news-background
news-background

نقد فیلم The Green Knight: نوباوه بزم تا شوالیه آرزم

«شوالیه‌ سبز» (The Green Knight) اثر فانتزی، ماجراجویانه و رازآلود «دیوید لوری» که برگرفته از منظومه‌ی قرون وسطایی «سِر گاوین و شوالیه سبز است»، داستان سِر گاوین (دیو پاتل) خواهرزاده‌ی شاه آرتور است که کاری جز عیش و نوش ندارد و مادرش (ساریتا چودوری) از عدم مسئولیت پذیری و بلندپروازی‌های او ناراحت است و برای اطمینان از موفقیت در آینده‌اش، او را طلسم می‌کند و بازی را به همراه شاه (شان هریس) و ملکه‌اش (کیت دیکی) در روز عید پاک شکل می‌دهد تا پسرش بتواند لیاقتش را اثبات کند. در این میان اما مهمان مرموز: شوالیه‌‌ی سبز (رالف اینسون) از راه می‌رسد. شوالیه‌ای عظیم‌الجثه که شاخه‌ای از گل مقدس و یک تبر فلزی بزرگ دارد و اما شجاع‌ترین شوالیه حاضر در جمع را در بازی ضربه زدن با تبرش به چالش می‌کشد، ضربه‌ای که به هر شکلی و در هرجایی از بدن باشد، یک سال بعد همان را بر روی ضربه‌زننده تکرار می‌‌کند. در این میان گاوین وارد بازی می‌شود و سر شوالیه سبز را می‌زند. پس از این ضربه شوالیه او را برای یک سال بعد به خانه‌اش در معبد سبز دعوت می‌کند، تا شاید بتواند این ضربه را جبران کند. و درست پس از این مواجهه‌ است که سفر قهرمان آغاز می‌شود. اخبار سینمای جهان را از ۳۰نما دنبال کنید.

«شوالیه‌ سبز» از صحنه‌های آغازین خود که در آن نامه‌ای با صدای بلند خوانده می‌شود و سپس روی زمین تکان می‌خورد و آتش می‌گیرد، مخاطب را وارد ماجراهای اسرارآمیزی می‌کند. داستانی از ماجراهای شاه آرتور و شوالیه‌هایش که به زیبایی، افسونگری و جادو را به تصویر می‌کشد. اقتباس «دیوید لوری» از منظومه‌ی قرون وسطایی، مملو از آشوب و رمز و راز است و سفری که گاوین آغاز می‌کند مراحلی هستند که او باید طی کند تا توانایی و لیاقت خود را برای رسیدن به مقام شوالیه اثبات کند. سفری مبتنی بر الگوی «سفر قهرمان» اثر «جوزف کمبل» که هفده مرحله دارد؛ مراحلی که البته بیشتر قهرمانان اسطوره‌ها عین هفده مرحله را طی نمی‌کنند. این هفده مرحله اما، در سه مرحله کلی «جدایی»، «تشرف» و «بازگشت» تعریف می‌شوند.

مرحله‌ی اول یا همان مرحله جدایی، مرحله‌ای است که قهرمان از دنیای عادی جدا می‌شود و به دنیای ناشناخته‌ها دعوت می‌شود و سفرش را آغاز می‌کند، مرحله‌ی بعدی یا تشرف، شرح ماجراهای سفر او در دنیای ناشناخته‌هاست و شروع آزمون‌ها که قهرمان باید از پس‌شان بر بیاید تا به تحول شخصیتی برسد و در این مرحله به شکل پنهانی توسط پندها و نصایح، طلسم‌ها و یاورقهرمانان ماورائی‌ و خیر، یاری می‌شود. در این راه اما قهرمان با وسوسه‌هایی اغلب جسمانی و لذت‌بخش رو به رو می‌شود که ممکن است او را وسوسه کنند که دست از ماجراجویی بکشد. در نهایت مرحله‌ی بازگشت، نقطه‌ای است که او در جهان دیگر به سعادت رسیده و دگربار و با کوله‌باری از آگاهی و تجربه به جهان عادی بر می‌گردد. در سفر گاوین همین مراحل تا حد زیادی دیده می‌شود از دعوت شوالیه‌ی سبز در سکانس‌های آغازین گرفته تا ورود به مرحله‌ی تشرف، رویارویی با موجوداتی جادویی و اسرارآمیز. موجوداتی که هرکدام به شکلی چیزی از او می‌خواهند و یا قرار گرفتن او در معرض بسیاری از وسوسه‌های دنیوی که یا باید مقاومت کند و یا تسلیم شود.

«شوالیه‌ سبز» بی‌شک به لحاظ بصری اثری قوی است که تماشای آن لذت‌بخش است. سفر گاوین به اندازه کافی زیبا و رویاگون است، تصاویر باشکوه، جلوه‌های بصری دیدنی و میزانسن‌های دقیق و ایستا و طراحی لباس فوق‌العاده که رنگ و لعاب خاصی به اثر می‌بخشند، تمامی عناصر پیوسته مخاطب را همراه می‌سازند. رنگ سبز و آبی که در سراسر اثر سایه انداخته و جنبه‌ی رازآلود و عرفانی به اثر می‌بخشد، روباه و یا عنصر راهنمایی که همراه او می‌شود در سفر، چشم‌اندازهای آرام و از جهاتی مالیخولیایی؛ میدان نبرد مملو از اجساد، دیدار با شبح قدیسه جوان که سر خود را از دست داده و می‌خواهد آن را برگرداند، رفتن به قلعه‌ی اشراف در جنگل و خانه‌ای که گویی به نوعی از زمان حذف شده است و الخ... همگی میل به تماشا را زنده می‌کنند و گذشته از آن در بحث مضمون، هر اپیزود و هر مرحله از سفر گاوین، چالشی است شامل یک درس زندگی و او در این راه و در طی مواجهات مصمم‌تر می‌شود تا با هر برخورد مهارت و توانایی خود را اثبات کند.

