نقد فیلم The Way Back: بازگشت دگر بار خویشتن

زمان مطالعه: ۶ دقیقه

 

«زندگی روزمره، بی ‌آن‌که هبوطی را قوام بخشد، بی ‌آن‌که به منزله‌ی خیانتی نسبت به سرنوشت متافیزیکی ما فاش شود، ناشی از تنهایی‌مان است، به تحقق خود تنهایی و تلاش بسیار سختِ پاسخگویی به بدبختی عمیقش می‌انجامد. زندگی روزمره نوعی دل مشغولی بر آمده از رستگاری است.» امانوئل لویناس

«گاوین اوکانر» سکانس افتتاحیه‌ی تازه‌ترین ساخته‌‌اش «راه بازگشت» (دانلود فیلم The Way Back با لینک مستقیم) را با نمایی از انواع و اقسام ماشین‌‌آلات و سر و صدای حفاری در پروژه‌های ساخت و ساز، جایی که کاراکتر اصلی جک کانینگهام (بن افلک) در آن‌جا مشغول به کار است رقم می‌زند و مخاطب را با کاراکتری مواجه می‌کند که دچار نوعی کلافگی، کسالت و پژمردگی است و پشت ظاهر آرام، باطنی ویران دارد. کاراکتری که از همان ابتدا درمی‌یابیم درگیر اعتیاد به الکل است و زندگی‌اش در دور باطلی به نام کار، نوشیدن و فرسودگی، خلاصه شده‌ است و دغدغه‌‌های دردناک، شادکامی او را درهم شکسته و میل به زیستن را در او کشته است. اخبار سینمای جهان را از ۳۰نما دنبال کنید.

«راه بازگشت» روایت جک کانینگهام کارگر ساختمانی در لس‌آنجلس و ستاره‌ی سابق بسکتبالی است که به دلیل مشکلات متعدد از جمله مرگ فرزندش و جدایی از همسرش به الکل روی آورده و از روزهای اوج فاصله گرفته است و در این پیچ و خم روزگار، پیشنهاد مربی‌گری تیم بسکتبال دبیرستانی که زمانی همان جا بازی می‌کرد، زندگی‌اش را از چرخه‌ی فراموشی و خاموشی بیرون می‌آورد و یک هدف مهم به آن می‌بخشد: برنده شدن بازیکنانش در مسابقات و رسیدن به جایگاه قهرمانی.

«راه بازگشت» اثری کاراکتر محور است و «گاوین اوکانر»، تمام توجه‌اش را بر کاراکتر جک معطوف می‌سازد، قهرمانی آشنا و از جنس خودمان که عاری از خطا نیست و در تضاد با جهان پیرامونش به سر می‌برد. «اوکانر» به زیبایی تمام مخاطب را درگیر قهرمان تنها و خسته میان هستی و آن‌چه هست، می‌کند و همذات پنداری عمیقی را در او بوجود می‌آورد و از ویزور دوربین، هم شور و نشاط حاصل از تلاش را نشانمان می‌دهد و هم دلتنگی، کرختی و بی‌حوصلگی قهرمانش را. او جک را از خلوتش بیرون می‌آورد و به دبیرستان قدیمی‌اش می‌برد و شور و شوق را هم در او و هم در دانش‌آموزانش زنده می‌کند و بعد دوباره او را در تنهایی‌هایش رها می‌سازد و در مغاک غم‌هایش فرو می‌برد و به زعم لویناس، از دل این دوگانگی جوشش و خستگی، تنش تلاش را خلق می‌کند.

«گاوین اوکانر» با تصاویری که از زمین بازی، مسابقات، بازیکنان نشان می‌دهد، هیجان واقعی رویدادهای ورزشی را به وجود می‌آورد و با قطع و وصل کردن موسیقی حس تعلیق در انتظار نتیجه را به مخاطب انتقال می‌دهد و در میان هیاهوی مسابقات اما چنان ابعادی به کاراکتر جک می‌بخشد که لحظه‌ای نمی‌توان از فیلم و این قهرمان شکسته و تنها غافل شد.

