news-background
news-background

چگونه «نغمه‌ی جنی» می‌تواند سرنوشت «جان اسنو» و «دنریس» را در Game of Thrones فاش کرده باشد

رایلی مک‌آتی، رینگر: دوشنبه آینده «بازی تاج‌وتخت» برای همیشه تغییر می‌کند. در اپیزود سوم از فصل هشتم و پایانی سریال، «نبرد وینترفل» درمی‌گیرد و احتمالاً هزاران نفر از جمله بعضی از قهرمانان سریال جان خواهند سپرد. اما پیش از این توفان، آرامشی در کار است. فضا به قول «تیریون لنیستر» با گفتگوهایی که در اتاق‌هایی مجلل رد و بدل می‌شد، در اپیزود دوم از فصل هشتم به آرامی برای این نبرد آماده شد. در قسمت دوم، تجدید دیدارهایی را دیدیم که از مدت‌ها قبل انتظارشان را می‌کشیدیم، و برخی ملاقات‌های کلیدی برای اولین بار، شوخی‌ها، اشک شوق «برین»، رابطه‌ی رمانتیک «آریا» و «گندری» و دیالوگ‌های درخشانی از «تیریون» پس از چند سال. خدا را شکر!

از این گذشته، در این اپیزود گوشه‌هایی از حال و هوای «وستروس» پس از «وایت‌-واکر»ها را نیز حس کردیم. «سانسا» و «دنریس» در این باره گفتگو کردند که پس از پایان «نبرد وینترفل» سرنوشت «شمال» چه خواهد شد و آیا «دنی» باید بر تخت آهنین تکیه کند یا خاندان استارک، هرچند که آن‌ها به نتیجه‌ای نرسیدند. همه‌ی شخصیت‌ها آماده‌ی رویارویی با مرگ خود می‌شدند اما در سردابه‌ی «وینترفل»، «جان اسنو» برای «دنریس» فاش می‌کند که او فرزند حقیقی «ریگار تارگرین» و «لیانا استارک» است و همانگونه که خود «دنریس» می‌گوید: «اگر حقیقت داشته باشد، تو آخرین وارث مرد خاندان تارگرین هستی. می‌توانی مدعی تخت آهنین باشی.»

پیش از آنکه دنی و جان این مسئله را حل و فصل کنند، صدای شیپور نبرد شنیده می‌شود. هرچند به نظر می‌رسید که بیننده در برزخ رها شده، اما این اپیزود حاوی پیش‌بینی‌هایی در مورد آینده‌ی این زوج بود. درست پیش از ملاقات جان و دنی در سردابه در مقابل مقبره‌ی لیانا، «پادریک پین» با درخواست تیریون آوازی می‌خواند که تحت عنوان «نغمه‌ی جنی» شناخته می‌شود و پیش از این در کتاب «توفان شمشیر» (A Storm of Swords) جلد سوم مجموعه رمان‌های فانتزی «نغمه‌ی یخ و آتش» (A Song of Ice and Fire) نوشته‌ی «جورج آر.آر. مارتین» به آن اشاره شده بود. در کتاب‌ها اولین جمله از شعر «نغمه‌ی جنی» ذکر شده بود اما در این قسمت ما مابقی جملات را نیز می‌شنویم:

 

«بر فراز تالارهای پادشاهان مُرده

جنی با ارواح خود می‌رقصد

ارواح کسانی که از دست داده، و آن‌هایی که یافته

و کسانی که بیش از همه دوستش داشتند

آن‌هایی که مدتی بس دراز از رفتنشان گذشته

نامشان از یادش زدوده

می‌تاباندند او را روی سنگ‌های نم‌دار و سرد

تا دور شود از او سوگ و رنج

و او هرگز نمی‌خواست از آنجا برود

هرگز نمی‌خواست برود

هرگز نمی‌خواست برود

هرگز نمی‌خواست برود

هرگز نمی‌خواست برود

هرگز نمی‌خواست برود»

 

