داستان تشکیل گروه افسانهای راک «کویین» و خوانندهی اصلی گروه «فردی مرکوری» تا اجرای شکوهمند آنان بر استیج «لایو اید».
فیلم «حماسهی کولی» (Boheian Rhapsody) محصول سال ۲۰۱۸ اثری به کارگردانی برایان سینگر (مظنوین همیشگی) و به نویسندگی آنتونی مککارتن (تئوری همه چیز)، پیتر مورگن (شتاب) است. بازیگران فیلم شامل رامی ملک (آقای روبات)، ایدن گیلن (بازی تاج و تخت) گویلیم لی، بن هاردی، جوزف مازلو و لوسی بوینتون میشود.
فیلم یکی از مناقشه برانگیزترین عنوانهای سال بود. بخاطر روایت نه چندان پایبند به واقعیتش، آماج حملات شد و درگیریهای پشت صحنهی عوامل هم پروسهی فیلمبرداری را طولانیتر کرد. در نهایت منتقدان روی چندان خوشی به آن نشان ندادند و از متاکریتیک نمرهی پایین ۴۹ را گرفت و از راتن تومیتوز نمرهی ۶۲. همهی اینها در حالی بود که فیلم در زمینهی فروش خوب کار کرد و موفق به ثبت فروش ۲۰۳ میلیون دلاری در آمریکای شمالی و ۵۹۸ میلیون دلاری در سینماهای بینالمللی شد تا یکی از بهترین فروشهای سال کمپانی فاکس باشد. و همچنین مثالی دیگر از فاصلهی بین تماشاگران و منتقدان در سال ۲۰۱۸. در انتها فیلم نامزد ۵ جایزهی اسکار از جمله بهترین فیلم و بهترین بازیگر نقش اول مرد شد.
برایان سینگر به نظر میرسد بهترین ریتم و لحن را برای فیلمش انتخاب کرده. انگار فیلم را از روی آهنگهای کویین ساخته؛ صحنه به صحنه که جلو میرویم و گروهی که شکل میگیرد، تور میگذارد، آلبوم میدهد، قرارداد بزرگ میبندد و از لیبل قبلی جدا میشود...
روند شاد و سرخوشانهای برای فیلم درنظر گرفته شده و به همین خاطر مشکلات پیشِ رو برای شخصیتهای اصلی، دردسر چندانی درست نمیکنند. روندی که براساس روحیات شخصیت اصلی فیلم پایهگذاری شده و سایر اعضای گروه هم با همان روحیه مشکلات را از سر راه برمیدارند. برای مثال داستان ساخته شدن خود آهنگ «Bohemian Rhapsody» و مشکلاتی که برای آنها در این مسیر به وجود آمد.
خود سازنده هم انگار با همان روحیه سرخوشانه فیلم را ساخته. فیلم پر از نماهای جذاب و برجسته است و کاتهای زیبا و خودنمایانه در توالی صحنهها، فیلم را یکی از عنوانهای منحصر به فرد سال میکند. روند سرخوشانه داستان از همه بیشتر خود را جایی نشان میدهد که داستان فیلم، از شکل گیری گروه تا اجرای لایو اید را در برمیگیرد ولی در انتها ناگهان ده دقیقهی کامل اجرای زنده لایو اید را شامل میشود. ایدهای که دیوانهوار به نظر میرسد اما اینجا جواب داده و فیلم را در تمام مدت تا به انتها سرپا نگه میدارد.
سرعت بالای روایت داستان یکی از ویژگیهای مهم فیلم است. با سرعت هرچه تمامتر شکلگیری گروه را میبینیم، و سپس مانند برق و باد، آلبومها یکی پس از دیگری میآیند و وقتی برای مخاطب نمیماند که در مورد اتفاقات و شخصیتها فکر کند. مانع برای برگزاری تور؟ بوم! راهحلش این است. مشکل برای ضبط آلبوم؟ بوم! راه حلش آن است. مشکل کمبود بودجه؟ بوم! راه حلش آن یکی است. در واقع سرعت فیلم آنقدر زیاد است که به هر شخصیتی و به هر خرده داستانی وقت کوتاهی میرسد. برای مثال ساخت آهنگ «We Will Rock You» کمتر از دو دقیقه میکشد. یا به عنوان مثال دیگر میتوان از خانواده و ریشهی فِردی نام برد که در واقع باید نقش بزرگی در شکلگیری شخصیت او داشته باشد، اما تاثیرش را در چند لحظهی کوتاه میبینیم و تمام.
