شود. منفعل، سربه‌راه و همراه همسرش وضعیت را دنبال می‌کند. شاید بگویید کارکرد او همچون آینه‌ای برای رینیرا است. اما باید به یک نکته دقت کنیم. رینیرا دختر پادشاه است. جایگاه و طبقه‌ی او، موانع رسیدن به قدرت را از قبل برداشته‌اند.

نیازی به گفتن نیست که عروسی رینیرا و سر لنور حرکتی استراتژیک است. برای قوی‌تر کردن قلمروی پادشاهی. آن دو سلیقه‌ی مختص به خودشان را دارند. با شیوه‌ و روش و هدف‌های متفاوت. همان‌طور که در قدم‌زدن کنار ساحل، در لفافه درباره‌ش بحث می‌کنند. رینیرا از اردک کبابی می‌گوید و سر لنور از غاز. سلیقه‌ی غذایی همچون انتخاب شیوه‌ی رابطه‌ی جنسی. بحث بر سر بی‌اهمیت بودن مسأله‌ی جامعه‌ی +LGBTQ و اقلیت‌های نژادی نیست.

این موضوع در سطح اجتماعی، از آمریکا تا ایران باعث خیزش‌های مدنی بسیاری شده است. قتل جورج فلوید و وقایع مینیاپولیس جنبش Black Live Matters را پیش کشید. در ایران اکنون با زن، زندگی و آزادی مواجهیم. پیشتر از همه‌ی این‌ها هم گروه موسوم به سافروجت (Suffragette) که سال ۱۸۴۸ در ایالات متحده در پی به دست آوردن حق رأی برای زنان بود. تلاشی که ۴۵ سال بعد یعنی ۱۸۹۳ نتیجه داد و نیوزلند به اولین کشوری تبدیل شد که زنان در آن حق رأی داشتند. هرکدام از این موارد، یعنی جنسیت و نژاد می‌تواند پایه‌های قدرت یک سیستم سیاسی را تشکیل دهند که تلاش برای تغییر آن‌ها به فروپاشی آن نظام سیاسی یا دست‌کم تغییرات اساسی منجر شود. مواردی که حکومت‌های پلیسی تلاش دارند تا با استفاده از ابزارهای مختلف سرکوب، به شکل سیستماتیک روایت و دیدگاه‌شان را به عموم دیکته کنند. نتیجه؟ انباشت خشم و انفجار بر اثر یک حادثه‌ی ناشی از سرکوب.

اما خاندان اژدها روی نقطه‌ی بی‌خطری ایستاده است. جنسیت و نژاد شخصیت‌های سریال برای آن‌ها هزینه‌ای به همراه ندارد. به عبارت بهتر دست‌وپای آن‌ها را برای چینش استراتژی و بازی‌های سیاسی نمی‌بندد. آن‌ها هرکدام بازی‌گردان وضعیت موجودند. بیشتر از زن بودن، تابوی عشق‌ورزی به عمو برای رینیرا مانع به حساب می‌آید. در نتیجه نمی‌توان سیاست سریال خاندان اژدها را صرف حضور رنگین‌پوستان و زنان در رأس امور، هم‌راستا با مسائل و جنبش‌های جنسیتی و نژادی در نظر گرفت. اگر بدبین نباشیم و انگ سوءاستفاده نزنیم، آن را می‌توان تلاشی فرهنگی برای ساخت روایت‌هایی جدید درنظر گرفت.

انتهای قسمت پنجم خاندان اژدها با عروسی رینیرا و سر لنور به اتمام می‌رسد. مراسمی که با رقص و شادی شروع می‌شود و در نهایت به درگیری خونین سر کریستن و پارتنر سر لنور می‌رسد. جایی که معشوقه‌ی لنور کشته می‌شود. تکرار عروسی خون بازی تاج و تخت؟ نه آنقدر هولناک و شوکه‌کننده. در قیاس با آن اپیزود درخشان شکست مفتضحانه‌ای به شمار می‌رود. به نظر می‌رسد همینکه مدام به عقب برمی‌گردیم و بازی تاج و تخت را مرور می‌کنیم نشان از این دارد که خاندان اژدها برای نگه داشتن مخاطبانش کار سختی را در پیش خواهد داشت.

حسین نیرومند

دیدگاه‌ها

برای ارسال دیدگاه باید وارد شوید