این اشعار با وقایعی که در برای اپیزود دوم روی می‌دهند همخوانی کامل دارد. تالار پادشاهان با «روح» (Ghost) پر شده و «سنگ‌های سرد و نم‌دار» شباهت بسیاری به سردابه‌ی «وینترفل» دارد. هزاران لرد استارک در آنجا مدفون شده‌اند، بنابراین جان نمی‌تواند نام آنان را به خاطر بیاورد. جمله‌ی «هرگز نمی‌خواست برود» نیز پنج بار تکرار می‌شود، یادآور اپیزود نهم از فصل چهارم است وقتی که «ایگریت» در حال مرگ، به جان می‌گوید که باید در آن غار می‌ماندند. دنی هم جمله‌ی مشابهی در اپیزود اول از فصل هشتم به زبان می‌آورد وقتی که به جان می‌گوید می‌توانند هزار سال در وینترفل بمانند. با در نظر گرفتن تمام این مسائل، این ترانه مقدمه‌ای بی‌نقص برای گفتگوی جان و دنریس در سردابه بود.

اما معنایی که این ترانه برای حوادث آینده دارد کمی عمیق‌تر است. اولاً، باید تاریخچه‌ی این ترانه را بررسی کرد: جنی در عنوان ترانه به «جنی الداستونز» اشاره دارد که در نهایت با «دانکن تارگرین» ازدواج کرد. حدود نیم قرن پیش از وقایع سریال، دانکن بر تخت آهنین حکمرانی می‌کرد. او فرزند ارشد «اگان پنجم» بود که با نام «اگان بعید» (Aegon the Unlikely) شناخته می‌شد چرا که «شورای بزرگ» در زمانی که وارث برحق مشخص نبود به تاج و تخت نشست. در زمان سلطنت اگان پنجم، چهارمین شورش «بلک‌فایر» شکل می‌گیرد و اگرچه تاجگذاری عاقبت به جنگ داخلی پایان ‌داد، اما در آن زمان ناامنی سراسر قلمرو پادشاهی را فراگرفته بود، چرا که لردهای بلند پایه‌ی وستروس تمایلی به تسلیم شدن در برابر تارگرین‌های بی‌اژدها نداشتند.

اگان پنجم برای تثبیت قدرت خاندانش بر «هفت اقلیم»، برخلاف سنت همیشگی تارگرین‌ها عمل کرد و به جای ازدواج با نزدیکان وعده داد که فرزندانش را به ازدواج دیگر خاندان‌ها درخواهد آورد: «شاهزاده جیهیریس» به نامزدی یکی از اعضای خاندان «تالی» درآمد؛ «شاهزاده دیران» به نامزدی فرزندان خاندان «ردواین»؛ «شاهزاده شیرا» بزرگترین دختر اگان پنجم به نامزی خاندان «تایرل». دانکن ولیعهد نیز به یکی از دختران «لرد لایونل باراتیون» وعده داده شد. اما مشکلی وجود داشت: دانکن در عوض عاشق زنی غیر اشرافی به نام «جنی» می‌شود. جنی گزینه‌ای شایسته برای یک شاه به شمار آورده نمی‌شد، بنابراین اگان پنجم و شورای کوچکش دو راه پیش پای دانکن قرار دادند: جنی یا تاج و تخت. او همسرش را انتخاب کرد.

این اتفاق مصائب بسیاری را به وجود آورد. پس از آنکه دانکن به وعده‌هایش عمل نکرد، «لایونل باراتیون» دست به شورش زد. آن شورش به سرعت فروخوابانده شد اما تصمیم دانکن باعث شد که برادر کوچکترش «جیهیرس دوم» وارث تخت آهنین شود. جیهیریس دوم مردی رنجور و ناخوش بود و تنها سه سال بعد از سلطنت کناره‌گیری کرد و از دنیا رفت و سپس پسرش «ایریس دوم» یا همان «شاه دیوانه‌»ی بدنام روی کار آمد.

