در قسمت نهم و پایانی سریال «چه میشد اگر…؟» (What If…?) «نگهبانان مولتیورس» گرد هم آمدند و با همکاری هم در برابر «التران» جنگیدند. همانطور که در قسمت قبلی نوید داده شده بود. یک نبرد عظیم میان قویترین نیروهای مولتیورس. و این قسمت فتح بابی شد برای فصلهای آینده که حداقل داستان یکی از اپیسودها را از همین حالا میدانیم. اما اول داستان این اپیسود را مرور میکنیم:
«واچر» بعد از اینکه از «استرینج سوپریم» تقاضای کمک کرد، نقشهای ریخت و تیمی را مهیا ساخت. او تمام قهرمانها و حتی شرورهای اپیسودهای قبلی را جمع کرد تا نقشهاش را عملی کند. اول از همه به سراغ «کپتن کارتر» رفت. کپتن کارتر به همراه «نت» و «راملو» به سراغ کشتی «لمورین استار» میرود تا جلوی اعمال خرابکارانهشان را بگیرد. مانند سکانس افتتاحیهی «کپتن آمریکا وینتر سولجر». با شاتهایی عین به عین اما داستانی متفاوت. اینجا کپ مسئول توجیه عملیات است و هدفشان تفاوت دارد. (در صحنهی پس از تیتراژ میفهمیم «هایدرا استامپر» و «استیو» هدف گروه «باتروک» بوده!) واچر «پگی» را با خود به فضای بین مولتیورس میبرد.
سپس «استارلرد تچالا» که در حال نجات «کوییل» است. و همینطور جلو میآید. «کیل مانگر»، «پارتی تور» و البته یک قهرمان جدید: «گومورا» از جهانی که قرار بوده در این فصل ببینیم، اما بنابر ادعای کمپانی، به دلیل آماده نشدن و نرسیدنش به پخش، برای فصل دوم مانده. (البته که ما باور نمیکنیم و یحتمل دلیل دیگری دارد که مارول پخشش را برای فصل دوم در نظر گرفته.) گومورا به همراه «تونی استارک» که لباسی مانند «هالک باستر» در «عصر التران» با طرح و رنگ متعلق به سرزمین «ساکار» پوشیده و هر دو در «نوادلیر» به کمک «ایتری» که جفت دستهایش سالم است، «دستکش بینهایت» را نابود میکنند. واچر او را «بازماندهی ساکار» و «نابودکنندهی «تنوس»» خطاب میکند. که سرنخهایی از آن اپیسود به دست میدهد. به هر حال گروه قهرمانان دور هم جمع میشوند و بدون آمادگی چندان (طبق ادعای تور) به سراغ مبارزه با التران میروند.
مبارزه اما در برابر قدرت بیهمانند التران، علیرغم زیبایی و چشمنواز بودن، آنقدر که باید عظیم و شکوهمند نیست. مبارزه در زمانهایی شبیه مبارزه با تنوس بر روی «تایتان» در «جنگ بینهایت» میشود و مانند همیشه جذابترین بخشش مربوط به داکتر استرینج است. بهترین قسمتش؟ آنجایی که استرینج «میلونیر» را کپی میکند و صدها میلونیر ظاهر میشوند و همهی آنها قدرت آذرخش تو را هدایت میکنند. به طور کلی اما به عقیدهی نگارنده، مبارزه آن عظمتی که وعدهاش داده شده بود را ندارد. به نوعی پاداوج (Anticlimactic) است. گرچه طراحی زیبایی دارد، اما عدم توازن بین قدرتها از شکوه آن میکاهد. به خصوص که التران هر وقت بخواهد با سنگها، مبارزانمان را خرد و خاکشیر میکند. اما هیچ گاه از تمام قدرتشان استفاده نمیکند. و بعد سر و کلهی ناتاشا از اپیسود هشتم پیدا میشود که تیر مجهز شده به «آرنیم زولا» را به چشم التراویژن شلیک میکند تا کد او خراب شود. ظاهرا چشمش از وایبرینیوم نیست!
در نهایت کیل مانگر که به هر حال ذاتش خبیث است، بر سر سنگها با زولا میجنگد تا کشاکشی بیپایان بینشان شکل بگیرد و داکتر استرینج آنها را در دنیایی ایزوله اسیر کند و مراقبت از آن را هم به عهده بگیرد. واچر این کار استرینج را فداکاری مینامد. و سپس هرکدام از قهرمانان را به دنیای خودشان روانه میکند. پایانی خوش برای فصل اول سریال.
