news-background
news-background

نقد فیلم Red Notice: ویترین‌ ستاره‌ای، محتوای پوشالی

بلاک‌باستر پاییزی نتفلیکس، «اعلان قرمز» (Red Notice) به کارگردانی و نویسندگی مارشال ثوربر، که هزینه‌ی ۲۰۰ میلیون دلاری برای ساخت آن صرف شده و یکی از پرهزینه‌ترین آثار این کمپانی هم محسوب می‌شود، داستان یک دزدی پر‌زرق‌و‌برق است و به شکل دقیق‌تر، شبیه به یک کوکتل آمریکایی مملو از مک‌گافین‌ها، پیچش‌ها، بزن‌بکوب‌ها و تعقیب‌و‌گریزهایی که ستاره‌های پول‌سازی همچون دواین جانسون، گال گدوت و رایان رینولدز، جهان آن را تشکیل می‌دهند. اخبار سینمای جهان را از ۳۰نما دنبال کنید.

اعلان قرمز: ویترین‌ ستاره‌ای، محتوای پوشالی

«اعلان قرمز» سکانس افتتاحیه‌ی خود را از رم آغاز می‌کند، جایی که کاراکتر جان هارتلی (جانسون) نماینده‌ی اف‌بی‌آی در حوزه‌ی هنر و آثار باستانی به رم آمده تا با اینترپل همکاری کند و با توجه به پیشگویی کاراکتر اسقف (گال گدوت) بتواند دومین دزد برتر آثار هنری جهان، نولان بوث (رایان رینولدز) را که در حال ردیابی تخم‌‌مرغ‌های کلئوپاترا است، جواهراتی که فی‌الواقع ژولیوس سزار به کلئوپاترا هدیه داده است، دستگیر کند. اما در این میان جریانات دیگری رخ می‌دهد و همه به شخص او مظنون می‌شوند و او مجبور می‌شود با بوث همکاری کند تا به کمک هم، شکست اسقف را رقم بزنند.

فیلمسازی هالیوود، از زمان آغاز به فعالیت تقریبا یک امر بدبینانه و مبهم به شمار رفته است و استودیوها اکثرا فیلم‌های پرهزینه که چندان ارزش هنری خاصی ندارد را با فضاهای محدود و بازیگران کاریزماتیک ساخته‌اند، اما بر خلاف تصور، گاهی اوقات می‌توانستند پشت آثار بزرگ هم پنهان شوند و اعتبار دیگری را رقم بزنند. سینمایی «اعلان قرمز» هم اساسا جز همان دسته آثار سطحی و رنگ و لعاب‌داری است که راه به جایی نخواهد برد و نقطه‌ای برای ارزش‌گذاری ندارد. از لحظات آغازین و تکیه بر عنصر تصادف و شانس و ادامه‌ی مسیر با اتکا بر همین عنصر، می‌توان به وضوح دریافت که این فیلمی است سطحی و دم دستی که از حداقل جذابیت‌های موضوعی و تصویری برخوردار نیست تا بتواند حال و هوای سینمادوستان را عوض کند. شاید تنها دلیل دیدن این فیلم، بازیگرانی است که برای برخی از مخاطبین جذاب هستند. کمدی اکشن «اعلان قرمز» مملو از جنب و جوش، شیرین‌کاری‌، غافل‌گیری‌ و تعقیب و گریزهایی است که تا یک نقطه‌ای می‌تواند سرگرم کننده و خنده‌دار باشد ولی تکرار این روند سبب کاستن جذابیت می‌شود و مجال لحظه‌ای تامل را از مخاطب می‌گیرد. حضور سه ستاره‌ی پولساز هم که استعداد یا کاریزمای تیترهای خیمه شب بازی واقعی هستند، اتفاق خاصی را رقم نمی‌زند.

