news-background
news-background

نقد فیلم The Rental: مسیر بی‌بازگشت

«هر یک از ما سرنوشت دیگری است و بی‌شک، سرنوشت مخفی هر یک از ما نابودی دیگری است، نه با لعن و نفرین و نوعی انگیزه‌ی مرگ‌خواهی، بلکه به موجب مقصد حیاتی ما.»

ژان بودریار، شفافیت شیطانی، ترجمه‌ی پیروز ایزدی

 

«اجاره‌ای» (دانلود فیلم The Rental با لینک مستقیم) اولین ساخته‌ی «دیو فرانکو»، درام رابطه‌ای پر پیچ و تابی است و با این‌ که گمان می‌رود قرار است با داستانی ملایم و احساسی رو به رو باشیم، در نیمه‌ی راه مسیرش عوض می‌شود و به سمت ژانر وحشت حرکت می‌کند و وحشت همچون یک مهاجم به ژانر اصلی فیلم حمله می‌کند و بر آن چیره می‌شود. وحشتی که ذره‌ ذره ذهن و روان مخاطب را درگیر می‌سازد و احساس امنیت و آرامش او را بر هم می‌زند.

 اخبار سینمای جهان را از ۳۰نما دنبال کنید.

داستان «اجاره‌ای» روایت ۲ زوجی است که تصمیم می‌گیرند به شکل اینترنتی برای آخر هفته، خانه‌ی ساحلی مجللی را اجاره کنند و بتوانند اوقات خوشی را در کنار هم داشته باشند، اما از زمان ورود به خانه، نحوه‌ی برخورد صاحبخانه و رخدادهای دیگری که درون این مکان شکل می‌گیرد، استراحت و خوشی آخر هفته‌ی آن‌ها بدل به ماجراهای شوم می‌شود و این سفرِ بی‌بازگشت، پایان تلخ آن‌ها را رقم می‌زند.

فیلم «اجاره‌ای» با صحنه‌ای از یک دفتر کاری شروع می‌شود و ما با دو دوست و همکار: چارلی(دن استیونز) و مینا (شیلا وند)، که از موفقیت کاریشان خوشحال هستند مواجه‌ می‌شویم. دو کاراکتری که در پی کیفوریشان، تصمیم دارند خانه‌ای ساحلی را در طبیعتی بکر اجاره کنند و آخر هفته‌ی خوبی را به اتفاق همسرانشان داشته باشند. اما از همان ابتدا، نوع میزانسن‌ها و نحوه‌ی گفت و گوی میان چارلی و مینا، نوعی نزدیکی عجیبی میان آن دو حس می‌شود که می‌توان آن را غیرعادی و خطرناک خواند و به نوعی اولین تَرَک داستانی. این غیر عادی بودن حال و هوای فضای فیلم و نوع روابط اما با رفتن به جاده و رسیدن به خانه‌ی اجاره‌ای بیشتر می‌شود و انتظار شکست اصلی داستانی را برای مخاطب بوجود می‌آورد.

فیلم «اجاره‌ای» از اولین لحظات با مسائل پنهانی، تردید، دروغ، فضایی ناامن و روابطی نادرست شکل می‌گیرد و امنیت و آرامش مخاطب را برهم می‌زند و با ورود به خانه، مکانی که قرار است آرامش فکری را به همراه داشته باشد، حس و حال نا امن و آزار دهنده تشدید می‌شود و خانه بدل می‌شود به مکانی برای فروپاشی. «فرانکو» در اولین ساخته‌اش از ابتدای مسیر نشانه‌هایی را در داستان و شخصیت‌هایش قرار می‌دهد که خبر از مشکلات و نادرست بودن وقایع دارد و بدین شکل وحشت روانی را بدل به وحشت جسمی می‌کند و موضوع شکست‌های انسانی را سرآغاز مسئله‌ی شر و آشکار شدن شرورهای داستانی‌اش قرار می‌دهد و از طریق یک علت و معلول کلاستروفوبیک که باعث می‌شود احساس نگرانی و هراس در مخاطب بوجود بیاید، او را تا انتها همراه می‌سازد.

