news-background
news-background

نقد فیلم Sound of Metal: صدای سنگین سکوت

«در رنج، ندایی به سوی نیستی ناممکن و نزدیکی به مرگ وجود دارد. فقط این احساس یا آن آگاهی وجود ندارد که رنج می‌تواند به مرگ منتهی شود. درد به خودی خود چیزی به مثابه‌ی نقطه اوج با خود دارد. انگار چیزی دلخراش‌تر از رنج در حال به وجود آمدن باشد، انگار علی رغم هر گونه غیاب ابعاد، علی رغم غیاب تاخوردگی که رنج را قوام می‌بخشد، هنوز زمینه آزادی برای یک رخداد وجود دارد.» امانوئل لویناس، زمان و دیگری

 

صحنه‌ی آغازین «آوای متال» (دانلود فیلم Sound of Metal با لینک مستقیم) اولین فیلم بلند «داریوش ماردر»، با اجرای یک کنسرت گروه متال بر روی سن و در میان صداها و هیاهوی بسیار شروع می‌شود و دوربین میان نور و صدا، نوازنده‌ی درامز و خواننده گروه را هدف می‌گیرد تا به دل داستان این دو راه پیدا کند؛ مقدمه‌ای مناسب برای نشان دادن خشم درونی شده‌ی آن‌ها و آسیب‌پذیری‌شان.

درست چند صحنه بعد از مقدمه‌ی پر‌شور و کنسرت موفقیت‌آمیز این گروه، دوربین به زندگی عادی و روزمرگی این دو کات می‌خورد و کاراکتر روبن و همان درامر گروه به ناگهان سرش پر از صداهای نویز مانند و گنگ می‌شود و تعادلش را از دست می‌دهد و دوربینِ ناظر زودتر از دریافت خود روبن به ما می‌گوید که شنوایی او دچار اشکال شده است و از این نقطه است که فیلم، انتقالی دشوار از جنس سازگاری با نقص را در زندگی جدید کاراکتر اصلی، شکل می‌دهد و ما ناامیدی فزاینده‌ی او را از عدم شنیدن جهان اطرافش همچون ریزش آب از دوش، چرخش مخلوط کن، حباب فنجان قهوه، تلفنی که زنگ می‌خورد را با تمام وجود احساس می‌کنیم و هر رنجی که او می‌کشد را حس می‌کنیم.

«آوای متال» روایت روبن (ریز احمد)، نوازنده‌ی درامزی است که بعد از عمری فعالیت در زمینه‌ی موسیقی، مهم‌ترین عضو بدنش در رابطه با موسیقی که گوش است، از دست می‌دهد و تنها صداهای گنگ، وزوز و هیاهوی شدید را می‌شنود و حال باید از آنچه که تمام زندگی‌اش را برای آن صرف کرده و از آنچه که بوده دست بکشد و بی‌صدا شروع دیگری را رقم بزند. شروعی از جنس سکوت در میان خطوط زندگی.

در این میان اما دوست دختر روبن، کاراکتر لو (اولیویا کوک) که شریک او در گروه موسیقی «بلک‌گامون» است، وقتی متوجه می‌شود که چه اتفاقی برای روبن افتاده است او را به یک کمون کوچک ناشنوا وسط جنگل می‌برد که توسط جو (پل راسی)، کهنه سرباز ویتنام که در طول جنگ شنوایی خود را از دست داده، اداره می‌شود. مکانی همانند یک مدرسه‌ی بودایی که قرار است اعضا را به سمت خودشناسی، باور هر آنچه که هستند و در نهایت شکلی از روشنگری هدایت کند. اما روبن آن‌جا زیاد دوام نمی‌آورد و خودش را شبیه به باقی افرادی که آنجا هستند نمی‌بیند و طی این آزمایش، ناشنوایی خود را قبول نمی‌کند و بعد از مدت کوتاهی اقامت، تصمیم می‌گیرد تا تمام دستگاه‌ها و ابزار کار موسیقی‌اش را بفروشد تا بتواند کاشت ایمپلنت حلزونی را در گوشش انجام دهد و دوباره بتواند بشنود و به حرفه‌ی اصلی‌اش برگردد و البته نتیجه‌ی انتخابی که خودش داشته است راه به جایی نمی‌برد و متوجه می‌شود که ایمپلنت‌ها شکل شنوایی او را همانند اول نخواهند کرد و فقط انتخاب عجولانه‌ای داشته همانند انواع خالکوبی‌های روی بدنش که بدون توجه، سطحی و گذراست و ناشی از هیجانات لحظه‌ای است تا منطق و یا همانند انتخاب نوع زیستن کولی‌وار در کانکس، انتخاب‌های هنری، گزینه‌های سبک زندگی و... کاملاً سطحی و عبث است و حال ما با درام وضعیت رو به رو می‌شویم که حول محور کاراکتر روبن می‌چرخد.

