«زنی در پنجره» (دانلود فیلم The Woman in the Window با لینک مستقیم) تازهترین ساختهی «جو رایت»، کارگردان مطرح انگلیسی که اقتباسی است از رمانی با همین عنوان اثر «ای. جی. فین»، روایت دکتر آنا فاکس روانشناس کودکان (ایمی آدامز) است که در یک خانه بزرگ و مجلل به تنهایی زندگی میکند و دچار اختلال آگورافوبیای حاد است، (آگورافوبیا یا برزنهراسی، شکلی از اختلال اضطراب است که به ترس و هراس از حضور عموما در مکانهایی باز و شلوغ که امکان خروج سریع و راحت از آنها وجود ندارد، گفته میشود) به طوری که نمیتواند از خانه خارج شود و تنها راه خروج او دوربینی است که در خلوتش با آن، میتواند همسایهها، محله و اساسا جهان بیرون از چهارچوب خانه را نظاره کند، اما طولی نمیکشد که با ورود همسایهی جدید به محله، خلوت و آرامش او بهم میخورد و جریانات عجیبی برای او پیش میآید. اخبار سینمای جهان را از ۳۰نما دنبال کنید.
«زنی در پنجره»، درست از تیتراژ آغازین و با تاکید بر طراحی صحنه؛ نظام اشیا، فضای نئوویکتوریایی سرد و غمزده، رنگهای غالبا سرد و خنثی، عمارتی تو در تو، اشیایی که بیشتر در خدمت نیازهای ثانویه و کاذب گرد هم آمدند، اشیایی که تا حدود زیادی یک نظام انتزاعی باقی ماندهاند و در کارکرد خود منزوی که گویی انسان بر حسب نیازهایش سبب همزیستی آنها در بافتی کارکردی میشود، و همینطور نوع ترکیب بندی اثاثیه که تصویری وفادارانه از ساختار خانوادگی و اجتماعی یک دورهی خاص را تداعی میکند و آداب سلسله مراتب ویژهای را به همراه دارد، آغاز میشود و از پس اینها، دوربینی که ما را با زنی تنها با یک گربه که مدام خانههای اطراف را با ویزور دوربینش دید میزند، آشنا میکند و به نوعی حالت عاطفی رانش مالیخولیایی را زنده میکند. دوربینی که از بدو نمایش، به گوشه و کنار میرود و اشیایی را نشانمان میدهد که گویی تمامی احساسات بد، ترس، هراس و اسرار در آنها پنهان شده و در سکوت، بحرانی را که کمکم شروع میشود تا لاجرم به فاجعه ختم شود، یادآوری میکنند.
جو رایت در تازهترین ساختهاش ما را به خانهای تاریک، قدیمی و پر رمز و راز میبرد، خانهای که به نوعی هم تنها مامن شخصیت اصلی است و هم در مواقعی عنصری است تهدیدآمیز. و شخصیت اصلی داستانش، زنی تنها است که همانند بسیاری از ما با تماشای فیلمهای قدیمی، از جمله «پنجره عقبی» هیچکاک و تریلرهایی این چنینی، با توجه به وضعیت روانی و تمایلات کنجکاوانهاش، به نوعی به خستگی و کسالت موجودیت خود پاسخ میدهد و اما از پس این تماشا و تکرار، کمکم در فرایندِ شدن قرار میگیرد و بدل به همان سوژهای میشود که مدتهاست، نظاره گرش بوده است.
«زنی در پنجره»،، چه به لحاظ ساختاری و چه محتوا، فاصلهی زیادی با آثار پیشین این کارگردان دارد. رایت اینبار با یک تریلر روانشناختی به سینما بازگشته است و قهرمان خود را از طریق پنجرهی خانهاش به خانهی همسایگانش در آن طرف خیابان، وصل میکند و هوشمندانه جهان بیرون را به جهان کاراکتر منزوی قصهاش پیوند میدهد. آنا کاراکتری عصبی و یک آگورافوب که ماههای زیادی است که از خانه خارج نشده است و این زندانی که در آن به سر میبرد، به نوعی مکانی برای تحقق رویای با شکوه او و یا تصور توهمات او هم است و ایمی آدامز درخشان، برای ایجاد انسجام و اعتبار در این داستان، هر آنچه در توان دارد را انجام میدهد. آدامزی که توانایی بازی در شخصیتهای باهوش و تحت محاصره شیاطین درون و فشارهای بیرونی را دارد. فیالواقع او جلوهای تمام عیار از زنانی است که هم دلسوز و هم کمی ترسناک هستند.
