news-background
news-background

مصاحبه با بازیگر «Game of Thrones» پیرامون فصل هفتم و اپیزود نهایی آن-بخش دوم

حاوی اسپویل

بعد از مصاحبه با «لیام کانینگهام» بازیگر نقش «سر داوس»، این بار نوبت به مصاحبه ای دیگر از سوی پایگاه خبری «ورایتی» رسیده است. این رسانه سینمایی در مصاحبه ی جدید خود به سراغ بازیگر شخصیت «پیتر بیلیش» یعنی «آیدن گیلن» رفته است. این بازیگر که سابقه ی طولانی حضور در فیلم و سریال های گوناگون را دارد یکی از برجسته ترین شخصیت های سریال تا به اینجای کار محسوب می شد. اپیزود نهایی فصل هفتم سریال اما ایستگاه نهایی قطار زندگانی این شخصیت در وستروس به حساب می آمد. به لطف شخصیت پردازی خوب این کارکتر می توان وی را یکی از ماندگار ترین چهره های دنیای تلویزیون به حساب آورد. همان گونه که در اپیزود نهایی فصل هفت مشاهده کردید این شخصیت توسط «آریا استارک» کشته شد. در مصاحبه ای که می خوانید با بازیگر این نقش صحبت شده است. این بازیگر با این که سال های بسیار است در تلویزیون حضور دارد ولی همیشه سعی کرده از حواشی دور بماند و مصاحبه های بسیار کمی از او در فضای رسانه ای موجود است. او سعی می کند تا حرف هایش را با ایفای نقش بسیار خوب خود به نمایش بگذارد، در نتیجه اگر احساس کردید پاسخ های او به سوال ها کوتاه هستند تعجب نکنید چرا که او بازیگر کم حرفی است.

  • نخستین بار کارگردان های سریال (بنیاف و وایس) چه زمانی به شما در این رابطه گفتند؟

این دو شخص عادتی به تماس تلفنی یا ملاقات حضوری با بازیگران ندارند و ممکن است هر شش سال یک بار به شما زنگ بزنند.  نخستین بار بازیگر نقش «روس بولتون» یعنی «مایکل مک الهاتون» بود که به من اطلاع داد کارگردان های سریال قصد گفتن چیزی به من را دارند. با خودم اندیشیدم که اگر با آن ها تماس بگیرم دیر یا زود اتفاقی برای شخصیتم در سریال خواهد افتاد. تماس گرفتم و اندیشیدم که چه احساسی ممکن است به این قضیه داشته باشم. از آن جایی که سریال برای سال های طولانی به عنوان بخش مهمی از زندگی تان به حساب می آید، دقیق نمی دانستم اگر از آن خارج شوم چه آینده ای در انتظارم است. بدون سریال چه احساسی دارم؟ احساس می کنم یک چیز مهم زندگی ام را از دست داده ام.

کمی احساس کرخت شدگی به من دست داد. نگران شخصیت تان در سریال و آینده ی شغلی تان می شوید. مرگ شخصیت من در سریال باعث شد بار دیگر به گذشته و حجم تلاش هایی که برای شخصیتم کشیدم فکر کنم. در هفت سالی که سپری شد تلاش های بسیاری برای نقشی که بازی می کردم کشیدم.

  • کارگردان های سریال وقتی قصد مطلع کردن شما را داشتند از راه شوخی به شما گفتند یا رک و راست؟

جوک و شوخی ای در کار نبود. آن ها به من «رودخانه ای از خون» وعده دادند و خب اگر منصفانه بنگریم، اتفاقی که برایم افتاد شبیه رودخانه ای از خون نبود ، ولی با این حال قول داده بودند که مرگ به یاد ماندنی تری نسبت به شخصیت «روس بولتون» داشته باشم. این که در اپیزود نهایی یک فصل از دور خارج شوم بسیار بهتر است از این که در اپیزود دوم فصل مرا بکشند.دقیقاً زمانی شخصیت من کشته شد که جهان فکر می کرد پیتر بیلیش عضو جدا نشدنی دنیای وستروس و سریال است. برای من تعداد اپیزود هایی که در سریال حضور داشتم مهم نبودند، دوست داشتم همان تعدادی که بازی می کنم بهترین بازیگری ام را به نمایش بگذارم که خب از نتیجه ی کارم راضی ام. خوشحالم از اینکه داستان قابل قبولی برای ارائه در سریال داشتم.

