اکران «وقتی برای مردن نیست» (No Time To Die) پس از ۱۸ ماه تأخیر، مثل یک سراب است، اما آخرین نقشآفرینی «دنیل کریگ» در چندگانه «جیمز باند» سرانجام در بیش از ۵۰ بازار جهانی به نمایش درآمده و در روز اول در بریتانیا ۶.۶ میلیون دلار فروخته است.
با بسته شدن پرونده کریگ در این چندگانه، این پرسش دوباره مطرح میشود که بهترین فیلم باند کدام است و بهترین بازیگر باند کیست. حتی عاشقان سینهچاک «شان کانری» همه فیلمهای او را بهتر از سایر عناوین «جیمز باند» نمیدانند و بسیاری فیلمهای «تیموتی دالتون» را از یکدیگر تشخیص نمیدهند.
بودجه هنگفت همیشه به معنای بالاتر رفتن کیفیت فیلم نبوده و زیادهروی در شوخی و طنز فیلم را احمقانه نشان داده. اما قاعده کلی فیلمهای باند این است که با از راه رسیدن بازیگری جدید، جانی دوباره به چندگانه بخشیده میشود، سپس با قسمتهای بعدی در دام تکرار میافتد و وقت تغییر بازیگر میرسد.
همزمان با اکران عمومی «وقتی برای مردن نیست»، «ایندیپندنت» بهترین فیلمهای چندگانه باند را ردهبندی کرده است:
از کجای فیلم باید گفت؟ خودروی نامرئی، موجسواری ۸-بیتی در پایان فیلم، یا مدونا در نقش استاد شمشیرزنی؟ ترانهاش برای فیلم به کنار. این قسمت از جنبههای بسیاری به انحراف رفته و بیننده را به این فکر فرو میبرد که سازندگان در حین ساختنش چه چیزی دود میکردهاند.
صحنههای ابتدایی فیلم سرخوشیآورند، اما «اسپکتر» در هرآنچه نوید میدهد ناکام است؛ عملکرد شخصیت بلوفلد (کریستف والتس) در داستان، خشک و بیروح بودن تمامی لحظات مربوط به باند، تعقیب و گریزهای بیخطر و بیهیجان با خودرو، و نقطه اوجی که رضایتبخش نیست.
بدترین فیلم مور در چندگانه باند – علیرغم یک «مایکل لونزدیل» سرگرمکننده و یک صحنه تحسینبرانگیز پرش از ارتفاع در دوران ماقبل فیلم «نقطه شکست» (Point Break 1991) – حتی شخصیت «جاز» دوست دختری پیدا میکند. ترکیب تعقیب و گریز با قایق گوندولا و سرقت فضایی به ندرت با هم جور درآمدهاند.
بیش از حد پرزرق و برق و حتی بیروح است – بسیاری میگویند بهترین قسمتش صحنه فرار با یک BMW مجهز به کنترل از راه دور است. «میشل یو» بدون تردید در صحنههای اکشن میدرخشد، «جاناتان پرایس» کمتر از او، اما یک کشتی مخفی را از این بیریختتر نمیشد ساخت.
تالارهایی از آینههای توهمزا چیزی نبود که خوشایند همه باشد. «بریت اکلند» به ندرت بدون بیکینی دیده میشود، «کریستفر لی» نمایشی بالاتر از مور دارد و فیلم در نهایت شایسته عنوان «باند در سرزمین خیال» است که با «اروه ویلشز» تکمیل شده.
مهمترین نکات منفی فیلم شخصیت «دکتر کریسمس جونز» با بازی «دنیس ریچاردز» و وجود بیمعنای «رابی کولترین» است که در میان انفجارهایی با جلوههای ویژه دمدستی این سو و آنسو میجهد. اما وقتی «سوفی مارسو» وارد میشود، فیلم به واسطه انگیزههای غیرقابلپیشبینی او تجدید حیات پیدا میکند.
«جواز قتل» به عنوان شانزدهمین قسمت «جیمز باند» با ردهبندی منفی پانزده سال ساخته شد. «تیموتی دالتون» در این فیلم نقش «باند» را بازی کرد اما بسیاری بر این باور بودند که بازی در نقش «باند» عبوس خیلی با تواناییهای او جور در نمیآید. علیرغم کارگردانی نسبتاً خوب «جان گلن» بهخصوص در برخی صحنههای مبارزه، بازی قابل قبول «رابرت داوی» و «بنیسیو دل تورو»، این فیلم با استقبال قابل قبولی از طرفداران و منتقدان روبهرو شد و فروشی ۱۵۶ میلیونی را به ثبت رساند اما کمپانی سازنده به مدت شش سال از ساخت قسمت جدید سری «جیمز باند» خودداری کرد.
