news-background
news-background

نقد فیلم No Sudden Move: نئونوآر سودربرگ؛ رویای به بار ننشسته‌ی آمریکایی و جهانی از هم پاشیده

 

«در جهان فیلم نوآر، سهم ما این است که بی‌وقفه در جست و جوی قوت‌قلبی دروغین از یک ساختار اجتماعی جدید باشیم که هیچ‌گاه هم امیال ما را به عنوان تماشاگر برآورده نمی‌سازد. ما گم‌گشته در برهوتی از تصاویر متناقضی هستیم که با سرعت هرچه بیشتر در حرکت‌اند و تدوینی تندتر و تندر دارند تا آنجا که پلان سینمایی، خودش هم از هم می‌پاشد و ما نهایتا از هر هویتی که موقتا تصور می‌کردیم به دست آورده‌ایم محروم می‌شویم. ما آن هنگام که بفهیم دیگر وجود نداریم، به کجا خواهیم رفت؟»

ویلر وینستون دیکسون فیلم نوآر و سینمای پارانویا ترجمه‌ی حمیده معین‌فر

 

در سال ۱۹۵۴ و در یک روز معمولی در دیترویت به ناگهان ۳ گنگستر با نقاب به خانه‌ای زیبا و آجری هجوم می‌برند تا حسابدار یک شرکت به نام را طبق نقشه، گروگان بگیرند و به خواسته‌شان که سرقت سندی سری و مهم است، برسند. اما هنوز هیچ‌کس، نه قربانیان و نه مهاجمین نمی‌دانند که به‌واقع اصل جریان چیست. البته که این تمام ماجرا نیست و قبل از اینکه روز به پایان برسد، گنگسترها می‌فهمند که برنامه‌های سری دیگری نیز در این امر دخیل هستند، همچون خرده‌ حساب‌ها، کینه‌ها و توطئه‌های روسای جرایم سازمان یافته؛ پس آن‌ها نقشه را طبق نظر خودشان عوض می‌کنند، چرا که درمی‌یابند اگر این بازی را درست جلو ببرند و زنده بمانند، سود خوبی عایدشان می‌شود.

تمام‌ این پیچیدگی و ابهامات، شروع فیلم جدید سودربرگ «حرکت ناگهانی ممنوع» (دانلود فیلم No Sudden Move با لینک مستقیم) است که بیننده را از همان اول به دقت و ظرافت به پیچیدگی‌های کلافی که راس آن نامعلوم است، متصل می‌کند. اخبار سینمای جهان را از ۳۰نما دنبال کنید.

طبق گفته‌های آقای جونز ( برندن فریسر) حمله‌ی کورت (دان چیدل)، رونالد (بتیسیو دل‌تورو) و چارلی ( کیرن کالکین) به خانه‌ی حسابدار مت ورتز (دیوید هاربور)، نگهداری از بچه‌ها و همسر حسابدار در خانه خودشان نامیده می‌شود و تبعات منفی نخواهد داشت، اما پرواضح‌ است که چنین اوضاع متشنجی با مردان نقابدار و سابقه‌دار، اسلحه‌های پر شده و یک خانواده وحشت‌زده و جریاناتی مجهول به لطافت پیش نخواهد رفت و نقشه عوض خواهد شد.

«حرکت ناگهانی ممنوع»، در وهله‌ی اول یک ملودرام کامل از کسالت زناشویی و پنهان کاری‌های جنسی، عاطفی و صورتچه‌ای از روابط و گسست‌هاست اما با پیش‌روی داستان، لایه‌های نامحسوس اجتماعی اثر جان می‌گیرند و واقعیت‌های زندگی آمریکایی برملا می‌شود؛ همچون جرایم شبانه روزی، مسئله‌ی نژادی، املاک و مستغلات، سرمایه‌داری و قدرت، عواقب فاجعه یک صنعت اتومبیل کنترل نشده و تخریب محیط زیست، اثبات وجدان اجتماعی صادقانه در تمامی مراحل زندگی آمریکایی، جاه‌طلبی‌های پرشور صنعت خودرو، الزامات قدرت و رفاه پس از جنگ آمریکا، وضعیت تعلیق و تردید در تمامی امور، ظلم به سیاه‌پوستان و الخ همه و همه مشغله‌های همیشگی سودربرگ است که دگربار در این‌جا به تصویر کشیده شده است. تصویری از بی‌ثباتی و لغزش دهه‌ی ۵۰ آمریکا، تصویری که درست در تضاد با رویای چندسطحی که اکثریت جامعه امریکا به آن مبتلا بود، جامعه‌ای که از درون داشت فرو می‌پاشید و گندی که پشت آن ظاهر آرام جامعه وجود داشت، کم‌کم داشت آشکار می‌شد.

سودربرگ در اکنونیت کار حرفه‌ای خود به طور سرزنده‌ای، هم یک فیلمساز بی‌باک است و هم یک آموزگار پرشور سینمای ایده‌ها. شکل ظاهری داستان در یک خط در باب سرقت و دستیابی به پول و اطلاعاتی گاه مرگبار است که با پیچیدگی‌های فیلمنامه، کارگردانی داهیانه، تصاویر باشکوه، استفاده‌ی به جا از لنز فیش‌آی، میزانسن‌های متهورانه، موسیقی جاندار و البته بازی بازیگران به اثری درخشان بدل شده است. از مت دیمون، جولیا فاکس، ری لیوتا، ایمی سیمتز و... که با وجود نقش‌های کوتاهی که داشته‌اند، موثر و پیش‌برنده ظاهر شده‌اند گرفته تا دان چیدل و بنیسیو دل‌تورو، بازیگران اصلی که به زیبایی از پس نقش گنگسترهای کم کار ولی ماهر و باهوش، که عمیقا در کانون توجه قرار دارند و فشار روانی بالایی دارند و توانسته‌اند کمدی کم رمق و کم صدایی را در این جهان سیاه شکل دهند. کاراکترهایی که سر کلاف بزرگ و نامعلوم را گرفته‌اند تا به نقطه‌ی اصلی برسند و برنده‌ی ماجرا شوند.