فیلم «آوای متال» با سنکوپ بزرگی شروع می‌کند و خواه ناخواه مخاطب را درگیر می‌کند: از دست دادن شنوایی یک نوازنده و همراه شدن با عذابی که او می‌کشد و فیلمساز لحظات را طوری خلق می‌کند که انگار این خود ما هستیم که رنج و عذاب او را تحمل می‌کنیم. انگار این خود ما هستیم که یکی از اعضای مهم بدنمان را از دست داده‌ایم. و البته ابتکاری که کارگردان در طراحی صدا انجام می‌دهد، خراش‌ها و صداهای خفه کننده‌ای که ایجاد می‌کند به شدت مخاطب را همراه می‌سازد، و درست این‌جاست که استفاده ابتکاری «ماردر» از صدا باعث می‌شود تا درام از آنچه ما تماشا می‌کنیم، جلوه‌ی بیشتری داشته باشد.

ریز احمد اما در نقش روبن به عنوان یک فرد برون‌گرا، به خوبی عمل می‌کند و تصویر ناباوری و شوک عمیق را به خوبی با بازی حسی القا می‌کند. این امر زمانی مشهود است که می‌خواهد صداها را بشنود ولی نمی‌تواند و تمام خشم و احساسش را با فریادی که خودش هم نمی‌شنود خالی می‌کند و نمی‌خواهد باور کند که زندگی دیگری را باید شروع کند.

اما در لایه‌های زیرین این آرامش و البته پیچیدگی ظاهری «آوای متال»، ما با یک درام وضعیت رو به رو هستیم. وضعیتی جدید و ناخوشایند که برای یک نوازنده به وجود آمده و تمام زندگی‌اش تحت‌الشعاع این وضعیت قرار می‌گیرد. روبنی که در این نقطه‌ی جدید از زندگی باید تصمیم بگیرد که فردی متفاوت از آنچه که بوده است، باشد. و در نهایت در تنهایی و خلوت، با عدم پذیرش آنچه که حالا هست، در می‌یابد، موجود بر وجود مسلط است و این همانی با خودش یعنی تنهایی و حال باید نوعی بازگشت به خود را رقم بزند، فی‌الواقع بازگشت اجتناب ناپذیر و نمی‌تواند از خودش جدا شود و زمان حال او برآمده از بودن شکل گرفته است و باید آن را قبول کند.

ناگفته نماند که کارگردان به زیبایی فضایی را خلق می‌کند که حتی نبود صدا نیز بتواند توجه ما را جلب کند. طراحی صدا در این فیلم جنبه‌ای به شدت موثر دارد و برای مخاطب ادراک شنوایی ناشنوا را به خوبی شبیه سازی می‌کند و او را در مغاک خلوت و تنهایی کاراکتر فرو می‌برد. فی‌المثل وقتی بار اول صدا کاملاً قطع می‌شود، مخاطب هم دقیقاً همانند روبن غافل‌گیر می‌شود و این امر بر غم و اندوه و احساس از دست دادن می‌افزاید. ما هم می‌شنویم که هیاهو و وزوزه‌هایی که مشغولش می‌کند، چگونه او را در واقعیت تلخ روزمره فرو می‌برد. صدا در این فیلم همه چیز است، ما را به عمق کاراکترها می‌برد، درام وضعیت را شکل می‌دهد، تنهایی و اندوه کاراکتر را نشان می‌دهد، به انرژی مضطرب کاراکتر، می‌افزاید و بدون واژه‌ها، درام را معنا می‌بخشد.

فی‌الواقع در اینجا بهره‌وری از عنصر صدا نه تنها می‌تواند به تصاویر یک فیلم انرژی دهد بلکه به خودی خود ابزاری برای قصه گویی است و «داریوش ماردر»، نویسنده و کارگردان این اثر از طریق داستان از دست دادن شنوایی درامر جوان، تاملی را در باب از دست دادن بودگی‌ها و پذیرش حال به وجود می‌آورد. روبنی که تا چهار سال پیش به هروئین اعتماد می‌کرد تا تمام درد خود را تسکین دهد، بعد به موسیقی برای تسکین دردهایش پناه می‌برد و حال باید در سکوت و خلوت به خویشتن باز گردد تا شفا یابد.

در نهایت می‌توان گفت فیلم‌هایی که حول مسئله‌ی نقص یا معلولیت کاراکتر می‌چرخند، معمولاً چیزی بیشتر از غلبه روح بر فیزیک و رسیدن به کاتارسیس نیستند، اما «آوای متال» با یک فیلمنامه‌ی همه جانبه و طراحی صوتی چشمگیر، بازی‌های اثرگذار و کارگردانی هوشمندانه از این امر جلوگیری می‌کند و بدون ذره‌ای اضافه‌گویی، میان اصوات جهانش را خلق می‌کند و مخاطب را پس از پایان هم رها نمی‌کند.

یاسمن اسمعیل‌زادگان

دیدگاه‌ها

برای ارسال دیدگاه باید وارد شوید
۱۶ بهمن ۱۳۹۹ ۰۳:۴۶

فقط اینکه این فیلم هیچ ربطی به متال نداره، بیشتر یه درامه راجب تحولات زندگی

نمایش اسپویل
۶ دی ۱۳۹۹ ۰۰:۱۸

ی فیلم عالی با بازی شگفت انگیز ریز احمد حتما از هدفون استفاده شود تا حس کاراکتر رو کامل درک کنید ممنون از نقد خوب سینما

نمایش اسپویل