یکی از بزرگترین اشکال فیلم «اسکایفال»، داشتن و استفاده نادرست از یکی از بهترین شخصیتهای منفی سری فیلمهای «جیمز باند» است. بازی استثنایی «خاویر باردم» در «اسکایفال» زمان کافی برای درخشش نداشت و با در نظر گرفتن شخصیتهای فرعی ناقص، اشکالات اساسی داستان و تعقیب «جودی دنچ» تا اسکاتلند شاید برای بسیاری سوال باشد که چطور این فیلم به پرفروشترین فیلم سری «جیمز باند» تبدیل شد. فیلم «اسکایفال» با بازی عالی «دنیل کریگ»، موسیقی متن بهیادماندنی، فیلمبرداری درخشان «راجر دیکینز» و بدلکاران حرفهای توانست نامزدی ۵ جایزه اسکار را از آن خود کند.
«گولدنآی» اولین حضور «پیرس برازنان» در نقش مامور امآی۶، «جیمز باند» است. این فیلم نیز مانند فیلمهای دیگر لیست نقاط ضعف و قدرت بسیاری دارد و برخی معتقدند نسخه بازی کامپیوتری آن بهتر از فیلم است. از نقاط قوت «گولدنآی» میتوان به صحنههای جذاب اکشن، بازی ماندگار «فامکه یانسن» به عنوان بازیگر زن قدرتمند و بهیادماندنی اشاره کرد که در برابر دیالوگهای سطحی، داستان کسلکننده و بازی ضعیف «شان بین» در نقش شخصیت منفی باعث حضور این فیلم در رده شانزدهم لیست شدند.
ششمین و آخرین حضور «شان کانری» در نقش «جیمز باند»، پیش-پا-افتادهترین تجسم این بازی از سری فیلمهای «باند» او نیز هست. فیلم «الماسها همیشگیاند» در گیشه موفق ظاهر و مورد پسند طرفداران واقع شد اما در مقابل به دلیل لحن عامیانه و صحنههای یکنواخت لاسوگاسش مورد انتقاد زیادی قرار گرفت.
«راجر مور» در «نمایی به یک قتل» ۵۸ ساله بود و به همین دلیل در بسیاری از صحنههای اکشن حضور بدلکار احساس شد. اما صرفنظر از سن شخصیت اصلی، شخصیتهای منفی عالی، فیلمبرداری خاطرهانگیز از پل دروازه طلایی، چرخش ۱۸۰ درجه «گریس جونز» و موسیقی متن موفق، باعث فرود این فیلم در جایگاه چهاردهم لیست شده است. آهنگ «نمایی به یک قتل» از گروه پاپ انگلیسی «دورن دورن» پس از اکران این فیلم در جایگاه اول ۱۰۰ آهنگ برتر بیلبورد قرار گرفت و نامزد بخش بهترین آهنگ جایزه گلدن گلوب شد.
سیزدهمین فیلم سری فیلمهای «جیمز باند»، تنها فیلم این مجموعه است که به خاطر شخصیت باند گرلش نامگذاری شد. «راجر مور» و «مائود آدامز» بازی قابلقبولی از خود در «اختاپوسی» ارائه کردند و باعث شدند فیلم به فروشی ۱۸۷ میلیون دلاری برسد. جواهرات مرموز و جذاب و تجسم خندهدار «استیون برکوف» از شخصیت «ژنرال ارلاو» باعث جذابیت بیشتر این فیلم شده است.
همه صحنههای زیر آب - که مشخصاً فیلمبرداری آنها طاقتفرساست - کمی خستهکننده بودند. هرچند این فیلم پردرآمدترین قسمت این مجموعه قبل از «اسکایفال» (با تعدیل تورم) بود، اما بازی کانری در حد تیپ و فاقد شخصیتپردازی و همچنین طرح داستانی و شخصیتهایی بود که به سختی به یاد سپرده میشود. شاید کند. اما با کوسه.
مردم از این قسمت متنفرند و البته نقطه اوجش دارای مشکل است. اما این بخش از ۰۰۷، وقتهایی که خوب است واقعا نفس را در سینه بند میآورد - زمان تعقیب و گریز در پشت بام سیهنا فوق العاده است و شما میتوانید از آن به عنوان یک ماموریت جانبی سریع دفاع کنید، هوشمندانه از جایی که کازینو رویال متوقف شده است، ادامهاش را دنبال کنید و دشوارترین عملکرد کریگ را ببینید. باند در اینجا یک کینه جهنمی را به دوش میکشد - بهترین کار این است که از سر راه او کنار بروید.