فیلم پر است از استعاره و نماد و فی‌الواقع ترکیب نمادگرایی و استعاره با عناصر بصری، به هیجان قصه‌ اضافه می‌کنند. «دیوید لوری» به ظرافت و دقت، اعماق این داستان کهن را کشف می‌کند و قهرمانش را راهی سفری عجیب می‌کند و در مرز بین خیال و واقعیت گام برمی‌دارد و مخاطب را پا به پای قهرمانش همراه می‌کند. «شوالیه‌ سبز» سفری درونی و ادیسه‌وار سر گاوین، کاراکتر شاد و پرشوری است که به واسطه‌ی زندگی سلطنتی دغدغه‌ی زیستن ندارد و همین امر موجبات هراس و تردید را در خانواده‌اش بوجود می‌آورد و مجبور به چیدن برنامه‌ای برای اثبات او می‌شوند و اینگونه سر گاوین در موقعیت ناخواسته قرار می‌گیرد و با عبور از بزم و میگساری، به سمت رویایی و با خود و جهان اطراف برمی‌خیزد. این داستانی است از مبارزه و دلاوری و بازگشت به اصل وجود. بن‌مایه‌ای که در تمامی قصه‌های شوالیه‌ای وجود دارد، یک سیر و سلوک درونی و بیرونی، سیر آفاقی که شروع می‌شود و در بازگشت اما سیر انفس هم شکل گرفته است.

اما با این حال ناگفته نماند که در فیلم، نقاط مبهم و پرداخت نشده‌ای وجود دارد که ستاره‌های فیلم را کم می‌کند. فی‌المثل، با فیلمنامه‌ای کاملا خطی و با پایانی گنگ رو‌به‌رو هستیم. متن آنقدر دقیق پرداخت نشده و دیالوگ‌های اثرگذاری در فیلم وجود ندارد، فی‌الواقع بیشتر با فیلمِ تصویر رو به رو هستیم. همین‌طور شخصیت‌پردازی درست درمانی در فیلم وجود ندارد و تنها شخصیتی که معرفی و پرداخت می‌شود، گاوین است و دیگر شخصیت‌ها پرداخت خاصی ندارند و تیپ هستند و همه در خدمت او و اما پایان‌بندی فیلم گنگ و شتاب‌زده است و مخاطب بعد از هم‌مسیر شدن با گاوین، در انتها به نقطه‌ای گنگ می‌رسد که رضایت کامل را در بر ندارد.

اما در نهایت می‌توان گفت فضاسازی، اتمسفر و گرافیک بی‌نظیر تا حد زیادی محتوای ناتمام اثر را محو می‌کنند و میل دیدن را از مخاطب نمی‌گیرند. تمام این فیلم شبیه به تابلویی زیبا و فریبنده است که مخاطب را تا انتها خیره نگه می‌دارد. «دیوید لوری» با تصاویر باشکوه و رویاگون، اتمسفر مه‌آلود، نورپردازی فوق‌العاده و جلوه‌های ویژه‌ی قوی و زرق و برقی عاشقانه، اثر هیجان‌انگیزی را خلق می‌کند که از آغازِ سیر بیرونی قهرمان و در انتها بازگشتش و رسیدن به سیر درونی، مورد قبول مخاطب روزهای ویروس‌زده واقع خواهد شد.

  یاسمن اسمعیل‌زادگان

دیدگاه‌ها

برای ارسال دیدگاه باید وارد شوید
۶ اسفند ۱۴۰۰ ۰۴:۵۰

پایان به نظر من چیزی نمیتونه باشه به غیر از اینکه طرف به اگاهی و بلوغ میرسه، خود ناپخته و سطحیش رو به نابودی میسپره تا ازش فردی با دراجات والا انسانی زاده بشه . اخر سر اون به اگاهی و بلوغ رسید و از خود ضعیف و نفسانیش با رضایت گذر میکنه . در واقعیت هم همینطور هست برای رشد و تکامل هر فردی از معایبش میگذره و اونها رو به نیستی میسپره و از نو زاده میشه .

نمایش اسپویل
۱۱ شهریور ۱۴۰۰ ۱۷:۰۰

نقد بسیار جالبی بود ممنونم

نمایش اسپویل
۱۰ شهریور ۱۴۰۰ ۰۱:۰۲

بسیار ممنون از نوشته زیباتون. با نظر شما در مورد پایان گنگ موافق نیستم، به نظرم پایان فیلم شفاف ترین قسمت ماجرا بود و احتمالا پیامی که در کل داستان وجود داشت: یک مرد شریف شدن. و البته که دیوید لوری از پایان ناگهانی لذت می بره، همونطور که در ghost story هم قبلا دیدیم.

نمایش اسپویل
۱۱ شهریور ۱۴۰۰ ۱۶:۲۷

سپاس از توجه شما ?

نمایش اسپویل