news-background
news-background

نقد فیلم Unbearable Weight of Massive Talent: متا-کمدی کیج، مواجهه با موفقیت‌ها و شکست‌ها

برای چندین دهه، چهره‌ی نیکلاس کیج، بر روی پوستر فیلم‌ها و سردر سینماها، تضمین فروش گیشه در سراسر جهان بود و حضور این ستاره در یک فیلم کافی بود تا سر و صدا به پا کند. ولی عمر بازیگری او به ناگهان، به پایان نزدیک شد و با اینکه عده‌ای او را بهترین بازیگر نسل خود می‌نامیدند؛ در سال‌های تعطیلی شغلی، به‌ عنوان مردی مورد تمسخر قرار می‌گرفت که هر نقشی را برای خرید یک زمین، قلعه، ساخت هرم برای بعد از مرگ، خرید مار کبرا و حتی خرید یک جمجمه‌‌ی دایناسور تیراناسور باتار، قبول می‌کند و همه‌ی این دوران پربار و دوران رکود، بن‌مایه‌ی فیلم «وزن تحمل‌ناپذیر استعداد عظیم» (The Unbearable Weight of Massive Talent) به کارگردانی تام گورمیکان است.

تازه‌ترین فیلمی که کیج در آن به ایفای نقش پرداخته، یک متا-کمدی (کمدی خودارجاعی) با ابعاد جنایی، هیجانی و توطئه‌آمیز است که به اندازه‌ی کافی شگفت‌انگیز نیست تا بتواند توامان تمام شکوه و اندوه کاراکتر اصلی ماجرا را در بر بگیرد. کیج در این فیلم در نقش «نیک کیج» به ایفای نقش می‌پردازد؛ نسخه‌ای خیالی از خودش که ایده‌های بلندی درباره‌ی بازیگری مطرح می‌کند، اما شکست‌های پی‌در‌پی او در زندگی خصوصی و زندگی حرفه‌ای، دست بردار نیست. دختر نوجوانش (لیلی شین) از رفتار و کارهای او رنج می‌برد و طلاق قریب‌الوقوع او از اولیویا (شارون هورگان)، هنرمند گریمور، ناکامی دیگری است در زندگی او.

در این میان، کیج همچنین دائما مورد آزار نیکی قرار می‌گیرد، نسخه‌ای جوان‌تر و موفق‌تر از خودش که به شکل حدیث نفس تئاتری، مدام بر او ظاهر می‌شود و نقاط ضعف و قدرت، چرایی‌ها و چگونگی‌ها را بر او یادآور می‌شود. اما قصه‌ی اصلی از جایی شروع می‌شود که پس از شکست‌ها و نارضایتی‌ها، در نهایت تصمیم می‌گیرد برای همیشه از بازیگری کناره‌گیری کند. اما قبل از این‌که این کار را انجام دهد، پیشنهاد یک میلیون دلاری را می‌پذیرد که توسط مدیر برنامه‌اش، فینک (نیل پاتریک هریس) به او داده می‌شود تا به میهمانی میلیاردر مطرح و طرفدار بی‌چون و چرایش، «هاوی گوتیرز» (پدرو پاسکال) در مایورکا برود. هاوی، یک سوپر طرفدار نیکلاس کیج است و او را به ملک خود دعوت کرده تا در روز تولدش مهمان افتخاری او باشد. با این حال، هاوی انگیزه‌های پنهانی دارد، زیرا امیدوار است نیک، فیلمنامه‌ای را که نوشته است بخواند و با بازی در فیلم خودش موافقت کند. در ابتدا اما، نیک در برابر برنامه‌های هاوی مقاومت می‌کند، اما به زودی از فیلمنامه‌ی هاوی الهام می‌گیرد. در این میان، اتفاقاتی می‌افتد که نیک تصمیم می‌گیرد یا شکست را قبول کند و یا به عنوان ستاره‌ی اکشنی باشد که سینما به او نیاز دارد.

«وزن تحمل ناپذیر استعداد عظیم» به کارگردانی تام گورمیکان، که فیلمنامه را خود او با کوین اتن نوشته است، یکی پس از دیگری فیلم‌های نیکلاس کیج را بررسی می‌کند و در طول مسیر نقل قول‌های به یاد ماندنی را یادآوری می‌کند و واضح است که مخاطب باید هر بار که به یک ارجاع فیلمی برمی‌خورد، با لبخندی بر لب، فریاد بزند و این‌گونه است که این فیلم بی‌شک مورد پسند طرفداران پر و پاقرص کیج واقع خواهد شد.