بهترین عنصر در اینجا کارول بوکت خشمگین است، به عنوان ملینا هاولاک انتقامجو و با تیرانداز کماندار، اما توپول نیز به عنوان یک جانشین پستهخوار خوب و ارزشمند است. این قسمت، بازگشت به واقعگرایی کمی متواضعانه پس از جنگ سرد بود، با دستکاری زیرکانه در ماجراهای عاشقانه، و نقطه اوج برانگیزاننده در آن صومعه کوهستانی.
کن آدام با بودجهای محدود، برای اولینبار بسیار محتاطانه و خوب عمل میکند اما جنبههای دیگر کاملاً موفقیتآمیز نبودند - ترانهای هم برای تیتراژ در کار نبود و گاهی اوقات مانند تمرینی برای ساخت یک فیلم عالی کانری به نظر میرسد. با این حال، هیچ کس از پس اورسولا آندرس برنمیآید و هیجانات کاملاً منتقل میشوند.
دو سوم آن عالی است و مطمئناً برند را با سبک سرسختانه مارتین کمپبل احیا کرد. همه چیز بسیار روان پیش میرود - و شخصیتهای شگفتانگیز اضافه میشوند - تا زمانی که آن کاری را انجام میدهند که یک سوم پایانی را به ورطه سقوط میکشاند.
اگر قرار بود فقط بر اساس طراحی صحنهها قضاوت کنیم، پناهگاه کن آدام که خوشبختانه حاوی یک دونالد خوشایند بود، این فیلم را مستقیماً به بالاترین رتبه میرساند. رخسار زرد و موهای وحشتناک کانری عملکرد او را تا حد زیادی تحت تأثیر قرار میدهد و داستان در ابتدا ملالآور است، اما نبردهای هوایی و صحنه پایانی فیلم را نجات میدهند.
یکی دیگر از باندهای عاشقانه. «مور» در اینجا به اوج شکوهش رسیده و احتمالا دلچسبترین ۰۰۷ خودش را برای تماشاگران ساخته و پرداخته. البته فیلم نقاط قوت دیگری هم دارد. از دشمن خوبی که «کرت یورگنز» بر روی پرده آفریده تا رابطهی باند و باند گرل که در اینجا یک جاسوس روسی جذاب با بازی «باربارا بچ» است و توازن مناسبی بین جنبههای مختلف فیلم ایجاد میکند. فیلمبرداری خوب فیلم هم مزید بر علت میشود و نشان میدهد «لوییس گیلبرت» یک کارگردان کاربلد برای این مدل فیلم است. برای مثال صحنهی زیردریایی را به خاطر بیاورید که پتانسیل خوبی برای تبدیل به یک صحنهی کمدی ناخواسته داشت اما این اتفاق اینجا نمیافتد.
منتقدان معمولا این فیلم را به عنوان بهترین فیلم راجر مور انتخاب نمیکنند اما فیلم چیزهایی دارد که آن را برجسته میکند. برای مثال نگاه متاثر از سینمای تجارتی سیاهان (Blaxploitation) به داستان، در کل این دنبالهها آن را متمایز میکند و انتخابی جسورانه برای اولین حضور مور به عنوان جیمز باند است. به این اضافه کنید طعم خاص و اصیلش (بعد از همهی باندهای کانری)، موسیقی درجه یک و فضای فتنهانگیز و اندکی جادو جمبلیاش که برای تماشا در زمان حال باید کهنه و مسخره به نظر میرسید، اما به طرز جالبی این اتفاق نمیافتد. و آخرین نکته: حضور «یافت کوتو» شگفتانگیز است.
این یکی هم به دلایل مهمی در این جایگاه قرار گرفته. یکی اینکه «تیموتی دالتون» باید اعتبار بیشتری برای نقشآفرینی منحصربهفردش کسب کند. جیمز باند او تلخترین، عصبیترین و سرسختترین باند است و دالتون به زیبایی این باند را به تصویر در آورده. و خیلی زود هم چشم تماشاگر را میگیرد و در دل او مینشیند. ویژگیهای ذکر شده با مهارتهای خاص و قدرتمندش به خوبی همراه میشود و باند متفاوت اما کاملی میسازد. صحنههای بدلکاری فیلم هم از بهترینها هستند. هم در طراحی و هم اجرا. صحنهی هواپیما بهترین مثالش است.
