«جیا کاپولا»، نوهی «فرانسیس فورد کاپولا» پس از هفت سال، بازگشتش به سینما را با داستانی رقم میزند که حول محور جوانان لسآنجلسی میچرخد که جریاناتی را در فضای مجازی راه میاندازند و بدل به سلبریتیهای اینترنتی میشوند. اخبار سینمای جهان را از ۳۰نما دنبال کنید.
«جریان اصلی» (دانلود فیلم Mainstream با لینک مستقیم) روایت فرانکی (مایا هاوک) دختر جوانی است که مشغول کار در یک بار در لسآنجلس است و مهمترین خواستهاش این است که از طریق فیلمهایی که در یوتیوب منتشر میکند، بدل به هنرمندی مطرح و معروف شود، در این میان اما دیدار اتفاقی او با مرد جوانی به نام لینک (اندرو گارفیلد) زندگی هر دوی آنها را تغییر میدهد و باعث میشود تا این دو نفر قدم بر دنیای بیحد و حصر رسانههای دیجیتالی مدرن بگذارند.
میتوان چنین گفت که کمدی «جیا کاپولا» تفسیری است در باب تأثیرات فرسایشی رسانه و فضای مجازی بر واقعیت که با شتابی ناشی از عدم انسجام سبکی تلاش میکند تا هم به شکل یک قطعهی دیوانهوار و پر جنب و جوش باشد و هم یک هجو اجتماعی پاپ آرتی خندهدار به نظر برسد و هم در لایههای زیرینش به نوعی احساس عجیبی از کمدی کلاسیک را زنده نگه دارد. فیالواقع «جریان اصلی» یک فیلم کلاسیک است، منتها با لباسی جدید که به بهترین وجه ماهیت متزلزل و زودگذر رویای ستاره شدن در جهان مجازی را در پیش چشم مخاطب به تصویر میکشد و با استفاده از شماری چند از جذابیتهای قدیمی هالیوودی، در نهایت ما را با اثری مواجه میکند که از جهاتی هم نوستالژیک است و هم در مواقعی ترسناک.
«کاپولا» در تازهترین ساختهاش «جریان اصلی»؛ آشکارا یک خرده فرهنگ پوچ را پیش چشمان مخاطب خود عینیت میبخشد، بدون اینکه لزوما چشمانداز خاصی در باب بالفعل شدن این امر داشته باشد و با تاکید بر این مهم که رسانه و متعلقاتش میتوانند تا حد زیادی مخل زندگی بشر باشند، مخاطب را همراه میسازد. علاوه بر این، کاپولای فیلمساز در تازهترین ساختهاش در تلاش است که از جهاتی یک هجویه و یک هیجان بیش از حد سبک، در خودشیفتگی زندگی پست مدرن آمریکایی را به تصویر بیاورد.
ناگفته نماند که «جریان اصلی» به لحاظ بصری اطمینانبخش و رضایت بخش است و با بکارگیری تصاویر خوش رنگ و لعاب، طراحی صحنه و لباس دقیق، جلوههای بصری فوقالعاده و فیلترهای گوناگون اینستاگرمی و یا اسنپچت، و قابهای زیبا و نوع خاص تصویربرداریاش که به هنگام عبور از طیفی از نئونها دقیق و ظریف عمل میکند، یک نمونهی استاندارد و موفقیتآمیز در سینمای تجاری و عامهپسند محسوب میشود، اما در حوزهی فیلمنامه و متن، این درام در یک لوپ و سیکل تکراری و عبثی دور میزند و اتفاق جدیدی را حتی از جریانات مهم رادیکالهای هیپی، پانکها و کمونهای آمریکایی که سیستم را به چالش کشیدند و موج اعتراضات دموکراتها را به همراه داشتند، نشان نمیدهد. این اثر تنها یک کمدی پر سر و صدا، زمخت و آشکار از ابژههای بلند و زمخت اینترنتی است که مسائل اطلاقی به این حوزهها را صرفا مطرح میکند و در نهایت امر، کاری جز سرگرمسازی مخاطب را به همراه ندارد!
شاید بتوان گفت از اساسیترین مشکلاتی که در «جریان اصلی» وجود دارد این است که این اثر به اندازهی کافی در عمق فرهنگ هجوآمیز، فرو نرفته است و دچار نوعی از سردرگمی و بیهدفی شده است. «جریان اصلی» تنها به ما یادآوری میکند که آرزو دارد همانند اخبار صبح، سریع، ضربالاجلی و تاثیرگذار باشد.
در نهایت میتوان گفت اگر «جریان اصلی» چند سال پیش ساخته شده بود، ممکن بود کاملا اثرگذار و تماشایی باشد، اما اکنون، به ویژه با توجه به افشاگریهای اخیر، این ایده که بدترین آسیبی که شبکههای اجتماعی میتوانند وارد کنند، بهره برداری از ناامنیهای کشور است، آنقدرها بکر به نظر نمیرسد. فیالواقع تاریخ انقضای افراد آسیبپذیر یا هجوم جنگ تنهایی گاه به گاه ناپایدار ذهنی، به سر رسیده است. «جریان اصلی» به عنوان یک هجویه در رسانههای اجتماعی و تاثیر آن در جوامع پسامدرن به خوبی عمل میکند، جوامعی که به زعم بودریار خبر از انفجاری درونریز میدهد: جامعهی پستمدرنی که به سمت درون منفجر شد و در اثر آن مرزهایی که در گذشته وجود داشت از بین رفت؛ مانند مرز طبقات و... البته که همهی ما در این جریان در وضعیت پسامدرنی که فیالواقع در این است که ما میدانیم به گروگان گرفته شدهایم ولی دغدغهای از بابت این اتفاق به دل راه نمیدهیم، قرار گرفتهایم.
یاسمن اسمعیلزادگان
دیدگاهها
مهمان
برای ارسال دیدگاه باید وارد شوید