با این حال اگر در تمام این آشفتگی و سرگرمی‌سازی که در  فیلم وجود دارد،  نگاهی جزئی‌تر به آن بیاندازید، یک عمل ابزورد و ناامیدکننده از رستگاری را خواهید دید که واقعا لازم نیست اتفاق بیفتد. این کاملا یک فیلم مخصوص طرفداران کیج است، شاید به این دلیل که دیگر هیچ‌کس نمی‌داند قهرمان داستانی به چه معناست. این فیلم به جای اینکه مخاطب را به مکانی فراتر سوق دهد، فقط توانایی مخاطب را در شناسایی چیزهایی که در گذشته به او لذت می‌دادند، تایید می‌کند. دقیقا شبیه به همان جمجمه‌ی دایناسوری غیرکاربردی است که فقط می‌خواهیم و می‌خریم و راهی کلکسیون می‌کنیم.

«وزن تحمل ناپذیر استعداد عظیم»، احتمالا یکی از عبث‌ترین فیلم‌هایی است که در طول سال خواهید دید. مشکل این است که فیلمساز به جای پرداخت به متا-کمدی تمام عیار، سعی می‌‌کند یک اثر  پر از احساس و هیجان را ارائه کند که در نهایت این طرح کار نمی‌کند. این «کمدی خودارجاعی»، که فی‌الواقع قرار است به نیکلاس کیجی بپردازد که پس از پشت سر گذاشتن نقش‌های مهم سینمایی متعدد، با حرفه‌ی بازیگری خود دست و پنجه نرم می‌کند و البته وسواس زیادی برای حفظ موقعیت نقش اصلی خود دارد که باعث ناراحتی و ناامیدی همسر سابقش اولیویا (شارون هورگان) و دختر نوجوان آدی (لیلی مو شین) شده است، در میانه‌های راه، خط اصلی را گم می‌کند و با استفاده‌ی نه چندان درست از تکنیک داستان در داستان، به شلم‌شوربایی می‌ماند که انتظار همه چیز در آن وجود دارد.

ناگفته نماند که بی‌شک شجاعت و نبوغ می‌خواهد که نیکلاس کیج در حال بازی یک نسخه‌ی کاریکاتور از خودش، حرفه‌ی خود را مورد تمسخر قرار دهد و  از ظهور تا سقوطش را  به تصویر بیاورد. و البته دیدن اینکه خود کیج تا این حد خودارجاع است، فوق‌العاده سرگرم‌کننده و هوشمندانه است و همچنین طرفداران او از تعداد ارجاعاتی که می‌تواند به آن‌ها یادآوری کند خوشحال خواهند شد؛ از آثار کلاسیک دهه ۹۰ تا انیمیشین‌هایی که در آن‌ها صداپیشه بوده است. این نکته حایز اهمیت است که کیج، یک اجرای درخشان و احتمالا یکی از بهترین‌هایش را در سال‌های اخیر اجرا می‌کند و هر آنچه را که مخاطب از کارنامه‌اش در طول دهه‌ها فعالیت هنری دوست دارد، یکجا جمع کرده است. و در کنار این‌ها زوج دوست داشتنی او و پدرو پاسکال، که به طرز شگفت‌انگیزی یک طرفدار مشتاق با چشم خیره را به تصویر می‌کشد، تماشایی است.

در نهایت می‌توان گفت اگرچه، ماهیت این فیلم به قدری تلخ و پوچ است که ثابت می‌شود تنها برای ۱ ساعت و ۴۷ دقیقه قرار است مخاطب را سرگرم کند، اما خالق اثر سعی کرده‌  یک نمایش اکشن فوق‌العاده را که برخی از درام‌های خانوادگی بی‌ضروری را نیز در خود جای داده است، به تصویر بیاورد. و علاوه بر ماهیت متا-کمدی اثر و تصویر کیج از خودش که بسیار سرگرم‌کننده و بهترین چیزی است که در این سال‌ها از او دیده‌ایم، با تشکیل زوج دوست داشتنی کیج و پدرو پاسکال را که به طرز شگفت‌انگیزی یک طرفدار مشتاق با چشم خیره را به تصویر می‌کشد، یک‌بار دیدن اثرش را ممکن می‌سازد.

 

یاسمن اسمعیل‌زادگان

دیدگاه‌ها

برای ارسال دیدگاه باید وارد شوید