اگرچه ثوربر فیلمی پرهزینه ساخته است، اما نتیجه‌ی دیداری آن ارزان و کم‌اهمیت است. در این فیلم حتی ذره‌ای خلاقیت وجود ندارد تا در انتها رضایت مخاطب را در بر داشته باشد. ما تنها با فیلمی مواجه‌ایم که در آن فرار از زندان، دزد و پلیس بازی، اکشن‌های بی‌حد و حصر، تعقیب و گریز و ممکن ساختن هر ناممکنی رخ می‌دهد تا این شلم‌شوربای عبث به پایان برسد. البته که چنین روندی برای بلاک‌باسترهای هالیوودی اتفاق جدیدی نیست. آثاری که فقط جنب و جوش دارند و اساسا متن درست درمانی ندارند. در اینجا هم با کاراکترهایی مواجه‌ایم که به طور غیرقابل باوری همیشه از ناکجاآباد پدیدار می‌شوند در همه‌ی امورات هم دستی دارند، همه جا برش دارند، همه‌ی ناممکن‌ها را ممکن می‌کنند و الخ. گویی این فیلم فقط فرصت خوبی بود برای ستارگان و عوامل آن، برای گشت و گذاری در سراسر جهان از رم گرفته تا روسیه، اندونزی، مصر و نقاط دیگر.

ناگفته نماند حتی با توجه به بودجه‌ای که برای ساخت سینمایی این فیلم صرف شده و در حالی که تجهیزات دوربین در دستان فیلمبردار خوبی بوده و فقط یکی از دوربین‌های استفاده شده در اثر کومودو بوده؛ دوربین گران‌قیمتی که بر روی یک پهپاد پرسرعت قرار گرفته است، فیلمبرداری آن هم چشمگیر نیست و تصاویر جانداری در اثر وجود ندارد که در جذب مخاطب تاثیرگذار باشد.

در نهایت می‌توان گفت سینمایی «اعلان قرمز» علاوه بر اینکه به لحاظ بصری فاقد ارزش‌گذاری است، از متن خوبی هم برخوردار نیست؛ متنی که نه طرح قابل توجه‌ای دارد و نه کاشت داستانی دقیق و نه برداشت صحیحی و همه‌ی امورات آن به تصادف متصل شده است و با این‌که ثوربر تلاش می‌کند تا از مجموعه‌ای از ارجاعات سینمایی برای جمع آوری وقایع فیلم استفاده کند، اما هر مرجع فقط به مخاطب باهوش یادآوری می‌کند که این فیلم هیچ حرفی برای گفتن ندارد. نه شخصیت‌پردازی صحیحی دارد و نه هیچ نکته‌ی خاصی که بتواند مخاطب را درگیر کند. وجود شخصیت‌هایی که علاوه بر این که خنده‌دار نیستند، آنقدر پیش پا افتاده هستند که هیچ شاخه‌ی احساسی برای مخاطب فراهم نمی‌کنند و در نهایت مشارکت الابختکی آن‌ها در فیلمنامه‌ای مملو از دیالوگ‌های سخیف به پایان می‌رسد. این فیلم صرفا یک اثر نامنسجم است، یک وسیله‌ی سودآوری که در آن مبحث کیفیت، در درجه‌ی دوم تولید قرار دارد؛ امری که مخاطب را به فکر فرو می‌برد که آیا مدیرانی که این فیلم‌ها را توزیع و پخش می‌کنند، اصلا ایده‌ای دارند که چه چیزی باعث جذابیت در سینما می‌شود، یا چه چیزی برای ساختن داستان‌‌های ماندگار و درگیر کردن مخاطب لازم است؟

یاسمن اسمعیل‌زادگان

دیدگاه‌ها

برای ارسال دیدگاه باید وارد شوید
۳ آذر ۱۴۰۰ ۲۱:۱۷

آفرین. خیلی خوب بود. فقط درباره گل گدوت چیزی نگفتی

نمایش اسپویل
۲ آذر ۱۴۰۰ ۱۳:۴۸

میدونم هضمش شاید سخت باشه اما نباید سینمای اقتصادی رو با سینمای هنری مقایسه کرد اصلا شما نمیتونی آثار هالیود و نتفلیکس رو با کار تارکوفسکی و کیشلوفسکی و هیچکاک مقایسه کنی چون اصن مسیر ساخت فرق میکنه، محصول چیز دیگه ایی هست، نقد هم یه همین منوال متفاوت باید باشه، مث این میمونه که آب پرتقال رو بنوشی و بگی چرا مزه قهوه نمیده، محصول صنعت سرگرمی رو باید از دیدگاه صنعتی و کالای سرگرمی نقد کرد، محصول هنری رو باید با دیدگاه هنری در رابطه باهاش صحبت کرد، اینجوری خودت هم بیشتر از زندگی لذت میبری، باور کن، منم خیلی حرص میخوردم قبلا