دیدن جک به عنوان مربی با بدنی ورزیده و عضلاتی که سال‌هاست خم نشده است و هنگامی که برای بازی‌ها وارد زمین می‌شود و غریزه‌ی رقابتی او شروع می‌شود، شور و شعف ویژه‌ای را به وجود می‌آورد و زمانی که حرف‌هایش توسط بازیکنان در زمین بازی، اجرا می‌شود راحتی خیال مخاطب را رقم می‌زند. فی‌الواقع اوکانر در صحنه‌های مسابقات، خصلتی فراتر از انسان معمولی بودن را در فیلم بوجود می‌آورد و نوعی بعد خدای‌گونه به قهرمانان آن می‌دهد و برای لحظاتی بازیکنان و مربی‌شان را فراتر می‌بیند و نقص جسمانی را در طول این جریان از میان می‌برد و رستگاری قهرمان پر خطای فیلم و تیمش را رقم می‌زند.

«بن افلک» اما به خوبی کاراکتر فرسوده، متزلزل و در حال عبور از بحران‌ها را نشان می‌دهد. بسکتبالیست سابقی که دیگر نمی‌درخشد و در روزهای سخت به سر می‌برد و اکنون در اواسط ۴۰ سالگی، یک کارگر ساختمانی است که تمام روز بدبختی خود را می‌نوشد و خود را در الکل غرق می‌کند.

«بن افلک» بی‌شک در دومین تجربه‌ی همکاری‌اش با «گاوین اوکانر»، یکی از بهترین نقش‌آفرینی‌هایش را در سال‌های اخیر ارائه می‌دهد. مردی که در اعماق میانسالی فرو رفته است، با چشم‌های پف کرده و غمگین، خنده‌های نه چندان از ته دل، و با یک نوع خستگی ناتمام، این قهرمان دوست داشتنی را طوری خلق می‌کند که گویی با تمام وجود او را می‌شناسد و آن را زندگی کرده و حالا می‌تواند حقیقت سخت و انسانیت را در آن پیدا کند.

«راه بازگشت» در تمامی لحظات مخاطب را جذب می‌کند و او را خیره نگه می‌دارد. از هنگامی که فیلم آغاز می‌شود و جک یک جریان رستگاری وابسته به چرخش به درون را تجربه می‌کند و بر سرآغاز راهِ شکوه خویش می‌ایستد، ما را در تمامی لحظات سهیم می‌سازد تا صحنه‌های به تصویر کشیدن روال غم‌انگیز قهرمان شکسته که با یک بطری آبجو شروع می‌شود، با نوشیدن مخفی در محیط کار ادامه می‌یابد و بعد به تمام لحظات زندگی‌اش ورود پیدا می‌کند و حالا باید تصمیم بگیرد که دست از خودکشی آهسته بردارد و یک بار برای همیشه الکل را کنار بگذارد و یا مرگ تدریجی و فراموشی زیستی‌اش را آرام آرام همچون ساختمان‌هایی که در محل زندگی‌اش سن پدرو، به اقیانوس سرازیر شدند، رقم بزند.

در نهایت می‌توان گفت «راه بازگشت» یک درام ورزشی حزن‌آلود است که گویی از دریچه‌ای تاریک و مه‌آلود به تصویر درآمده است. یک فیلم کاملا تماشایی مناسب با فضای دربند بودن این‌روزها، که حتی اگر طرفدار درام‌های ورزش نیستید، نباید دیدن آن را از دست بدهید. فیلمی که با چرخش به درون و بازگشت قهرمان به خویشتنش، جمله‌ی نیچه را برایمان تداعی می‌کند: «پاهایت، رد بر جای مانده گام‌های سپرده را زدوده‌اند و نقش واژه‌ی محال بر فراز این راه نوشته شده است.»

یاسمن اسمعیل زادگان