در جایی از «ارهچرخی مخملی» (Velvet Buzzsaw)، جیک جیلنهال که نقشِ یک منتقدِ آثار هنری مُدرن را برعهده دارد، در توصیف یک اثر هنری میگوید: «بزرگترین اتلاف فلز از زمانِ تایتانیک». و حالا من در توصیفِ «ارهچرخی مخملی» باید بگویم: بزرگترین اتلاف وقت و بزرگترین نارنجکِ مجهز به ترکشهای کسالت و نتفلیکسیترین فیلمِ اورجینال نتفلیکس و بزرگترین فیلم خودبزرگبین سینما از زمان «جانوران شگفتانگیز: جنایات گریندلوالد». تمام زحمتی که سر ساخت این فیلم کشیده شده (یا شاید باید بگوییم، کشیده نشده) درنهایت به چنان نتیجهی بیخاصیتی منجر شده که شاید اگر تمام تیمِ تولید فیلم تصمیم میگرفتند تا مدتِ ساخت این فیلم بهطور دستهجمعی به دیوارِ اتاقشان زُل بزنند، تاثیرگذاریاش بیشتر از چیزی که الان شاهدش هستیم میبود. این فیلم با چنان اختلافِ فاحشی در جلب نظر بیننده و بیانِ حرفی که برای گفتن دارد شکست میخورد که عروسکهای میکیموس و باب اسفنجی جلوی درِ فستفودها با آن رقصهای ناراحت و حالتِ معذبشان، عمیقتر و هنرمندتر و خلاقانهتر از ادا و اطواری که «ارهچرخی مخملی» از خودش در میآورد هستند. در حالت عادی «ارهچرخی مخملی» آنقدر بد است که توجهای که به سرنوشتِ آدامسِ جویدهشدهام میکنم بیشتر از آن خواهد بود، اما مشکل این است که «ارهچرخی مخملی» جدیدترین فیلمِ دَن گیلروی است که احتمالا اکثرمان خاطرهی شگفتانگیزی از «شبگرد» (Nightcrawler)، اولین تجربهی کارگردانیاش داریم. اما اگر بخواهم فهرستی از کارگردانانی که بعد از اولین تجربهی کارگردانی دلگرمکننده و هیجانانگیزشان با افت مواجه شدهاند تهیه کنم، حتما دن گیلروی بینشان خواهد بود. گیلروی فقط بعد از «شبگرد» افت نکرد، بلکه با بستنِ یک وانت پُر از بلوکِ سیمانی به پاهایش، بدون چتر نجات از هواپیما به بیرون پرید. باورنکردنی است همان کسی که «شبگرد» را ساخته بود، حالا کارش به «ارهچرخی مخملی» رسیده است. میدانید دیدنِ چیزی شبیه به «ارهچرخی مخملی» را از چه کسانی انتظار داریم؟ از کسانی که بعد از دیدنِ «شبگرد»، سعی میکنند تا آن را تکرار کنند و در مسیرِ کپی/پیست کردنِ تمام المانهای ظاهری تشکیلدهندهی آن، از تکرار جادوی نامرئیاش باز میمانند. همان فیلمسازانی که وقتی دربارهی فیلمشان مینویسیم، میتوانیم گیلروی و «شبگرد»اش را به چکش تبدیل کنیم و روی سرشان بکوبیم.
چقدر فیلم ضعیفی بود. منطق در روایت و داستان رعایت نمیشه، ( مهمترین اصل، حتی اگر فیلم فانتزی باشه باید منطقی پشت اتفاقات باشه تا توجیه پذیر باشه ) بیشتر دیالوگها غیر ضروری و اضافه ـست ( تقریبا 50 دقیقه اول فیلم داستان اصلا جلو نمیره، درجا میزنه ) قصه ای گفته نمیشه ( با توجه به اینکه قراره فیلم سرگرم کننده باشه ) بازی ها خوبه اما به شخصیتها پرداخته نمیشه و گنگ هستن. اینطور حس میشه فیلم کش اومده، و میشد بجای 110 دقیقه مثلا در 85 دقیقه تموم بشه."دن گیلروی" داره نشون میده فیلم موفق "شبگرد" احتمالا فقط یک اتفاق در کارنامه اش بود. سال به سال ضعیف تر از پارسال! اون از فیلم متوسط رو پایینِ"رومن اسـرائیل" و این هم از امسال با "ارّه مخملی". هیچ خلاقیتی دیده نمیشه متاسفانه.
دیدگاهها
مهمان
برای ارسال دیدگاه باید وارد شوید
Mehrij
Mehrij
۱ دی ۱۴۰۰ ۰۱:۰۵
excellent
۰
۰
برای امتیازدهی باید وارد شوید
پاسخ
amirreza.jj
amirreza.jj
۷ آبان ۱۳۹۸ ۰۰:۰۹
حیف دو ساعت وقت :/افتضاح بود.