این اپیسود هم چند سوال در پی خود به جا میگذارد:
مهترینش: بالاخره ماهیت قدرت «سنگهای بینهایت» چیست؟ قدرتشان در هر دنیایی قابل استفاده است اما نابود کردنشان در هر دنیایی منحصر به فرد؟ قدرتشان چه منشایی دارد؟ سنگ زمان التران دنیا را آهسته میکند (که باز هم حرکت جدیدی است) و سنگ زمان استرینج اثرش را خنثی میکند؟ پس دو سنگ هم نام در یک دنیا میگنجند؟ بر روی هم اثر میگذارند؟ تنوس با قدرت خودِ سنگها همه را نابود کرده بود و «واندا» با قدرتش که منشا آن سنگ ذهن بود. پس واندا میتواند در دنیایی دیگر سنگ ذهن را نابود کند؟ «کرول دنورس» هم شاید بتواند سنگ فضا را نابود کند. اما التران گفت که ذات سنگها مخصوص هر دنیاست. آیا این سوالات حفرهی داستانی هستند؟ نویسندگان بیدقتی کردهاند؟ یا قرار است بعدها برای همهشان توضیحی داده شود.
سوال بعد اینکه مسترپلن واچر از کجا آغاز میشود؟ آیا واقعا او با دیدن التراویژن غافلگیر شد؟ یا از قبل خبر داشت؟ چون طبق ادعای خودش گذشته و حال و آینده را دیده است. و اینکه هر اتفاقی در هر دنیایی افتاد، از ابرسرباز شدن پگی تا ظهور کیل مانگر در نقشهاش نقش اساسی داشت. بله درست است که او یک بار گفت که این اتفاق را هرگز ندیده. اما یک جای کار میلنگد. برای مثال واچر در هر زمانی میتوانست به سراغ این قهرمانان برود، اما لحظهای خاص و بعد از اتفاقاتی که در هر اپیسود دیدیم، را انتخاب میکند. شرایط ذهنی افراد قطعا در انتخابش موثر است. ضمن آنکه تمام اظهاراتش با هم همخوانی ندارد. آنچه در انتهای اپیسود هفتم دیدیم با اپیسود هشتم یکسان نبود. نکتهی جالبتر اینکه در کامیکبوکها یک واچر نیست. هر دنیا واچر خودش را دارد. در آخر توجه کنید که نقشهاش بیش از حد دقیق بود. به هیچ وجه بداهه نداشت و از عدم آمادگی تور و سایرین گرفته، تا طمع کیل مانگر و ظهور ناتاشا در انتهای مبارزه همگی از قبل تدارک دیده شده بودند. او اجازه داد که ناتاشا آخرین بازماندهی دنیای خودش باشد. و …
سوال بعدی عدم حضور «تیویای» است. در دنیای آنها سنگها اثری ندارد. «کنگ فاتح» فضا و زمانی را ساخته که خارج از مولتیورس است. البته برای حفظ مولتیورس. آیا اتفاقات این سریال بعد از اتفاقات سریال «لوکی» است؟ که کنگ مرده؟ واچر قدرت نظارت بر تیویای را ندارد؟ تیویای اهمیتی به نابودی مولتیورس بدون «اتفاق نکسوس» نمیدهد؟ یعنی پیروزی التران یک واقعهی نکسوس نبوده؟ التران از قدرت سنگها در تالار نظارت استفاده کرد. پس کنگ قدرتش از خود واچر هم بیشتر است که توانسته جایی بسازد که سنگها بیخاصیت شوند. آیا ارتباطی بین این دو بوده؟ نظارت بر کار مولتیورس هم وظیفهی واچر است و هم وظیفهی تیویای که کنگ ساخته. آیا تضاد منافعی بین این دو وجود دارد؟
سوال بعدی اندکی ناراحتکننده است، حداقل برای من! چگونه هوش مصنوعی قدیمی و شبه آنالوگ زولا اینقدر راحت التران را که تونی در عصر مدرن ساخته هک میکند؟ آن برای شبکهای محلی از کامپیوترهای قدیمی بوده و این یکی برای شبکهای به وسعت کرهی زمین! و التران سنگ ذهن را هم دارد که ذهنش را بسیار بسیار پیچیدهتر میکند. به همراه سنگهای دیگر. نهتنها حواسش پرت شد و از ناتاشا و پگی و تیر ویروسی غافل ماند، که تا آپلود کد آرنیم زولا نفهمید چه خبر است. چگونه ماهیتی با آن آگاهی که واچر در اپیسود قبلی عنوان کرد اینقدر راحت غافلگیر میشود؟ بدنش هم قابل تغییر فاز ندارد! (ویژن میتوانست از اجسام جامد عبور کند. اینجا التران هر ثانیه کتک میخورد.) از عبور تیر «کلینت» از وایبرینیوم هم بگذریم! به همین خاطر چنین پایانی را پاداوج میدانم. با این تفاصیل، خداحافظ التران برای همیشه؟