استفاده از «نغمه‌ی جنی» در این اپیزود، بنابر آنچه گفت شد حکایت از این دارد که دنریس یا جان ممکن است مجبور شوند تصمیمی برخلاف تصمیم دانکن در نیم قرن پیش بگیرند. آیا یکی از این دو از ادعای خود صرف نظر می‌کند؟ در این صورت، آیا دنریس که در تمام طول زندگی‌اش به دنبال تاج و تخت بوده باید تسلیم شود، یا آن کسی که تنها وارث برحق خاندانش است؟ آیا آن‌ها مانند دانکن تاج و تخت را فراموش می‌کنند؟ یا بر خلاف او هم تاج و تخت را برمی‌گزینند و هم همسر خودشان را؟ «داووس» در اپیزود اول از فصل هشتم به ازدواج جان و دنی اشاره کرده بود. این زوج ممکن است به این نتیجه نیز برسند که تنها راه مصالمت‌آمیز حکومت بر وستروس این است که هر دو در کنار هم چنین کنند. ذکر این نکته خالی از لطف نیست که دانکن یکی از معدود تارگرین‌هایی بود که مانند جان موهایی تیره رنگ داشت و مانند دنریس بلوند نبود.

دنریس هرچند ممکن است همانگونه که در اپیزود این هفته گفت، «جان اسنو» را دوست داشته باشد، اما برای حفظ او باید به عنوان نوعی همکار بپذیردش. جان می‌تواند هرگاه که بخواهد مدعی تاج و تخت شود، ولی از طرفی راز او در هفت اقلیم به گوش همه می‌رسد. دنریس و جان هم می‌توانند یکدیگر را عاشقانه دوست داشته باشند و هم تاج و تخت را حفظ کنند؛ اما آیا تاج و تخت برای دو نفر به اندازه‌ی کافی بزرگ خواهد بود؟ جمله‌ی «سم‌ول» در اپیزود اخیر را به یاد بیاوریم: «تو به خاطر مردمت از تاج و تخت دست کشیدی، آیا [دنریس] هم حاضر است چنین کاری بکند؟»

اهمیت داستان جنی به نقش دانکن ختم نمی‌شود. در کتاب‌های مارتین، یکی از نزدیک‌ترین افراد به جنی جادوگری بود که می‌توانست آینده را پیش‌بینی کند. جنی این جادوگر را به دربار اگان پنجم می‌آورد و ادعا می‌کند که او یکی از «فرزندان جنگل» است. جادوگر پیش‌بینی می‌کند که «شاهزاده‌ی موعود» می‌تواند یکی از فرزندان «ایریس» و «رلا»، دو فرزند جیهریس (که در کتاب‌ها هنوز زنده‌اند) باشد. جیهیریس دوم در واکنش به گفته‌های جادوگر این دو را به ازدواج درمی‌آورد. این زوج البته دنریس را به دنیا می‌آورند و پدر بزرگ و مادر بزرگ جان می‌شوند. بدون جنی، نه «جان اسنو»یی وجود می‌داشت و نه «دنریس تارگرین»ی. اگر پیش‌بینی جادوگر حقیقت داشته باشد، می‌توانند شاهزاده‌ی موعود باشند.

دانکن و جنی و اگان پنجم چهار دهه پیش از وقایع سریال در تراژدی کاخ «سامرهال» می‌میرند. سامرهال گونه‌ای خانه‌ی ییلاقی برای تارگرین‌ها بود که در شعله‌های آتشی مرموز سوخت. این مسئله حزن موجود در «نغمه‌ی جنی» را توضیح می‌دهد. اما درست در روزی که این تراژدی به وقوع می‌پیوندد و سامرهال در حال سوختن است «ریگار تارگرین» زاده می‌شود. او شخصیتی بود که بازدید از ویرانه‌های کاخ را دوست داشت و با توجه به علاقه‌اش به موسیقی و نواختن چنگ نقره‌ای خود می‌تواند سراینده‌ی «نغمه‌ی جنی» بوده باشد. ریگار مانند دانکن یکبار عشق را به تاج و تخت ترجیح می‌دهد و اولین همسرش «ایلیا مارتل» را برای ازدواج پنهانی با «لیانا استارک» ترک می‌گوید. این اقدام ریگار نیز فجایع بسیاری برای هفت اقلیم به دنبال می‌آورد: پس از آنکه ریگار با لیانا می‌گریزند، «رابرت» شورش می‌کند، هزاران نفر کشته می‌شوند و شعله‌های سلسله‌ی تارگرین رو به خاموشی می‌رود. بنابراین با توجه به تاریخ وستروس به نظر می‌رسد که پادشاهان به ندرت موفق شده‌اند عشق و آرامش را با هم تجربه کنند.

