news-background
news-background

نقد فیلم Drive My Car: ما به آرامش خواهیم رسید

«ما به آرامش می‌رسیم. صدای فرشتگان را خواهیم شنید و سراسر آسمان را که غرق در الماس است تماشا خواهیم کرد. خواهیم دید که تمام رنج‌ها و مشقات زمینی در رحم و عطوفتی که کل جهان را فراگرفته محو می‌شود و زندگی ما آرام، پر از مهر، شیرین و مملو از محبت خواهد شد.»

آنتوان چخوف دایی وانیا ترجمه‌ی ناهید کاشی‌چی

سینمایی شاعرانه و احساسی «ماشین من را بران» (Drive My Car) به کارگردانی ریوسوکه هاماگوچی که بر اساس داستانی به همین عنوان به قلم هاروکی موراکامی به تصویر آمده است، با وجود زمان ۳ساعته، همانند یک رویای بی‌پایان می‌گذرد و مخاطب را وارد جهانی آرامبخش، زیبا و سرشار از ایماژ می‌کند. این درامی است با ساختار پیچیده‌ در باب عشق و از دست دادن‌ها و زمان‌هایی که هنر می‌تواند به دادمان برسد و برخی از ناامیدی‌های زندگی را جبران کند.

ما به آرامش خواهیم رسید! «ماشین من را بران» داستان یک بازیگر و کارگردان به نام کافوکو (هیدتوشی نیشیجیما) مردی آرام و ملایم است که دو دهه از ازدواجش با فیلمنامه‌نویسی به نام اوتو می‌گذرد و این زوج سال‌ها پیش، یک فقدان دردناک را تجربه کرده‌اند که رابطه‌ی آن‌ها را پیچیده‌تر ساخته است. اما تراژدی اصلی زمانی رقم می‌خورد که در کمال ناباوری اوتو به طور ناگهانی می‌میرد و کافوکو بیش از پیش دچار تنهایی می‌شود و سرانجام تصمیم می‌گیرد از لاک تنهایی بیرون بیاید و اقامت هنری را در جشنواره‌ی تئاتری در هیروشیما بپذیرد و یک نمایش تجربی از دایی وانیای چخوف را به صحنه ببرد.

فیلم‌های بی‌شماری درباره‌ی مرزهای مختلف میان زندگی و هنر ساخته شده‌اند، اما تعداد زیادی از آن‌ها همانند «ماشین من را بران» شکل زندگی یک هنرمند را دراماتیزه نکرده‌اند. هاماگوچی علاوه بر این‌که ما را در مراحل تست بازیگری، صحنه، اجرا  و تمرین‌ها غرق می‌کند و روایات جذابی را به تصویر می‌آورد، با دانیا وانیای کافوکو یک تولید چند زبانه را رقم می‌زند. ترکیبی از زبان اشاره‌ی ژاپنی، ماندارین، کره‌ای و اینگونه هاماگوچی به زیبایی نشان می‌دهد افرادی که به یک زبان صحبت می‌کنند فی‌الواقع چقدر یکدیگر را درک می‌کنند.

هاماگوچی بی‌شک یکی از مهم‌ترین استعدادهای جدید سینمای جهان است. او در فیلم‌هایش، ما را به اعماق اسرار و ابهامات روابط شخصیت‌هایش می‌برد و در مرز میان وهم و واقعیت داستان‌هایش را بازگو می‌کند. ناگفته نماند که این فیلم نیز از نظر احساسی او را به سطح جدیدی از تسلط می‌رساند و شاید بتوان گفت مهم‌ترین دستاورد او پیوند شگفت‌انگیز دو نویسنده‌ای است که آن را به تصویر آورده است: احساسات و نگاه  موراکامی به تنهایی و اندوه و احساسات و نگاه چخوف به شفقت و ضعف انسانی.

«ماشین من را بران» در ساده‌ترین شکل، شاهکاری است دلخراش و واقعی، غم‌انگیز و احساسی و کارگردان با ظرافت و دقت‌نظر درخشانش، نشان می‌دهد که انسان‌ها چقدر یکدیگر را می‌شناسند و یا چقدر یکدیگر را درک می‌کنند، حتی زمانی که به یک زبان صحبت می‌کنند.

