۱۴۰۰ آبان ۲۰ ۱۳:۲۵ در اکثر فیلم هایی که درون مایه فرار از زندان دارند این روش های فرار و نتیجه این اقدام است که اهمیت بیشتری پیدا میکند. و روح آزادی طلبی و این مفهوم در سایه ایجاد هیجان های داستانی قرار میگیرد. اما اثر برسون مسیر دیگری را در پیش میگیرد. باد جایی میوزد که صدایش شنیده شود یا مردی که فرار کرد از ابتدا تکلیفش را مشخص کرده است. حتی پیش از شروع فیلم با نامش تمام داستان پردازی های شبه درام و تمام ان خیال پردازی های سطحی را در داستان هایی که درون مایه رهایی از زندان دارند را برباد میدهد. شخصیت اصلی فرار میکند. و این اتفاق حتمی است.
۱۴۰۰ مرداد ۲۶ ۱۳:۰۸ این فیلم رو دوست داشتم، مدل ترسی که ایجاد میکرد سگش به شهربازی های هالیود میرارزید، فرصت کردید ببنید فیلم خوبیه.
۱۴۰۰ مرداد ۲۰ ۱۷:۳۰ واقعا فیلم رو دوست داشتم ، نمیگم فوق العاده بود ولی واقعا تونست همراهم کنه و کسل نباشم موقع دیدنش، یه چیزی که شاید برام خوشآیند نبود این بود که فکر میکنم اگر قراره در داستان از کنار یک سری اتفاقات انقدر ساده عبور کنیم چرا به یه سری دیگه انقدر شاخ و برگ بدیم؟ شاید میشد یه سری از سکانس ها رو حذف کرد و همون تاثیر رو روی مخاطب داشته باشه و خللی در روند فیلم به وجود نیاد. نمی دوم شاید من دارم اشتباه میگم ولی در مجموع فیلمی بود که پیشنهادش میدم و دوست دارم بقیه هم ببینن. امیدوارم فیلم رو ببینید و مثل من ازش لذت ببرید.
۱۴۰۰ اردیبهشت ۰۴ ۰۸:۳۱ عزیزانی که از فیلم خوششون اومده نمایشنامه های فلوریان زلر هم بهتون پیشنهاد میکنم ، پدر، مادر، اگر بمیری، آنسوی آینه، دروغ خوشبختانه ترجمه های خوبی هم شده