فرانک هربرت در واژهنامه «تلماسه» نبرد باتلرین را بدین شکل تعریف میکند: «نبرد باتلرین یا انقلاب بزرگ، نام سری نبردهایی است که بین سالهای ۲۱۰ قبل از اتحادیه و ۱۰۸ بعد از اتحادیه علیه رایانهها، ماشینهای هوشمند و سیستمهای خودآگاه، شکل گرفت و بر طبق دستور انجیل کاتولیک نارنجی، ساخت هرگونه ماشین با ویژگیهای ذهن بشر، یک گناه بوده و منع گشت. بر طبق موازین این نبرد، هرگونه نگهداری یا ساخت سیستمهای هوشمند محکوم به مرگ است. فیالواقع این انقلاب واکنشی به ماشینی شدن نسل بشر است و نتیجه این انقلاب، تشکیل یک حکومت فئودال کهکشانی به مدت زمان ۱۰۰۰۰ سال است...»
و این نبردها و این انقلاب، جریان اصلی تازهترین ساختهی «دنی ویلنوو» کارگردان برجسته فرانسوی-کانادایی است که پس از ۵ سال با «تلماسه» (Dune 2021) به سینما برگشت. فیلمی نام آشنا که اولین بار در سال ۱۹۸۴ دیوید لینچ آن را بر اساس رمان علمی تخیلی فرانک هربرت، رمانی که بر فرهنگ عامه و بسیاری از آثار علمیتخیلی مدرن همانند جنگ ستارگان تاثیر گذاشت، به جهان تصویر آورد و البته با شکست کامل تجاری و نظر منفی منتقدین روبهرو شد. داستان این فیلم اما در آیندهای دور و در سیارهای پوشیده از شن به نام آراکیس اتفاق میافتد، سیارهای که به دلیل طبیعت بیابانیاش به دون یا همان تلماسه شهرت دارد. این سیاره اما تنها منبع مادهای ارزشمند به نام اسپایس ملانژ است، مادهای که چند امر مهم را ممکن میسازد: افزایش طول عمر، سفرهای میانسیارهای و البته افزایش نیروهای ذهنی تا حد بسیار زیاد که به نوعی پیشآگاهی از رخدادهای آینده را به همراه خواهد داشت. همین ویژگیها باعث میشود که این سیاره بدل به میدان نبرد چندین گروه و نژاد مختلف شود، من جمله سه خاندان بزرگ آتریید، هارکونن و کورینو.
قهرمان داستانِ تازهترین ساخته «دنی ویلنوو»، پاول اِترِیدیز (تیموتی شالامی) که از دچار تردید نسبت قدرت و شایستگیهای خود برای ماموریتی بزرگ است، مجبور میشود سفرش را شروع کند و به خطرناکترین سیارهی جهان برود تا از نجات خانواده و مردم سرزمینش و آیندهی امن، اطمینان حاصل کند. پدر او دوک، (اسکار ایزاک) اما رهبری آراکیس و محافظت از اسپایس ملانژ را بر عهده دارد تا به دست نیروهای بدخواه، نیفتد و اینگونه «دنی ویلنوو» در جهان پسامدرنش، نگاهی به گذشته و مراحل تکرارشوندهی زندگی بشر دارد و جامعهای ملوکالطوایفی و نبردهای قومی قبیلهای را به واسطه تکنولوژی از دست داده یا کم رنگ شده، دگربار به تصویر میآورد.
تصاویر تازهترین ساختهی ویلنوو، باشکوه و تماشاییاند؛ فضای بیابانی، خشک، سرد و حزنآلود که جهشی است به آیندهی بیروح و در حال تخریب و در تقابل با این حجم از سرد بودن، نورپردازی گرم و درخشان او، مخاطب را به خوبی همراه میسازد. جهانی که در آن هر گونه تکنولوژی حکمش مرگ و اعدام است و انسانها در پی دستیابی به گنجینهی ذهن و تواناییهای واقعی بشر، بهدور از هوش مصنوعی به سر میبرند. جهان سرد و بیروحی که بیشباهت به روزگار ویروسزده ما نیست.
