حضور کودکان ترسناک و مرموز، سنتی قدیمی و فیالواقع به قدمت خود ژانر وحشت است که در تمام دوران سینما هر زمان که رویت شده، مخاطب را به فکر فرو برده و به او آموخته است که کودکان هم میتوانند هراس و دلهره به ما بازگردانند. آشناییزدایی از خلوص و بیگناهی کودکان و نشان دادن اعمال خشونتآمیز و وحشتناکشان را اینبار اسکیل وگت با فیلم تاریک و محزونِ «بیگناهان» (The Innocents) مقابل چشمانمان میآورد و با این تصور از پیش طراحی شده، داستان کودکانی که قدرتها و نیروهای فوق طبیعی دارند را بازگو میکند.
وگت ما را به طور کامل در دنیای کودکان غوطهور میکند، دنیایی که بزرگسالان در حاشیهی آن قرار گرفتهاند و تنها به عنوان ابزار دست کودکان، مورد استفاده قرار میگیرند و اساسا نمیتوانند کنترل این جهان را به دست گیرند. او فیلمش را با خانوادهای ۴نفره شروع میکند که درست در طول تابستان بیپایان نروژ، به یک مجتمع آپارتمانی جدید میان جنگل، نقل مکان میکنند.
آیدا (راکل لنورا فلوتوم) دختر کوچک این خانواده است که در وهلهی اول ممکن است بیگناه و بیآزار به نظر برسد، اما فیالواقع از شکنجهی خواهر بزرگترش آنا (آلوا برینزم رامستاد) که اوتیسم دارد، لذت میبرد. آیدا از توجه ویژه به وضعیت خواهرش، از جانب والدین، خشمگین است و دور از چشمان مادر، آنا را بیرحمانه نیشگون میگیرد و زمانی که قرار است با هم بازی کنند، او را تنها میگذارد. آیدا همچنین کاراکتری است که در این مکان جدید، مشکلی برای یافتن دوستان تازه ندارد و به سرعت با بنیامین، پسری خجالتی و زورگو (سام اشرف) که به نظر میرسد میتواند اشیاء را با ذهنش جابهجا کند و عایشه، دختری مهربان و خوشرفتار دوست میشود؛ دختری که افکار همسایگانش را میشنود و تنها فردی است که میتواند با آنا ارتباط برقرار کند. همانطور که چهار کودک شروع به تعامل به شیوههای شیرین و عمیقاً شوم میکنند، مشخص میشود که به غیر از آیدا، همهی آنها دارای تواناییهای فوق عادی هستند. اما حضور بنیامین و قدرتهای تاریک او، جمع آنها را به هم میزند و جریانات ناخوشایندی را به وجود میآورد و در نهایت آنها تلاش میکنند تا او را مهار کنند.
برای فیلمی که روایت خود را با رویکردی آهسته و همچون حرکت در یخبندان پیش میبرد، فیلمبرداری و یا تدوین، میتوانند همانند معجزه باشند. در اینجا به لطف گروولن، فیلمبردار اثر، نماهای وسیعی که از جنگل گرفته میشود، جنگلی که اطراف آپارتمانهای بتنی قرار گرفته را همچون نیرویی عظیم و بیمانند نشان میدهند که تمام این جهان را میبلعد و در مغاک تاریکی فرو میبرد. گروولن داهیانه حسی قوی و غالب از مکان ایجاد میکند و در عین حال، جغرافیای دقیق را مرموز نگه میدارد. فیالمثل ما هرگز نمیدانیم کدام راه پله به آپارتمان چه کسی نزدیک است. هرگز نمیدانیم پل میان شهرک و جنگل به کجا ختم میشود، هرگز نمیدانیم دریاچهی مقابل ساختمانها کدام نقطه از شهر است و الخ. علاوه بر این، فضای کلاستروفوبیک اثر هم با استفادهی مکرر گروولن از کلوزآپهایی که در تضاد با پانوراماهای بسیار گسترده، برای تأکید بر وحشتها و دلهرههای کوچکی که در گوشههای کوچک کادر اتفاق میافتند، به ظرافت تقویت میشود.
ناگفته نماند که وگت علاقهمند است تا در سراسر فیلم، از تماشاگران بپرسد که ظلم و ستم یک بچه، قبل از اینکه فکر کنیم آنها تنها کودک هستند، تا کجا پیش میرود و بر همین اساس، تمرکز خود را روی کودکانی میگذارد که مدام ترس و خطر را تشدید میکنند و اینگونه به وضوح مخاطب را با کاراکترهای کوچک و معصومی مواجه میکند که به ناگهان بدل به هیولا میشوند و علاوه بر اینکه تریلری خوشساخت و یک تمرین ژانر رضایتبخش را رقم میزند، یک مشاهدهی دقیق از روندی که کودکان خردسال از طریق آن اخلاق را به دست میآورند، به تصویر میآورد.
در نهایت میتوان گفت «بیگناهان»، اثری خوشساخت و درگیر کننده است و همچنان که ارتباط خود را با دنیای واقعی حفظ میکند، همانند تمثیلی در میان خط باریک بین خیر و شر حرکت میکند و تقابل این دو نیرو را به زیبایی نشان میدهد. وگت در این فیلم با موفقیت چهار عنصر را با هم پیوند میزند: یک: مفهوم قوی و اصلی که از طریق یک فیلمنامهی هوشمندانه به تصویر آمده است. دو: اجرای عالی کودکان که ستودنی است. سه: میزانسنهایی که مخاطب را در دید دایرهی کودک در دنیایی بسیار کوچک قرار میدهند و طبیعت کوچک دوران کودکی را که در آن کوچکترین قسمتها بهطور غیرقابل درک بزرگ هستند. و چهارم تصاویر فوقالعاده که مخاطب را تا انتها درگیر میکنند. تمام این عناصر به تدریج به هم گره میخورند و به زیبایی قاب را پر میکنند و همه و همه، عظمتی هراسناک و تنشزا را به وجود میآورند.
یاسمن اسمعیلزادگان
دیدگاهها
مهمان
برای ارسال دیدگاه باید وارد شوید