فردی مرکوری از سکانس ابتدایی فیلم، گذشته و ریشهی خود را کتمان میکند. اگر با یک فیلم معمولی مواجه بودیم، با موضع سازنده در قبال این رفتار مواجه میشدیم. اما در این فیلم، که به نوعی در رثای این ضد ارزشهاست، خبری از این موضعگیریها نیست. هیچ کجای فیلم خبری از این ارزشهای کهنه و قدیمی نیست. و این یکی دیگر از نکات مثبت فیلم است. فیلم تنها در جایی موضع میگیرد که گروه (یا به تعبیر خود فردی مرکوری و سایر اعضای آن، خانواده) از هم میپاشد و همهی انگشتها به سمت فردی نشانه میروند.
بازی عالی رامی ملک در نقش فردی مرکوری یکی دیگر از جنبههای مثبت فیلم است. که برای او نامزدی اسکار را هم به همراه داشت. ملک چنان استادانه مرکوری را با تمام ویژگیهای منحصر بهفردش به روی پرده میآورد که کلامی به جز تحسین نمیتوان برای او به کار برد. از لحن و بیانش تا تقلید از حرکات غریب مرکوری شما را مدهوش میکند.
فیلم آنقدر ریتم درست و دلنشینی دارد که مهم نیست که چقدر از داستان آن خلاف واقع است. این نکته یکی از جنجالبرانگیزترین نکات در مورد فیلم در محافل هنری بود. که فیلم بخشی از واقعیت را وارونه نشان میدهد و بعضی از قسمتهای آن حقیقت ندارد. به جایش مانند یک کنسرت خوب از گروه کویین موفق میشود شما را سرگرم کند. البته که فیلم به عنوان یک فیلم بیوگرافیک، بهتر است حقیقت را بگوید، اما بارها در سینما شاهد بودیم برای مقاصد دراماتیک، داستان را تغییر داده یا در حوادث اندکی اغراق کردهاند. بعضی وقتها با عوض کردن واقعیت، سازندگان مقاصد شومی مانند مقاصد سیاسی دارند. اما اینجا تنها مقصود، حفظ حال و هوای غریب گروه کویین و موزیکهای ساختارشکنانهی آنان بوده. فیلم هیچ ابایی از تغییر دادن واقعیت برای مقاصد دراماتیک ندارد. به عبارتی، هرجا که تغییر واقعیت به روند دراماتیک داستان کمک میکرده، آن را تغییر دادهاند.
فیلم تقریبا همهی حقایق مربوط به جدا شدنِ اعضای گروه را تغییر داده. از انتشار آلبومهای انفرادی اعضای گروه، تا زمان این جدایی و مهمتر از همه: خود جدایی. در واقع گروه هیچوقت به گونهای که فیلم عنوان میکند، از هم نپاشید. فیلم وقایع را تغییر داده تا داستان جذابتری پیش روی مخاطب بگذارد. اندکی زیادهروی کرده، که بهخاطر داستان درخشانش قابل بخشش است.
فیلم علاوه بر تغییر واقعیت، به نوعی تقصیرات فردی مرکوری را تطهیر میکند. که رفتار او با بقیه اعضای گروه، نه از سر بدخواهی که ناشی از شخصیت پریشان اوست. شخصیتی که خودِ آن، عامل شکلگیری و موفقیت این گروه بوده. فردی دست خودش نیست که مردمآزار است. شخصیتی که آهنگهای ساختارشکن گروه، مرهون ابراز وجود او بوده. که هربار گروه را برای شکستن بیشتر سدها و عبور از خطوط بیشتر به جلو میرانده. اینکه این ماجراها چقدر تحت تاثیر او بوده، و این داستانها چقدر محل از اعراب دارد، بحثیست که تاریخنگارها باید انجام دهند. اما در فیلمِ حاضر جواب داده و محرک اصلی فیلم شده.
تدوین فیلم شاید مهمترین نقطه قوت آن باشد. تدوینی که ضرباهنگ فیلم را به بهترین شکل بالا برده و باعث شده یکی از مفرحترین فیلمهای سال را شاهد باشیم. پرش مداوم بین بگومگوهای اعضای گروه و اجرای زندهی آنها روی صحنه، در ترکیب با موزیکهای درخشانِ خود گروه، باعث میشود نخواهید یک لحظه از تماشای آن غافل شوید یا اگر در خانه به تماشای آن نشستهاید، دوست ندارید حتی یک لحظه وسط فیلم، آن را قطع کنید. به نظر میرسد استفادهی فوقالعاده از موزیکهای گروه کویین در خدمت تدوین نبوده، که تدوین در خدمت موزیکهاست. و کاتها برای اثرگذاریِ هرچه بیشترِ موزیک هستند. کل فیلم انگار یک موزیک ویدئوی طولانی است. تدوین در تمام طول مدت شاداب است. مهم نیست سکانس شاد است یا غمگین، مهم حال هوای فیلم است که نباید لحظهای از تک و تا بیفتد.