  • طرح لیتل فینگر برای دشمن کردن خواهران با یکدیگر کمی ریسکی به نظر می آمد. در این باره توضیح دهید.

لیتل فینگر به دقت نقشه های خود را پیاده سازی می کرد. تفاوت اصلی کارش با دفعات قبل این بود که طرح احتمالی اش ریسک بالاتری داشت. آتشی که او سعی در شعله ور ساختنش داشت هر آینه ممکن بود دامن گیر خود او شود، ولی بنظرم از این نقشه اش لذت می برد. نقشه های او هرگز امنیت کاملی برای او در پی نداشتند ولی او به قمار کردن زندگی اش برای رسیدن به بهترین ها عادت داشت.

  • واکنش شما بعد از دیدن فیلمنامه ی نهایی چه بود؟

انتظار هر چیزی را داشتم. حدس می زدم که پایان کارم رسیده باشد.

  • ولی به گمانم مطلع نبودید که چگونه قرار است کشته شوید. درست می گویم؟

راستش را بخواهید در سال 2015 با یکی از مجله های خبری مصاحبه ای داشتم و به آن ها گفتم که به احتمال زیاد ضربه ی نهایی را «آریا استارک» به من می زند چون که زمزمه هایش را از کارگردان ها شنیده بودم. وقتی سکانس دادگاهی آریا استارک را فیلمبرداری می کردیم متوجه شدم که خنجر او در این سکانس کار مرا یک سره خواهد کرد و وقتم به پایان رسیده است. شخصیت من در سریال از همان اپیزود چهارم خود را برای مرگ آماده کرده بود. برن استارک وقتی دیالوگ «آشوب یک نردبان است» را گفت اشاره به همین موضوع داشت. بعد از این دیالوگ بود که فهمیدم کار هایی که در سریال بصورت خصوصی و در خفا انجام می دادم آن چنان که می پنداشتم خصوصی و پنهانی نبوده اند.

خداحافظی بیلیش از سریال بسیار دراماتیک و احساسی بود. او از عشقی پرده برداری می کند که سال ها در سینه اش نهفته بود. با این وجود، موقعیت تحقیر آمیزی برای شخصیت پیتر بیلیش بود.

  • آخرین روز کاری تان چگونه بود؟

آخرین روز کاری ام سکانس کشته شدنم نبود. وقتی فیلمنامه را خواندم تصمیم گرفتم ابتدا سکانس کشته شدنم را بازی کنم و بعد از آن به ایفای نقش اتفاقات قبل از آن بپردازم. این کار را بدان جهت کردم که می خواستم فشار روحی و روانی کشته شدن شخصیتم در سریال از بین برود و راحت تر با بازیگران دیگر تعامل داشته باشم، ولی باید اعتراف کنم سکانس آخر من در سریال بسیار احساساتی ام کرد. این بدان معنا نیست که ناراحت بودم، بلکه احساس می کردم اگر در زندگی واقعی جای پیتر بیلیش بودم چه گونه می شدم. برای فیلمبرداری اپیزود نهایی دو کارگردان اصلی حضور نداشتند و «برایان کاگمن» یکی از دستیاران کارگردان این سریال بود که بازیگران را جمع کرد و برای مان سخنرانی کرد و من از احساسم به بازیگران گفتم.

  • سکانس مورد علاقه تان کدام بود؟

زمانی را به یاد دارم که سانسا استارک را بوسیدم و درباره ی مادرش برای او حرف می زدم. در آن جا بود که برای اولین بار تصمیم گرفتم به شخصیتی که کاملاً خاکستری و مرموز است کمی احساسات و رنگ و لعاب ببخشم. احساس می کردم این وظیفه ی من بود که کاری کنم مردم شخصیت لیتل فینگر را دوست داشته باشند.

  • سخن پایانی؟

راستش را بخواهید احساس می کنم کارم را بسیار خوب انجام دادم. شخصیتی که در سریال به نمایش گذاشتم کارش را خوب انجام داد. نیاز بود که تعداد بازیگران اصلی کم شود و قرعه به نام پیتر بیلیش افتاد. این مسئله یک مشکل نیست. پایان سریال در راه است و به چیزی فراتر از آن فکر نمی کنم.

 

دیدگاه‌ها

برای ارسال دیدگاه باید وارد شوید