دنریس و جان این فرصت را دارند که اشتباهات دانکن و ریگار را تکرار نکنند: می‌توانند عشق را در کنار تخت آهنین با هم حفظ کنند. اما ابتدا، باید از «نبرد وینترفل» جان سالم به در ببرند.

دیدگاه‌ها

برای ارسال دیدگاه باید وارد شوید
۹ اردیبهشت ۱۳۹۸ ۱۹:۱۸

درود.راهنمایی بفرمایید این قصه ها از کجا میاد؟ قاعدتا باید یک مجموعه داستان باشه،اگر جواب بله است آیا به فارسی در دسترس هست؟

نمایش اسپویل
۸ اردیبهشت ۱۳۹۸ ۲۳:۰۳

چندتا نکته تکمیلی راجع به مقاله مفیدتون: 1-رامین جوادی بهمراه دیوید و دنیل بقیه آهنگ رو نوشتن. توی کتاب جورج فقط همین قسمت اولشو نوشته که شما هم ذکر کردید. 2-دانکن ولیعهد بوده هرگز حکمرانی نکرده. توی مقاله اشتباه نوشتن خانم "رایلی مک آتی". 3-جنی ادعا داشته که از نوادگان مستقیم پادشاهان نژاد "اولین انسانها" بوده پس درین صورت نجیبزاده محسوب میشه. 4-گفته شده "تراژدی سامرهال" تلاش ناموفق اگان پنجم برای تولد دوباره اژدهایان بود که در نهایت منجر به مرگ خود اگان پنجم،دانکن و دانکن بلندقد رییس کینگزگارد اگان پنجم شد. خیلیا میگن جنی هم در طی همین تراژدی کشته شده. 5-شباهت ظاهری دانکن و جان جالب توجهه. هردو موی مشکی و مشهور به ریزجثه بودن. 6-جالبه فرزندان اگان پنجم همه نامزدی های خودشونو بهم زدن. دانکن با جنی ازدواج کرد و تاج و تخت رو رها کرد. جیهریس هم با ازدواج با خواهرش شیرا و بهم زدن نامزدی هاشون در نهایت کینگ و کویین شدن و دایرون هم که دید خواهر برادر های بزرگترش اینکارارو کردن نامزدیشو با اولنا ردواین بهم زد. 7-خواندن "نغمه جنی" بهاییه که "برادران بدون پرچم" به "Ghost of High Heart" میدن در عوض تعریف کردن رویاهای واقعی ای که از گذشته و آینده میبینه. گفته میشه که جادوگری که با جنی دوست بوده و پیش بینی "شاهزاده وعده داده شده" رو کرده همین فرده که از تراژدی سامرهال نجات پیدا میکنه و به "ریورلندز" میره و سالها برای جنی سوگواری میکنه و اونجا آریا باهاش ملاقات میکنه. بنظر من ازدواج جان و دنریس (ازدواج عمه و برادرزاده در وستروس قانونیه و جز incest محسوب نمیشه) و حکمرانیشون بر وستروس خیلی happily ever after ئه. این تئوری که میگه باید بین عشق یا حکمرانی یکی رو انتخاب کنن خیلی جذابتره

نمایش اسپویل
۸ اردیبهشت ۱۳۹۸ ۲۲:۴۱

جل الخالق

نمایش اسپویل