فیلم جلو میرود و لحظات ناخوشایند از لحظات شاد بیشتر میشوند. اتفاقی که تماشاگر را برای سکانس پایانیِ فیلم آماده میکند. لحظهی باشکوه اجرای ترانهی «We Are The Champions» در ومبلی با بازی درخشان ملک نقطهی اوج داستان است.
فیلم برخلاف ظاهرش، دربارهی اقلیتهای جنسیتی نیست، درباره خود مرکوری است. و این احتمالا بزرگترین دستاورد فیلم است. شاید دلیل بعضی از مخالفتها با فیلم هم همین باشد. چپهای هالیوودی که انتظار داشتند فیلمی را ببینند که از مشکلات ترنسها و همجنسگرایان میگوید، اما فیلم به جایش از ساختارشکنی مرکوری و گروه تعریف میکند.
ساخته شدن فیلم همانند خود گروه پر از حاشیه بود. از تعلیق ده سالهی پروژه تا کنار گذاشته شدن برایان سینگر، کارگردان فیلم در دو هفته مانده به پایان فیلمبرداری. اما در نهایت فیلمی ساخته شد که تماشاگران دوست داشتند و تماشای آن به اندازهی تماشای یکی از کنسرتهای فوقالعادهی گروه کویین لذتبخش است.
دیدگاهها
مهمان
برای ارسال دیدگاه باید وارد شوید
Nimazz
Nimazz
۲۲ بهمن ۱۳۹۷ ۲۲:۲۴
فیلم راپسودی بوهمی از یک طرف جاه طلبی و خلاقیت فردی مرکوری و اعضای باند راک اون رو نشون میده و از طرف دیگه " موضوع " ارتباط و احساسات انسانی ، حتی وقتی کسی در اوج شهرت و معروفیت هست از تنهایی و دوری از نزدیک ترین افرادش تو زندگی حسرت میخوره . وقتی فردی در اوج فیلم در کنسرت ایدز برای آفریقا شروع میکنه به خوندن آهنگی رو با پیانو مینوازه که کل خانواده اش زنده دارن همراه میلیون ها مخاطب دیگه تماشا میکنن . وقتی بین اشعارش میگه " نمی خوام بمیرم ، دوست دارم زنده بمونم " خیلی معنی داره . میل به زندگی و شور حیات حتی وقتی براش زمان چندانی نمونده ، دقیقا این حسی بود که بهم منتقل شد . من شخصا اصلا طرفدار گروه " کوئین " نیستم ولی فیلم بطرز فوق العاده ای گیرا و جذاب بود .
۰
۰
برای امتیازدهی باید وارد شوید
پاسخ
Nimazz
Nimazz
۱۴ بهمن ۱۳۹۷ ۱۸:۰۹
فیلم " راپسودی بوهمی " اصلا سرخوشانه نیست . اول اینکه فردی مرکوری متوجه میشود که به بیماری لاعلاج ایدز مبتلا شده و خبر را که به بقیه اعضای گروه میگوید همه شوکه میشوند . او خطاب به همه چنین چیزی تقریبا میگوید " برام گریه و زاری نکنید . بذارید از این وقتی که برام مونده برای موسیقی استفاده کنم " . فیلم اصلا سرخوشانه به اون ترتیب که در بالا نقد شده نیست . فردی مرکوری از خانواده اش جدا میشود تا به آرزوهای خود بپردازد . با دوست دخترش مشکل پیدا میکند و جدا میشوند . با گروهش مشکل پیدا میکند . او با اینکه همیشه محبوب بوده برای طرفدارانش اما در زندگی شخصی اش همیشه تنهایی را حس میکرده . فیلم چندلایه است اما مشکل اصلی این است که روند ظهور یک پدیده معروف یعنی گروه راک " کوئین " را تصویر نکرده . بلکه برایان سینگر فیلمی گیرا و جذاب درباره " کوئین " ساخته است . و انصافا فیلم خوبی ساخته است .
۰
۰
برای امتیازدهی باید وارد شوید
پاسخ