این فیلم میتوانست مسیر تمام باندهای بعدی را بالکل عوض کند. فیلمی جذاب که در لیست اغلب منتقدان و تماشاگرها در جایگاههای بالا قرار میگیرد. «جورج لازنبی» که بعد از کنارهگیری موقت کانری برای ایفای نقش جاسوس پرآوازهی انگلیسی انتخاب شد ولی به دلیل حجم عظیم پروژهها بعد از یک فیلم کناره گرفت، با باند کانری که هر دو محصول یک دهه هستند کاملا متفاوت است. لازنبی زبانبازی کانری را ندارد اما کاریزمایش را چرا. این فیلم فیلم منتخب «کریستوفر نولان» هم است. فیلم به خوبی تا امروز دوام آورده و صحنهی اسکی معرکهاش نقطه اوج باندهای آن دوران است. علیرغم افت و خیزهای فیلمنامه، باند گرل آن کونتسا با بازی «دایانا ریگز» یکی از بالغترین و کاملترین و البته تراژیکترین معشوقههای کل سری است.
این فیلم به دلایل خاصی خیلی پرطرفدار شده. کارگردانی «گای همیلتون» که لحن خاصی به فیلم بخشیده و داستانی که جنبههای کهنالگویی هم در خود دارد. فیلم مستقلتر از هر فیلم باند دیگری است. با یک شرور و یک قهرمان مونث (هروئین) غیرمحدود به زمان. با کلی صحنهی جذاب و چشمگیر مانند همان جسد آغشته به طلا. فیلم همچنین درک درستی از جایگاهش دارد و تا حدی اولین فیلم دارای خودآگاهی این چندگانه است. گجتهای جذابی که همان اندازه بچهگانه به نظر میرسند شاهدی بر این مدعا است و نقشهی شرور داستان که بسیار بزرگ و جاهطلبانه و در عین حال (با عرض پوزش) کارتونی است.
کانری این فیلم سنگینترین و چندوجهیترین کانری باندهاست. فیلم البته بازیگوشانه است و به نوعی خط مشی ماجراجوییها و سفرهای باند را بنا میگذارد. با نگاهی (الان دیگر نه چندان قابل قبول) به فرهنگهای کشورهای غیر اروپایی. فیلم یک چهارنفرهی تقریبا بینقص هم دارد: رابرت شا، پدرو آرمانداریز، دانیلا بیانکی و لاتی لینا. سکانس قطارش با تاثیرات فراوان از فیلمهای هیچکاک، یک سکانس مسترکلاس در نوع خودش است و این فیلم دقیقترین فیلم مجموعه است که کامل فرمول را مشخص کرد و چشمانداز یانگ فلمینگ را به پرده سینما آورد. «ترنس یونگ» داستان را کاملا جاسوسی نگاه داشت و بر مبنای ویژگیهای خود کانری بسط و گسترش داد تا کل چندگانه را مهندسی کرده باشد.
۳۰نما کاملترین آرشیو دانلود فیلم و دانلود سریال خارجی بدون سانسور با زیرنویس فارسی
دیدگاهها
مهمان
برای ارسال دیدگاه باید وارد شوید
lumpennn
lumpennn
۱۱ مهر ۱۴۰۰ ۱۶:۳۲
مسلما فیلم های شان کانری باید بالاتر از بقیه باشن (شاید الان قدیمی شده باشن ولی زمان خودش داستانش فرق میکرده)
۰
۰
برای امتیازدهی باید وارد شوید
پاسخ
haej amir
haej amir
۱۱ مهر ۱۴۰۰ ۱۲:۵۸
بقدری این لیست افت.ضاحه و مشکل داره که اصلا نمیدونم از کجا شروع کنم فقط میگم که رتبه ای که به quantum of solace دادین باید یه جنایت در نظرگرفته بشهXD همین رتبه به اندازه کافی ارزش لیستو مشخص میکنه واقعا خرفی نمیمونه
۰
۰
برای امتیازدهی باید وارد شوید
پاسخ
StayMilad
StayMilad
۱۱ مهر ۱۴۰۰ ۱۱:۱۲
اسکایفال ۱۷ ام؟ :)) بیا پایین...
۰
۰
برای امتیازدهی باید وارد شوید
پاسخ
mim.you
mim.you
۱۱ مهر ۱۴۰۰ ۰۱:۰۰
راجع ب اسکای فال کم لطفی کردین خدایی
۰
۰
برای امتیازدهی باید وارد شوید
پاسخ