فیلم با ساختار پیچیده و کاملا جذاب، در باب عشق و حزن است، عشق و حزنی که در سرتاسر آن مشهود است و توسط بازیگران، موسیقی ایکو ایشیباشی و سایه‌های تاریک و دربرگیرنده‌ی فیلم‌برداری هیدتوشی شینومییا به زیبایی نشان داده می‌شود. پر از سفرهای پر پیچ و خم و ارتباطات برنامه‌ریزی نشده از پس همین عشق و فقدان است و  در نهایت راه رهایی‌بخشی که نشانمان می‌دهد، هنر است و این رهایی‌بخشی در کاراکتر کافوکو و اوتو به زیبایی به بار می‌نشیند. زوجی که برای تسکین درد فقدان عمیقشان، به هنر روی آورده‌اند. اگرچه هاماگوچی عجله‌ای برای افشای ماهیت فقدان مدنظر و یا تلفات منحصربه‌فردی که از ازدواج آن‌ها در حدود دو دهه متحمل شده است ندارد اما در عوض، سرنخ‌ها و تناقض‌هایی را برایمان می‌گذارد که ما را بیش از پیش به آنچه که می‌خواهد در پس پرده‌ی ابهام بگوید، نزدیک می‌کند.

ما به آرامش خواهیم رسید!صحنه به صحنه، یک رویداد مهم در فیلم به تصویر می‌آید و درست مانند زندگی واقعی، در روندی آرام‌تر و سر و صدای کمتر آشکار می‌شود و معنا نه تنها از طریق مجموعه‌ای از دیالوگ‌ها، بلکه از طریق نگاه‌های رسا، سکوت‌های طنین‌آمیز و بسیاری از عکس‌ها، و حتی ماشین کافوکو که در جاده‌ها و بزرگراه‌ها چرخ می‌زند، به هم می‌پیوندند. فی‌الواقع در طول تمام این چرخ‌زدن‌ها است که کافوکو به صدای اوتو گوش می‌دهد و ناگهان درمی‌یابیم این صدا تنها چیزی است که از او باقی مانده است، و تراژدی به او وارد می‌شود و ویرانی او را تشدید می‌کند و او این‌گونه قطعات زندگی خود را مرور می‌کند.

فیلم از هزاران جزئیات پیش پا افتاده تشکیل شده است؛ برنامه‌ها، قرار ملاقات‌ها، ورود و خروج‌ها و الخ... اما با این حال همانند یک رویا می‌گذرد. پر است از تصادفات بازیگوشانه، کاوش‌های آرام و شخصیت‌های به یاد ماندنی است، فی‌المثل حضور یک بازیگر لال که تعاملش با کافوکو از زیباترین نقاط قوت فیلم است و یا مواجهه با تاکاتسوکی که بی‌حوصله است و خلق و خوی ویران‌گر دارد و مدام  خود را سرکوب می‌کند و در مقابل، کافوکو  که به طرز بی‌عیب و نقصی خود را کنترل می‌کند و ما هرگز نمی‌توانیم مطمئن باشیم که آیا کافوکو در حال انجام یک بازی ذهنی مفصل با تاکاتسوکی است یا خیر، یا اینکه دلخراش‌تر این است که او تلاش می‌کند تا حقیقتی پنهان در مورد زنی که دوستش داشت، اما هرگز به طور کامل نمی‌دانست، استخراج کند.

در نهایت می‌توان گفت هاماگوچی، مسیری را انتخاب می‌کند که به هیچ عنوان قابل پیش‌بینی نیست و اینگونه تنش خارق‌العاده‌ای را در تازه‌ترین ساخته‌اش ایجاد می‌کند و داهیانه نشان می‌دهد که هیچ چیز درباره‌ی این فیلم شفاف و قطعی نیست. هاماگوچی از گرفتن قوس‌های روایی به ظاهر آشنا و چرخاندن آن‌ها به طور مکرر لذت می‌برد و هر بار چرخش‌های احساسی جدید و درخشانی را رو می‌کند و این‌گونه مخاطب را در تمام زمان ۳ساعته، خیره نگه می‌دارد و پس از پایان نیز رهایش نمی‌کند.

 

یاسمن اسمعیل‌زادگان

دیدگاه‌ها

برای ارسال دیدگاه باید وارد شوید
۱ دی ۱۴۰۰ ۲۳:۴۰

این نقد را به اشتباه در دسته بندی اخبار درج کردید.

نمایش اسپویل
۲ دی ۱۴۰۰ ۰۰:۰۶

سپاس از توجه شما

نمایش اسپویل