«من در قلبم یک کودک محبوب دارم و نام او دیوید کاپرفیلد است.» چارلز دیکنز.
این روزها گویا سینما هم به تبع دیگر جریانات زیستی دچار خاموشی و بیرمقی شده است و در کسالتبارترین و غیرهنریترین حالت ممکن قرار گرفته است طوری که برای یافتن ذرهای خلاقیت و نگاهی نو در فیلمهای روز، باید همانند موتور جست و جو گر تلاش کنیم تا بلکه بتوانیم در این اختگی محض، ذرهای از مطلوبمان را پیدا کنیم. گویا این روزها هر آنچه میبینیم امتزاج انگارههای ناموزون و مخدوش با کیفیتی ساده است که به نام اثر هنری شکل میگیرد و عرضهِی بازار میشود و البته موج و فوجی از هواخواهانِ بسنده به هر شکل و موضوع را هم به همراه میآورد. حتی سینمایی که وام دار ادبیات است از این قاعده مستثنی نیست و عملن با یک سری فرمهای فاقد استخوان بندی نوشتاری رو به رو هستیم که تنها کارکردشان این است که ۲ ساعت از زمان را با تمپویی فرو کاهنده به اسارت بگیرند. دانلود فیلم با لینک مستقیم.
«تاریخچهی شخصی دیوید کاپرفیلد» (دانلود فیلم The Personal History of David Copperfield با لینک مستقیم) ساختهی «آرماندو ایانوچی» هم تا حدودی از این دست فیلمهاست که در تصور، قرار است با اتکا به تصاویر رنگین و پر هیاهو، نام سنگین «چارلز دیکنز» را دوباره بر سر زبانها بیندازد ولی در واقع، به این امر دست پیدا نمیکند.
تازهترین اثر «آرماندو ایانوچی»، که بر اساس کودک محبوب «چارلز دیکنز»؛ رمان شناخته شدهی «دیوید کاپرفیلد» ساخته شده است، از دوران کودکی «دیوید کاپرفیلد» را تا دوران بزرگسالی، به همراه تمامی ماجراها، حوادث، تلخیها، شادیها و پستی بلندیهای زندگیاش و جمع کثیری از آشنایان، دوست و دشمن که دورش را گرفتهاند به عرصهی تصویر میآورد.
با اینکه فیلم شروع هوشمندانهای دارد و از صحنهی تئاتر آغاز میکند و در ادامه در قلب این صحنه یک سفر ماجراجویانه از طریق فلشبکها به خصوصیترین بخشهای زندگی «دیوید کاپرفیلد» در جهت کشف کاراکتر، شکل میدهد و راوی نمایش (دِو پاتل) برای تعیین این نکته که آیا او "قهرمان داستان خودش" است، در درون حافظه و خاطرات حرکت میکند و تلاش میکند تا نام خود را به گونهای خلق و ثبت کند، ولی این روایت در ادامهی مسیر دچار ایراد میشود و در مرحلهی توقف میماند و عملن پس از گذشت ۴۰دقیقه، دیگر داستان کششی برای مخاطب ندارد و تنها با تصاویر معلقی رو به هستیم که نه تنها بار معنایی خاصی ندارند، بلکه نبض درام را هم به تپش نمیاندازند.
«آرماندو ایانوچی» اگرچه از ابتدای قرائت داستانش تا آخرین لحظات با خلق فضای کمیک، پیچ و تاب و چرخش روایت، خلق تصاویر پر زرق و برق، تعویض صحنهها، طراحی صحنه و لباس چشمگیر، قابهای فانتزی و سانتیمانتال، کمپوزوسیونهای گیرا از بازیگران توانمند و همهی آن حس سرزندگی پوچ انگارانه، سعی دارد بر جذابیت موضوع بیفزاید و با اضافه کردن عناصر کاملن مدرن به همین فضای مفرح، یک ادیسهی سینمایی سورئال را تحویلمان دهد، ولی آنچه از این همه کوشش به عمل آمده است، مورد قبول واقع نمیشود. اینجا بحث بر سر فیلم است و بخش اعظم و مهم فیلم، آن هم از نوع اقتباسی، متن است که نشان میدهد ساختمان نمایش روی چه چیزی بنا شده است. خشتِ اولِ «تاریخچهی شخصی دیوید کاپرفیلد» هم، فیلمنامهی آن است که از ابتدا کج بنا شده است. در یک کلام بازتولید «آرماندو ایانوچی» از رمان مهمِ «چارلز دیکنز»، هیچ اتفاق مهمی را در سینما رقم نمیزند، این فیلم فقط میتواند لحظات انگشت شماری از شادیهای زودگذر و غمهای بیپایان را به داخل قاب بیاورد.