«فرانکو» جریان غیرعادی و سنگینی بوجود آمده از این نادرست بودن اوضاع را در جای جای اثر قرار می‌دهد و آرام آرام هراس را به مخاطب تزریق می‌کند. نمونه‌‌ی دیگری از جریان، پرداخت به مسئله‌ی «آپارتاید» یا «جدایی نژادی» است. فی‌المثل مینا تلاش کرده تا اینترنتی خانه‌ی ساحلی را اجاره کند ولی مالک خانه، درخواست او را رد کرده و اما درست پس از یک ساعت، درخواست چارلی تایید شده است و مینا تاکید دارد به دلیل نام خانوادگی‌اش که به خاورمیانه برمی‌گردد و در اصل به دلیل نژادش، درخواست او رد شده است. این مسئله که تا پیش از این آنقدر جدی تلقی نمی‌شود، در اولین رو در رویی ۴نفر با تیلور، مالک خانه‌ی اجاره‌ای اثبات می‌شود، درست زمانی که تیلور صراحتا از مینا می‌پرسد چگونه خودش را به ۳ سفیدپوست دیگر تحمیل کرده است.

در داستانی که «فرانکو» روایت می‌کند ترک‌ها یکی یکی شکل می‌گیرند و مخاطب را آرام آرام برای فاجعه اصلی آماده می‌سازند. از پیچیدگی و شفاف نبودن رابطه‌ی میان این ۴ نفر تا خشونت نژادپرستانه‌ی صاحب‌خانه و نهایتا خود خانه و ورود به آن که قرار است فاجعه‌ی اصلی را رقم بزند. خانه‌‌ای که به گودال جهنمی می‌ماند که شر را می‌طلبد. «فرانکو» به خوبی در جهان مدرنی که تصویر می‌کند، خانه را معناباخته می‌سازد و مفهوم آن را یکسره فرو می‌ریزد و بحران، ناامنی، انبوهِ خطرها و تنش‌های تحمیل شده را درون همین چهارچوب قرار می‌دهد و این فضای مانوس و تعریف شده‌ را بدل به گودال تنش و هراس می‌سازد.

«فرانکو» با پرداخت به جزییاتی که بدل به عناصر شکنجه می‌شوند داستانش را جلو می‌برد و سنگینی فضا را لحظه به لحظه به مخاطب انتقال می‌دهد و ما را با ساختاری تنش‌زا، معلق و به شدت ناامن رو به رو می‌کند که تمام عناصر آن اعم از کاراکترها، گفت و گوها، روابط، سکوت‌ها، محیط، اشیا هراس‌انگیزند و در آستانه‌ی ویرانی.

«دیو فرانکو» در اولین ساخته‌ی خود، خشونت، آزار و بار منفی روانی هم‌جنس آثار هانکه‌ را به کار می‌بندد و کاراکترها را در مغاک تاریک زندگی‌شان فرو می‌برد و برایشان شکنجه‌‌‌‌های ممتدی را بوجود می‌آورد. این کارگردان جوان از فروپاشی روانی کاراکترها و فرو ریختن چهارچوب‌های زندگی خصوصیشان و بر ملا شدن تاریکی‌های درونشان و در کنارش تجاوز عنصر بیرونی(دیگری) به داخل خانه‌، به وحشت فیزیکی می‌رسد و با برهم زدن اعتماد، آرامش و احساس امنیت مخاطب، تخریب عاطفی را رقم می‌زند و سایکودرامی خوش ساخت را از چهارچوب پارانویای نظارت ارائه می‌دهد و با هر فریم، هر اجرا و هر دیالوگ و با گره‌های داستانی که به خوبی پرداخت شده‌اند مخاطب را در این اثری که یادآور اسلشرهای اولداسکول دهه‌ی ۸۰ است، همراه سازد.

در انتها باید اشاره کرد، در چنین روزهایی که ویروس کرونا سایه‌ی سنگین سکوت، بی‌رمقی و ترس را بر سر جهانیان انداخته است، شاید تماشای یک سایکودرام تنش‌زا آن‌قدرها خوشایند به نظر نرسد، اما از جهتی به تماشا نشستن‌ چنین آثاری در همین برهه‌ی فروکشی و خاموشیِ‌ زیستی همچون عنصری یادآورنده، لازم است؛ لازم است از یاد نبریم زندگی بر روی این کره‌ی خاکی تماما امنیت، آسودگی خاطر، لذت و سرخوشی نیست و درست بر روی همین کره‌ی خاکی ممکن است به ناگهان با انواع و اقسام تهدیدات بیرونی و درونی مواجه شویم و در گودال بی‌انتهای فروپاشی و امحا فرو برویم.

یاسمن اسمعیل‌زادگان

دیدگاه‌ها

برای ارسال دیدگاه باید وارد شوید