تازه‌ترین ساخته‌ی سودربرگ که فی‌الواقع از فجایع آمریکای پس از جنگ همچون صنعت خودرو و فجایع پیرامون آن پرده برمی‌دارد، از نظر حرفه‌ای بودن بی‌عیب و نقص است. مطابق با مضامین خودرو، همه چیز در این‌جا همانند قطعات یک ماشین روغن کاری شده کار می‌کند و در این ماشینیسم، عنصر مهم و سخت قابل تعریفِ روح از بین رفته است و در این جهان نوآری که احاطمان کرده، احساساتی وجود ندارد و تنها پول و قدرت است که جریان دارد.

سودربرگ در نئونوآر خود، به زیبایی مخاطب را به اواسط قرن ۲۰ می‌برد و از نابرابری‌های اجتماعی پرده برمی‌دارد و دست به آگاه‌سازی می‌زند. فی‌الواقع این بیداری وجدان اجتماعی برای سودربرگ که بهترین فیلم‌های خود را حول محور مبارزات طبقه کارگر ساخته است، از ارین بروکوویچ گرفته تا جادوی مایک، اتفاق تازه‌ای نیست. و او این‌بار در تازه‌ترین ساخته‌اش، نگاهی کوتاه به بخشی از کل یک سیستم فاسد دارد و یادآور می‌شود که چگونه مردان ارگان‌های اجرایی به اندازه‌ی افراد دیگری که در خیابان تیراندازی می‌کنند منحرف و بداندیش هستند، اما در ظاهر مبری از اعمال منفی می‌نمایند.

در این میان اما سودربرگ مسئله‌ی مهم دیگری را مطرح می‌کند، مسئله‌ی مهمی که در تمامی آثار این کارگردان مشهود است: مسئله‌ی زنان. زنانی که در آثار این کارگردان می‌بینیم کاراکتراهای مهم و سرنوشت‌سازی هستند، کاراکترهایی که به هیچ‌وجه ضعیف نیستند و بخش مهمی از امورات را می‌گردانند چه در زندگی اجتماعی و چه در زندگی شخصی. زنانی که به راحتی آب خوردن، مردان را از سر راه برمی‌دارند و وقتی‌ خواسته‌هایشان عملی شد، اساسا مردان را کنار می‌گذارند. زنانی که دارای یک قدرت درونی یا رگه‌ای از سرسختی هستند. سودربرگ همیشه کاراکترهای زنانه خود علاقه مند بوده و این‌بار هم از نقش مهمی که زنان در دهه ۵۰، داشته‌اند غافل نشده است.

ناگفته نماند که مقوله‌ی سرقت در سینمای سودربرگ مسیر پرپیچ و خم و جذابی را طی می‌کند و بیننده‌ی آثار او همانند کارکتراهای داستانی نمی‌تواند به چیزی اعتماد کند و از یک ثانیه بعدش مطلع شود و هر لحظه باید به انتظار رویدادی خارج از برنامه باشد. در این‌جا هم اثری سبک‌تر با جنایاتی تلطیف شده و بیرون آمده از جریانات اجتماعی و سیاسی حاکم را به تصویر می‌کشد، فیلمی که ساده نیست و پیچیدگی‌های متنی را تا پایان و رسیدن به گره‌گشایی حفظ می‌کند.

سودربرگ از یک ایده‌ی سرقت، داستانی پیچیده را خلق می‌کند و تا انتها مخاطب را همراه می‌سازد، همراه‌سازی از جنس آگاهی و نه همذات‌پنداری. سودربرگ به انحای مختلف مشخص می‌کند که قرار نیست در این فیلم به همذات‌پنداری با کاراکترها برسیم، بلکه باید فاصله بگیریم و تنها در نقش شاهد، ماجراها را دنبال کنیم. برای همین است که از گروگان‌گیری آغازین آزرده‌خاطر نمی‌شویم، از لو رفتن نقشه‌ها ناامید نمی‌شویم، از کشته شدن کاراکترها ناراحت نمی‌شویم، برای پول بادآورده‌ای که دست به دست می‌شود متاثر نمی‌شویم و الخ. قرار است از کاراکترها فاصله بگیریم و ناظر جریانات باشیم، ناظر جهان سیاه و بی‌ثبات که از درون فروپاشیده است.

در انتها باید گفت سودربرگ برای جلوه دادن فضای کلاسیک اثرش و همین‌طور گنگ بودن، تناقض و تزلزل فضای اثر، داستان و کاراکترها، داهیانه از تمامی عناصر بهره می‌جوید و نئونوآرش را به ظرافت پیش می‌برد و به زیبایی از ایده‌ی سرقت شروع می‌کند تا به مسائل مهم جامعه بپردازد. جامعه‌ای که زاییده‌ی رویای آمریکایی به بار ننشسته پس از جنگ جهانی دوم است و حقیقی‌ترین بازتاب عدم تحقق این رویا و فی‌الواقع جعلی بودن آن را در اینجا می‌توانیم ببینیم.

 

یاسمن اسمعیل‌زادگان

دیدگاه‌ها

برای ارسال دیدگاه باید وارد شوید
۷ مرداد ۱۴۰۰ ۰۶:۳۰

عالی بود ممنون.

نمایش اسپویل