در خوشبینانهترین حالت ممکن، در هیاهوی بسیار برای هیچی که «ایانوچی» فراهم میسازد، شاید بتوان گفت باریکهای برای افق های تازه سو سو میزند، به طور مثال اینکه بتوانیم بخش کوچکی از خودمان را در این داستان پیدا کنیم و بتوانیم پس از تمامی بحرانهای ریز و درشت، هویت خود را تایید کنیم و به یک بازشناسی برسیم.
به بیانی دقیقتر میتوان گفت، «تاریخچهی شخصی دیوید کاپرفیلد» داستانی است از رشد کردن میان سختیها و بیرون آمدن از میان تاریکیها. کاراکتر «دیوید کاپرفیلد» نمونهی بارزی از انسانی است که از تاریکیها به سمت روشنا حرکت کرده، و در حالی که سعی میکند گذشتهی تلخ و غمانگیزش را بپوشاند، لذت بردن از لحظات زندگی را هم فراموش نمیکند و در درون این بلبشوی زیستن، وانهادگی را تجربه میکند و به نوعی پختگی و وقوف میرسد و در مییابد، همان تاریکترین لحظات کودکیاش در واقع سرچشمهی بزرگترین قدرت حال حاضر او هستند.
شاید نکتهی امیدوار کنندهی آخری که بتوان از میان شلوغیهای این فیلم بیرون کشید این باشد؛ در حالی که جهان به سمت اوضاع لرزان و ناپایدار امنیت اجتماعی و اقتصادی پیشروی دارد و امروزه دستیابی به حداقلها برای اکثر مردم، در حال تبدیل شدن به رویا است، تولید فیلمهایی که مستقیمن بر بیعدالتی، فقر و محرومیت حاصل از عدم سرمایه و عدم نفوذ در قدرت بپردازند، بین مخاطبین اهمیت بیشتری داشته باشند.
اما در نهایت نمیتوان زیاد از پیکرهی ناموزون«تاریخچهی شخصی دیوید کاپرفیلد» گذر کرد، صراحتن میتوان گفت فیلم بعد از دقایقی گذشته از نیمه، سرعت خود را از دست میدهد. با اینکه لحظات هیجانی با چاشنی خنده در سرتاسر آن موجود است، اما واقعیت این است که از دقیقهی ۴۰، با اثری به شدت کسل کننده، رقیق و ضعیف روبهرو هستیم که میتوانیم چندین بار حین تماشای آن، دکمهی پاز را بزنیم و به دیگر اموراتمان هم برسیم. از همان دقایق مذکور، شخصیتهای معرفی شده فاقد کاریزمای همتایان قبلی خود هستند و در پیشبرد داستان تاثیر به سزایی ندارند، همچنین داستان هم از هدف اصلی دور میشود و جنبهی سرگرمکنندهی آن هم از میان میرود و تلاش بیش از حد کارگردان که میخواهد اثرش را به عنوان یک اقتباس منحصر به فرد معرفی کند، حاصلی جز بیرمقی، دلزدگی و گیج شدن بیشتر مخاطب را به همراه نخواهد داشت. در نتیجه با یک فینال آبکی رو به رو هستیم که دردِ مساوی بودنش در زمان تعیین شده، بیشتر از باختن از شوت پنالتی است.
با این حال درست است که «آرماندو ایانوچی» در «تاریخچهی شخصی دیوید کاپرفیلد»، در حد عالی عمل نکرده است، ولی در فراز و نشیبهای کارنامهی هنریش، جای خود را در سینمای بریتانیا به عنوان یک نویسنده و کارگردانی که هنوز به مسائل اجتماعی اهمیت میدهد، تایید و تثبیت میکند و تبدیل به صدای دیگری میشود که در صنعت فیلم سازی بریتانیا در حال پیشروی است.
دیدگاهها
مهمان
برای ارسال دیدگاه باید وارد شوید