نمایش اسپویل
۲۹ آبان ۱۴۰۰ ۲۲:۱۱

نقل به مضمون « فیلمسازی هالیوود، از زمان آغاز به فعالیت تقریبا یک امر بدبینانه و مبهم به شمار رفته است و استودیوها اکثرا فیلم‌های پرهزینه که چندان ارزش هنری خاصی ندارد را با فضاهای محدود و بازیگران کاریزماتیک ساخته‌اند، اما بر خلاف تصور، گاهی اوقات می‌توانستند پشت آثار بزرگ هم پنهان شوند و اعتبار دیگری را رقم بزنند ». چندین بار این جملات رو خوندم و سر در نیاوردم. نه تنها از نظر نوشتاری غلطه، که مطلقا فاقد سواد سینمایی است. در اینکه فضای نقد سینمایی ایران به شدت چپ زده، ضد آمریکایی و روشنفکر نماست شکی نیست. اما حداقل دونستن کمی تاریخ سینما باعث میشه چنین جمله مهملی نوشته نشه. لازمه اشاره کنم با کلیت نوشتار ایشون کاری ندارم. منظور پاراگرافی است که در گیومه آورده شده.

نمایش اسپویل
۲ آذر ۱۴۰۰ ۱۴:۱۱

شاید از لحاظ نوشتاری غلط داشته باشه ولی حرف کاملا درستی زده هالیوود و فیلم هایی که اونجا ساخته می شه نه فقط در ایران بلکه در همه جای دنیا به جز خود هالیوود، مورد نقد قرار می گیره. بی محتوایی، محتوای زرد و بازاری، سوگیری ها، تحمیل افکار و عقاید سیاسی و اجتماعی و بازاریابی برای کمپانی های تولید کننده مختلف فقط چند مورد از سوء استفاده هالیوود از مخاطب هست. همچنین این کلمات «چپ زده، ضد آمریکایی و روشنفکر نما» که کنار هم نوشتین نمی دونم چه ربطی به همدیگه دارن.

نمایش اسپویل
۲۹ آبان ۱۴۰۰ ۱۹:۵۰

دیگه اینجوریام که میگی نیست درسته ارزش هنری بالایی نداره ولی این همه نقدی که بصورت رگباری داری بر پیکر این فیلم میزنی منصفانه نیست قرار نیست که همیشه منتظر یه اثر شاهکار مثل پدرخوانده و ممنتو و امثالهم باشیم متاسفانه منتقدان این دور و زمون یه سری شاهکارهای سینمایی که اغلب قبل از سال 2000 ساخته شدن رو به عنوان یه اشل یا خط کش در نظر گرفتن و همه آثار سینمایی رو با معیار اونا میسنجن و فکر میکنن کوبیدن یک سری فیلما و کارگردانا بهشون اعتبار و مقبولیت و وجهه میده و متاسفانه این چند ساله با وجود آثار ابرقهرمانی و گیشه پسند اینجور افراد بصورت قارچ گونه دارن رشد میکنن ولی مطمئن باشید با این انتقادات کسی بهتون نمیگه که " وای خدای من ببینید چقدر آثار امروزی رو میکوبه پس حتما یه فیلمباز یا منتقد خفنه" فوقش یه چشم نوچه فراستی میشناسنتون

نمایش اسپویل
۳ آذر ۱۴۰۰ ۲۱:۲۵

فراستی دیگه کیه؟ طرف نظرش رو گفته نمی تونی تحمل کنی می چسبونی به این و اون؟

نمایش اسپویل