۰
۰
برای امتیازدهی باید وارد شوید
پاسخ
m2back
m2back
۲ تیر ۱۳۹۸ ۲۲:۴۶
در جایی از «ارهچرخی مخملی» (Velvet Buzzsaw)، جیک جیلنهال که نقشِ یک منتقدِ آثار هنری مُدرن را برعهده دارد، در توصیف یک اثر هنری میگوید: «بزرگترین اتلاف فلز از زمانِ تایتانیک». و حالا من در توصیفِ «ارهچرخی مخملی» باید بگویم: بزرگترین اتلاف وقت و بزرگترین نارنجکِ مجهز به ترکشهای کسالت و نتفلیکسیترین فیلمِ اورجینال نتفلیکس و بزرگترین فیلم خودبزرگبین سینما از زمان «جانوران شگفتانگیز: جنایات گریندلوالد». تمام زحمتی که سر ساخت این فیلم کشیده شده (یا شاید باید بگوییم، کشیده نشده) درنهایت به چنان نتیجهی بیخاصیتی منجر شده که شاید اگر تمام تیمِ تولید فیلم تصمیم میگرفتند تا مدتِ ساخت این فیلم بهطور دستهجمعی به دیوارِ اتاقشان زُل بزنند، تاثیرگذاریاش بیشتر از چیزی که الان شاهدش هستیم میبود. این فیلم با چنان اختلافِ فاحشی در جلب نظر بیننده و بیانِ حرفی که برای گفتن دارد شکست میخورد که عروسکهای میکیموس و باب اسفنجی جلوی درِ فستفودها با آن رقصهای ناراحت و حالتِ معذبشان، عمیقتر و هنرمندتر و خلاقانهتر از ادا و اطواری که «ارهچرخی مخملی» از خودش در میآورد هستند. در حالت عادی «ارهچرخی مخملی» آنقدر بد است که توجهای که به سرنوشتِ آدامسِ جویدهشدهام میکنم بیشتر از آن خواهد بود، اما مشکل این است که «ارهچرخی مخملی» جدیدترین فیلمِ دَن گیلروی است که احتمالا اکثرمان خاطرهی شگفتانگیزی از «شبگرد» (Nightcrawler)، اولین تجربهی کارگردانیاش داریم. اما اگر بخواهم فهرستی از کارگردانانی که بعد از اولین تجربهی کارگردانی دلگرمکننده و هیجانانگیزشان با افت مواجه شدهاند تهیه کنم، حتما دن گیلروی بینشان خواهد بود. گیلروی فقط بعد از «شبگرد» افت نکرد، بلکه با بستنِ یک وانت پُر از بلوکِ سیمانی به پاهایش، بدون چتر نجات از هواپیما به بیرون پرید. باورنکردنی است همان کسی که «شبگرد» را ساخته بود، حالا کارش به «ارهچرخی مخملی» رسیده است. میدانید دیدنِ چیزی شبیه به «ارهچرخی مخملی» را از چه کسانی انتظار داریم؟ از کسانی که بعد از دیدنِ «شبگرد»، سعی میکنند تا آن را تکرار کنند و در مسیرِ کپی/پیست کردنِ تمام المانهای ظاهری تشکیلدهندهی آن، از تکرار جادوی نامرئیاش باز میمانند. همان فیلمسازانی که وقتی دربارهی فیلمشان مینویسیم، میتوانیم گیلروی و «شبگرد»اش را به چکش تبدیل کنیم و روی سرشان بکوبیم.
۰
۰
برای امتیازدهی باید وارد شوید
پاسخ
Mr. Arsalan
Mr. Arsalan
۱۵ بهمن ۱۳۹۷ ۱۸:۰۱
چقدر فیلم ضعیفی بود. منطق در روایت و داستان رعایت نمیشه، ( مهمترین اصل، حتی اگر فیلم فانتزی باشه باید منطقی پشت اتفاقات باشه تا توجیه پذیر باشه ) بیشتر دیالوگها غیر ضروری و اضافه ـست ( تقریبا 50 دقیقه اول فیلم داستان اصلا جلو نمیره، درجا میزنه ) قصه ای گفته نمیشه ( با توجه به اینکه قراره فیلم سرگرم کننده باشه ) بازی ها خوبه اما به شخصیتها پرداخته نمیشه و گنگ هستن. اینطور حس میشه فیلم کش اومده، و میشد بجای 110 دقیقه مثلا در 85 دقیقه تموم بشه."دن گیلروی" داره نشون میده فیلم موفق "شبگرد" احتمالا فقط یک اتفاق در کارنامه اش بود. سال به سال ضعیف تر از پارسال! اون از فیلم متوسط رو پایینِ"رومن اسـرائیل" و این هم از امسال با "ارّه مخملی". هیچ خلاقیتی دیده نمیشه متاسفانه.
۱
۰
برای امتیازدهی باید وارد شوید
پاسخ