news-background
news-background

انسان و طبیعت پنجه در پنجه ی هم؛ بررسی فیلم«The Revenant» از دیدگاه ناتورالیستی

#متن_ارسالی_کاربران

نویسنده : فرشید زرینی

نه تنها فیلم، بلکه هر اثر هنریِ برجسته را از دیدگاه های بسیاری می توان تحلیل و بررسی کرد. فیلم "از گور برگشته" یکی از بهترین فیلم های سال 2015 به حساب می آید که آن را می توان از زوایای متفاوتی تحلیل کرد. شخصیت پردازی، فیلمبرداری و بسیاری موارد دیگر از جمله نقاط قوت این فیلم محسوب می شوند. این مقاله در تلاش است تا داستان این فیلم را از دیدگاه ناتورالیستی بررسی کند.

مکتب ناتورالیسم (naturalism) یا طبیعت گرایی، که در دهه ی شصت قرن نوزدهم، جای خود را در ادبیات باز کرد، نسخه ی جدیدتری از همان رئالیسم (realism) است؛ و رئالیسم، همانطور که از نامش پیداست، چه در ادبیات، چه در نقاشی و چه در سایر هنرها، تلاش می کند پدیده ها را همانطور که هستند بازتاب بدهد، بدون کم و زیاد. حقیقت امر اینجاست که ناتورالیسم تفاوت های بسیار کمی با رئالیسم دارد.

اما ویژگی های ناتورالیسم: یک هنرمند ناتورالیست در توصیف فضا خود را دانشمندی فرض می کند که یک میکروسکوپ در اختیار دارد و تمام اشیاء و موجودات اظراف خود را به دقیق ترین شکل ممکن می بیند و وظیفه دارد آن ها را به دقیق ترین شکل ممکن برای مخاظب توصیف کند. لاجرم اگر یک رمان رمانتیک یا یک رمان کارآگاهی با حجم چهارصد صفحه را در اختیار داشته باشیم، این رمان در مقایسه با یک رمان ناتورالیستی با همین حجم، اتفاقات بیشتری را در خود جای داده، چراکه نویسنده ی ناتورالیست صفحات بسیاری را برای توصیف فضا ها استفاده کرده است. حال اگر این رمان ناتورالیستی به شکل فیلم دربیاید، به دلیل آنکه دیگر خبری از کلمه و جمله نیست، کارگردان ناچار است سکانس ها را طولانی تر کند تا خود بیننده به جزئیات داخل تصویر دقت بیشتری کند. داستان "افروختن آتش" (نوشته جک لندن)، داستانی است تقریباً هفده صفحه ای که در آن یک مرد راه کمپ را گم کرده و در سرمای استخوان سوز یک جنگل گرفتار شده است. در این داستان، نویسنده بیشتر از آنکه اتفاقات را شرح بدهد به توصیف فضا می پردازد، چراکه به طور کلی اتفاقات خاصی هم در آن رخ نمی دهد. به عبارت دیگر، اگر این داستان را بخواهیم خلاصه کنیم، یک صفحه هم برای آن زیاد است. فیلم "ازگور برگشته" نیز، گرچه اتفاقات چندانی را دربر نمی گیرد اما دو ساعت و نیم طول می کشد. دلیل این است که کارگردان سکانس ها را طولانی تر می کند و گاه بر روی یک تصویرِ ثابت چندین ثانیه مکث می کند تا خود بیننده به جزئیات توجه کند.

تمام آثار برجسته ی ناتورالیستی اینگونه نیستند، اما تعداد قابل توجهی از آنان، به خصوص داستان های ناتورالیستی آمریکایی، تمرکز خاصی بر روی طبیعت (محیط زیست) و جدال آدمی  با آن دارند (برای مثال داستان "قایق روباز" از اِستیفن کرِین و "افروختن آتش"). فیلم "از گور برگشته" به بهترین شکل ممکن این ویژگی را داراست، جایی که طبیعت با آب و هوا، صخره ها و حیوانات خود یک انسان را درهم می کوبد؛ حال گاهی آن انسان شخصیست شکست ناپذیر مانند "هیو گلس" که درنهایت زنده می ماند و به هدف خود می رسد، گاه مانند دو داستان مذکور، این طبیعت است که انسان را از پای درمی آورد. (البته لازم به ذکر است که نویسندگان ناتورالیست، نسبت به آینده ی بشر بدبین هستند و به همین دلیل اکثر آثار آنان تراژیک تمام می شوند.)

