دو جوان ساکن در امپراتوری وارهایت قصد دارند تا به پایتخت نقل مکان کنند: اینومائِل خجالتی که به عنوان یک باربر مشغول به کار است و زمانی یک خواهرِ کوچک دردانه بوده به همراهِ لئوکایدو، یک تازهسرباز بیتجربهی امپراتوری که روزها مشغولِ خیالپردازی در موردِ آیندهی خود به عنوان یک سرباز بوده است...