ویلنوو در حماسه فانتزیاش به طور ضمنی، پیامش را بارها و بارها در شن و ماسه مینویسد و به وضوح مطرح میکند که بلاکباستر بودن یک اثر، نباید عامل ابهام یا قضاوت زودهنگام و یا نادیده گرفتن شود. این فیلم با وجود فشرده بودن رویدادها و زمان محدود، اثری متعالی است و برخورد ویلنوو با موضوع همانند برخورد با یک نوع گمشدگی و گمگشتگی رازآلود است که آشکار شدنش، قرار است الگویی بهتر برای دنیایی نو را به ارمغان بیاورد. ویلنوو با استفاده از تکتک جزییات محتوی و تصویر، همچون تحمیل تمدن، غارت، نبرد قدرتها بر سر منابع و تصاحب سرزمینها و الخ... ارتباط داستانی را با دنیای واقعی نشان میدهد و در این میان با جهان بیابانیاش، توانایی نابود کردن و محو شدن آنی هر کِشت و داشت را به ظرافت نشان میدهد. بیابان و شن و ماسه همانند یک موجود زنده میدمد و میریزد و میپوشاند به یک آن میتواند همه را ببلعد و در خود فرو ببرد.
ناگفته نماند که گروه بازیگران فیلم همچون ربکا فرگوسن، شارلوت رمپلینگ، جیسون موموآ و... به زیبایی، این درام سرد و بیابانی را جلو میبرند و ویلنوو یک جهان کامل پر رمز و راز و اسطورهای و سرشار از آرکیتایپهای مختلف را برایمان تدارک دیده است که در نهایتِ طی کردن مراحل؛ در تنهایی و سرگردانی و غوطهور شدن در این غرقاب بیابانی، مواجهه با خود و به نوعی شکل جدیدی از جستوجوی امر خیالی را رقم میزند.
اقتباس بینظیر و چشمنواز ویلنوو از رمان هربرت، یک خلسهی علمیتخیلی بسیار غمانگیز، پر رمز راز، پر از غارتگران غولپیکر، نبردهای قومیقبیلهای، ارتشهای متوحش، شروران مستبد، و یک قهرمان ناجی است. پاول، قهرمان آسیبپذیرِ داستان، که آنقدرها بینقص نیست و آنطور که باید، مورد آزمون و خطا قرار نگرفته، دچار شک و تردید است، اما میخواهد با ناجی کیهانی درونش یا منِ معنویاش ارتباط برقرار کند و راه نجات را بیابد. قهرمانی که با سرنوشت بزرگی متولد شده که فراتر حد درک او است و باید به خطرناکترین سیارهی جهان سفر کند و مردمش را نجات دهد.
«تلماسه» اثری مسحور کننده، افسانهای و سرشار از احساسات است و داستان مادهی ارزشمند استعاری است که در شن و هوا جاسازی شده، یک انتزاع پر زرق و برق، چشمگیر و تفکربرانگیز. این فیلم به شکل قابل توجهای پویا، در حال حرکت و هیجانانگیز است و ویلنوودر بازیابی آراکیس با تلاش برای از بین بردن تقریبا همه کاراکترهایی که در فیلم توجه ما را جلب میکنند، به این پویایی و هیجان میافزاید و نمونهی بارزش در صحنههای مبارزه تن به تن است که از اصالت ویژهای برخوردار است.
در نهایت میتوان گفت فیلم «تلماسه» به قدری تاثیرگذار است که پس از ۲ ساعت و ۳۵ دقیقه، ما آنقدر درگیر این حماسه میشویم که گذشت زمان را نیز از یاد میبریم. ناگفته نماند که در طول چند دهه، بیش از چند فیلم از جهان هربرت بیرون آمده است، اما این فیلم غنی از موضوعات و نقوش بصری است. بیابان که مکانی هراسناک و بیحاصل است برای این دست آثار، کرمهای شنی عظیمالجثه که محافظان اسپایس هستند و مانند گردباد شوم زیرزمینی در بیابان میچرخند، طوفانهای شنی بزرگ، سفینههای فضایی شگفتانگیز، ارتشهای کیهانی و درام درست و بهجا و... همه و همه مخاطب را شگفتزده میکند. این منظرهی باشکوه، در مقیاس وسیع، جاهطلبانه و بلندپروازانه است و بیشک بهترین اقتباس از یکی نمادینترین رمانهای علمی-تخیلی قرن.
یاسمن اسمعیلزادگان
۳۰نما کاملترین آرشیو دانلود فیلم و دانلود سریال خارجی بدون سانسور با زیرنویس فارسی