یکی دیگر از ویژگی های این مکتب، قرار دادن شخصیت های معمولی در شرایط غیرمعمولی است. ذکر مصیبت ها و بدبختی های "گلس" در این فیلم نیاز به ذکر ندارند. این شکارچی نگون بخت، در ابتدا با خرس درگیر می شود و تمام بدنش تکه و پاره می شود، به طوریکه حتی قدرت تکلم خود را هم از دست می دهد. سپس کشته شدن تنها فرزندش را به چشم خود می بیند. بعد از آن فرار او از دست سرخ پوست ها شروع می شود که در این میان از خوردن ماهی و جگر خام تا شنا در آب های سرد و خوابیدن در بدن اسب را تجربه می کند و پس از پیمودن حدود سیصد و بیست کیلومتر موفق می شود به کمپ خود بازگردد. البته مصیبت های شخصیت های ناتورالیستی همیشه به شکل فیزیکی نیست. گاه شخصیت ها با مصیبت های روحی، روانی و یا مالی روبرو می شوند (مانند رمان های "امیل زولا").

 

اما ورای جدال انسان با طبیعت بیرون، یکی دیگر از ویژگی های آثار ناتورالیستی، بررسی طبیعت درون آدمی است؛ به این شکل که شخصیت های این آثار ویژگی هایی دارند که کاملاً بر روی روند و اتفاقات داستان تأثیر مستقیم می گذارند. در داستان "افروختن آتش" جهل و غرور شخصیت داستان باعث می شوند که وی به دل جنگل بزند و. . . در داستان "ازگور برگشته" حس انتقام جویی "هیو گلس" باعث می شود که وی تمام سختی ها را تحمل کند و به کمپ بازگردد. اگر او شخص بخشنده و مهربانی بود، به فکر انتقام نمی افتاد و انگیزه ای برای پیمودن سیصد و بیست کیلومتر با پای پیاده را نداشت و چه بسا اصلاً زنده نمی ماند. او از همان لحظه که "فیتزجرالد" پسرش را به قتل می رساند، به فکر انتقام می افتد، گرچه در آن لحظه حتی توان حرف زدن هم ندارد. پس این طبیعتِ درون "گلس" است که باعث می شود داستان پیش برود.

گرچه قرار بود که تنها به ویژگی های داستانی پرداخته شود، اما واقهاً حیف است که به این دو ویژگیِ فیلم "از گور برگشته" اشاره نکرد:

الف) یکی از ویژگی های مهم فیلم، فیلمبرداری حیرت آور آن است. دوربین، در بعضی جاها، آن چنان حرکت می کند که بیننده مات و مبهوت می ماند که فیلمبردار الآن دقیقاً کجا ایستاده و دوربین را چگونه حرکت می دهد، مانند سکانسی که "گلس" از سرخ پوست ها یک اسب را می دزد و در حال فرار است. حرکت دوربین از یک اسب به اسب دیگر بسیار زیبا و خارق العاده است. نزدیک شدن دوربین به صورت خرس و صورت "گلس" در هنگام جدال این دو نیز به زیباترین شکل ممکن احساسات و زجر کشیدن "گلس" را به تصویر می کشد. در نهایت نیز "اِمانوئل لوبِزکی" موفق شد برای فیلمبرداری این فیلم اسکار و بفتای بهترین فیلمبرداری را هم نصیب خود کند.

ب) دیگر نقظه ی قوت فیلم ایفای نقش کم نظیر "لئوناردو دی کپریو" و "تام هاردی" است. "دی کپریو" آن چنان این نقش را استادانه بازی کرد که در جشنواره های اسکار، گوی طلایی و بافتا اجازه ی خودنمایی به هیچ کس را نداد و تمام جایزه ها را جارو کرد. هردو بازیگر با حرکات بدن و به خصوص تغییرات در چهره کاملاً در نقش های خود غرق شده اند و توانسته اند جدالی بی نظیر را میان خود رقم بزنند.

در کنار این ها، گریم سنگین، صحنه پردازی چشم نواز و کارگردانیِ عالیِ "اَلخاندرو ایناریتو" دست به دست هم دادند تا یکی از بهترین و موفق ترین فیلم های سال بر رو پرده های سینما برود.

 

دیدگاه‌ها

برای ارسال دیدگاه باید وارد شوید