داستان در مورد شخصی با نام ” یاتو ” است که یک خدای کوچک در میان ژاپنی هاست و خود را خدمتگذار مردم میخواند و میخواهد روزی میلیون ها انسان به فرقه ی او روی آورند با اینکه او حتی معبدی نیز برای خود ندارد. او روزگارش را با شرخری برای پنج ین میگذارند تا برای سلاح انسان مانندش و خودش لقمه ای نان فراهم کند. وقتی که روزگار یاتو با تیرگی در حال سپری شدن است ، دست سرنوشت اورا سمت دختری دبیرستانی به اسم ” هیوری ایکی ” میکشاند که یاتو را از تصادف نجات میدهد و خودش به جای او با ماشین برخورد میکند. هیوری زنده میماند ولی تصادف باعث شده که روحش ناپایدار باشد و از بدنش خارج شود …