متاسفانه به نظر میرسد مارول هنوز برای پایانبندی سریالهایش مشکل دارد. اولین سریال «وانداویژن» بود که خیلی از تماشاگران از پایانش چندان رضایت نداشتند. «فالکن و وینتر سولجر» هم که نبرد نهاییاش خیلی ضعیفتر از نبردهای قبلی بود. حالا هم پایان این سریال. (لوکی این وسط استثنا بود) چه میشد اگر…؟ با کلی ایدهی جذاب و دیدنی آغاز شد. ایدههایی که هوشمندی و خلاقیت از همهشان میبارید. با پروداکشنی قدرتمند و درست که هم با اتمسفر کامیکبوکی سریال همراستا بود و آن را بالاتر میبرد، هم جاهطلبی مارول را به رخ میکشید و در عین حال حس یک اثر بزرگ و باکیفیت که برای ساخت آن سرمایه و زمان زیادی صرف شده را القا میکرد. داستانهای دیوانهوارش هم، هم برای طرفداران «دنیای سینمایی مارول» و هم برای عشاق کامیک بوک عیش تمام عیار بود. ضمن اینکه جمع کثیری (حدود پنجاه نفر) از بازیگران مارول را برای صداپیشگی برگردانده بود. فکر کنید که بازیگر بزرگی مانند کرت راسل در کل سریال دو جمله داشت!
سریال در ظاهر آنتولوژیک آغاز شد اما رفته رفته داستانهایش به هم ارتباط پیدا کرد. و اغلب داستانها ناتمام باقی ماند و احتمالش بسیار است که در فصل دوم برگردند. اما برای مبارزه با کدام دشمن؟ پیدا شدن سر و کلهی ابرشرور دیگر برای مولتیورس [تونی هم چنین چیزی در همین اپیسود گفت] محتمل است. اما چه کسی؟ باز هم کنگ فاتح؟ پیوند عمیقتر محصولات لایواکشن و انیمیشن؟ فکرش هم جذاب است. تصور کنید کپتن کارتر را در فیلمهای لایواکشن ببینیم. انتظار به جاییست و هر روز هم نزدیکتر و در دسترستر میشود. به خصوص حالا که داستانهای هر کدام از این قهرمانان کاملا تثبیت شده. فراموش نکنید که مارول قبلا سریالی برای شخص پگی کارتر با عنوان «مامور کارتر» ساخت که از قضا سریال خیلی خوبی هم بود. بازگشت «هیلی اتول» (که در «پایان بازی» هم ظاهر شد) یک از بهترین اتفاقاتی است که بعد از سریالِ حاضر میتواند بیفتد.
سریال چه میشد اگر بار دیگر نشان داد که مارول از نظر ایده کم نمیآورد و با صرف سرمایه و زمان مناسب، آثار خوب و عالی به ارمغان میآورد. پایان پاداوج این سریال محشر هم فدای سر سازندگان. که بار دیگر برای هفتههای متوالی هواداران را به شور و شوق آوردند. دمشان گرم و به قول دوستان: بیش باد!
شما هم نظرتان را دربارهی سریال برایمان بنویسید. چه نکات مثبت و منفیای داشت؟ آیا از اثر مارول راضی بودید؟
۳۰نما کاملترین آرشیو دانلود فیلم و دانلود سریال خارجی بدون سانسور با زیرنویس فارسی
دیدگاهها
مهمان
برای ارسال دیدگاه باید وارد شوید
sajjadrchesly
sajjadrchesly
۱ آبان ۱۴۰۰ ۱۷:۲۵
من بیشتر از سریال منتظر این نقد بودم از سریال خوشم اومد و بله پایان جای کار داشت مشکل اینه که با سنگ های قدرت شما تبدیل به قادر مطلق می شید اما افرادی با نیروهایی بسیار ضعیف تر می یان و شما رو شکست می دن
۰
۰
برای امتیازدهی باید وارد شوید
پاسخ