با این حال ناگفته نماند اگرچه «زنی در پنجره» بر روی کاغذ، از جو رایت در مقام کارگردان و تریسی لتس به عنوان فیلمنامهنویس گرفته تا موسیقی دنی الفمن، فیلمبرداری بورنو دلبونه و نقش آفرینی بازیگرانی همچون ایمی آدامز، گری اولدمن، جولیان مور و الخ... نامهای بزرگی را یدک میکشد، اما فیلم دچار ضعفهایی است که آن را از رسیدن به پیروزی قطعی باز میدارد. شاید بیشک نقصان فیلمنامهی قوی، مهمترین عامل بازدارندهی فیلم است و نکته اینجاست که تریسی لتس یک نمایشنامهنویس و فیلمنامهنویس پر جنب و جوش است، اما شکل گفتوگوهای او در این داستان بسیار غریب و مبهم است و زبان درام و دیالوگ که به زعم ارسطو در بوطیقا، وسیلهی اساسی بیان متن است، به خوبی ارائه نشده است.
همینطور امور گنگی که مدام اتفاق میافتند، آنقدر پشت سرهم تکرار میشوند که فیلم در نوع خود به گردابی از سردرگمیها تبدیل میشود. و یا ضعفهای اساسی که در شخصیتپردازی وجود دارد، فیالمثل حضور و رفتوآمدهای کاراکترهای منفی فیلم و یا کاراکترهای فرعی، بحران را تشدید نمیکند بلکه مدام چراهای بیپاسخی را برجای میگذارد. همینطور کاراکتر اصلی، آنا هر بار که سعی میکند افکار و اقدامات خود را چه برای همسر سابقش و چه برای کارآگاه پلیس دلسوز و یاورقهرمان فیلم (برایان تیری هنری) توضیح دهد، به نظر میرسد پارانوئید و خیالی است و قابل اعتماد نیست. شاید بتوان در یک جمله صریحا مطرح ساخت که اصل صحت، یا کاربرد درست وسیله (کلمات برای نویسنده) برای انتقال معنی در درام، به خوبی شکل نگرفته است و فیلم با وجود اینکه پتانسیلهای لازم را چه به لحاظ ساختاری و چه به لحاظ محتوایی برای جذب مخاطب دارد اما از کاربرد درست مفاهیم، چینش دقیق روابط برای پایهی علت و معلول و همینطور ضرباهنگ مناسبی برای درگیر ساختن مخاطب برخوردار نیست.
فیالواقع اگر فیلم را دو نیمه در نظر بگیریم، نیمهی آغازین با انبوه کاراکترها، گم شدن انگیزهها، پیچشهای بیش از حد داستانی و ابهامات ادامهدار، قابهای تنشزا، تدوین مشوش و در نهایت سیل سوالات بیپاسخ، مخاطب به نوعی دلزده میشود و نیمهی پایانی، سرعت اتفاقات و به وقوع پیوستن و تصویر شدنِ تصورات کاراکتر آنا، گرهگشاییهای سرعتی، تزریق دوچندان هیجانات، و قابلیشبینی شدن پایان، رضایت کامل مخاطب را که در اصل باید از طریق کشف و شهود رخ بدهد، به همراه نخواهد داشت.
در نهایت میتوان گفت فیلم «زنی در پنجره» میتواند با چنین اسمهایی که در آن دیده میشود، طرفداران تریلرهای روانشناختی را تا حدودی راضی نگه دارد و دقایق پایانی آن حداقل خیال مخاطب را راحت کند، اما عدم توجه به جزییات در فیلمنامه و چگونگی شکلگیری فاجعه از پسِ بحرانها، بیشک «پنجره عقبی» دیگری را در تاریخ سینما رقم نخواهد زد.
یاسمن اسمعیلزادگان
دیدگاهها
مهمان
برای ارسال دیدگاه باید وارد شوید