news-background
news-background

نقد فیلم First Cow: دوستی تا پای جان

  «ما و دنیای طاقت‌فرسا در حال عبوریم در میان روح آدمیان که سست می‌شود و جایش را به دیگری می‌دهد» - ویلیام باتلر ییتس  

«اولین گاو» (First Cow) ساخته‌ی «کلی رایکارد» بر اساس رمان «نیمه زندگی» (The Half Life) نوشته‌ی «ریچارد ریموند»، روایت دوستی دو مرد از دو نژاد مختلف است که در یک مسیر قرار می‌گیرند و با هم از یک روستای کوچک شروع می‌کنند تا بتوانند به نوعی در دنیای سرمایه‌داری گام بردارند اما روزگار بر وفق مرادشان نمی‌چرخد و تاریکی‌ها سر می‌رسد و رویای ثروت آنان را می‌بلعد و از روزگار حذف می‌کند.

در جنگل به همراه سگتان قدم می‌زنید و چیزی در خاک توجه‌ سگتان را جلب می‌کند، خاک را زیر و رو می‌کند و به چیزی می‌رسد... سفیدی استخوان و پژواک‌های گذشته‌ای که از آن بیرون می‌آیند، این‌بار توجه شما را هم جلب می‌کند. خاک را کنار می‌زنید، دو اسکلت آن‌جا کنار هم دراز کشیده‌اند. درست همین لحظه است که در می‌یابید، یک داستان آنجا خوابیده است...

این توصیفاتِ قابی است که در دقایق ابتدایی «اولین گاو»، فیلم‌ساز نشانمان می‌دهد و ما را با گذشته پیوند می‌دهد. توصیفات قصه‌ای که بخشی از آن از خاک بیرون آمده و بخش دیگرش هنوز زیر خاک پنهان مانده است.  فیلم‌ساز بعد از این صحنه، می‌رود سراغ گذشته و داستانی که کنار این استخوان‌ها خوابیده است. داستان دو انسان.

آخرین ساخته‌ی «کلی رایکارد» بر محوریت دوستی دو کاراکتر «کوکی» (جان مگارو) و «کینگ لو« (اوریون لی) و مسیری که برای رسیدن به آن پا می‌گذارند، مسیری که در نهایت حاصلی جز خاموشی ندارد، می‌چرخد. اولین رو در رویی دو کاراکتر اصلی کوکی و کینگ جایی است که کوکی به کینگ‌لو که به دنبال جایی برای پنهان شدن می‌گردد، پناه می‌دهد و خورد و خوراکش را تامین می‌کند و پس از آن دیدار، از هم جدا می‌شوند اما کمی بعد دست روزگار این دو را دوباره رو در رو می‌سازد و هر دو حالا به‌ دنبال راهی برای امرار معاش و تامین نیازهای زندگی شان می‌گردند. کینگ لو کاراکتر جهان دیده‌ای است که با تجارت آشنایی دارد و راه پول درآوردن را می‌داند و کوکی اما فن پختن نان و شیرینی را می‌داند چرا که در گذشته در لندن کارش این بوده است، پس با همکاری یکدیگر، محصولی را تولید می‌کنند و در بازار می‌فروشند. ترکیب این دو ظهور شکلی از گردش پول و رقابت را در روستایی کوچک رقم می‌زند و به تبع جریان تولید، دردسر و خطر را به همراه می‌آورد.

گره‌ی اول داستان«اولین گاو» از جایی شروع می‌شود که برای پختن شیرینی‌ها نیاز به شیر هست و شیر جزو اقلامی است که اساسا در آن روستا وجود ندارد و کسی طعم آن را نچشیده است جز یکی از روسای و سرمایه‌داران منطقه که از قضا یک گاو هم دارد. پس کوکی و کینگ لو تصمیم می‌گیرند مخفیانه از تنها گاو روستا که متعلق است به رئیس فکتور، شیر مورد نیازشان را تامین کنند. کار پخت شیرینی رونق می‌گیرد و اهالی حاضرند پول بیشتری پرداخت کنند تا شیرینی بیشتری داشته باشند ولی در این میان کم کم پای مسئولین حکومتی به ماجرا باز می‌شود و حالا نگرانی و عدم امنیت، مسیر دو کاراکتر را عوض می‌کند.

با این‌که فیلم شروع خوبی دارد، اما در ادامه تا حدود دقیقه‌ی ۴۰ با ریتم کند پیش می‌رود و اتفاق ویژه‌ای را رقم نمی‌زند ولی پس از آن گویی موتور درام آرام آرام گرم می‌شود و سرعت می‌گیرد و دو کاراکتر اصلی فیلم در یک مسیر هم‌سو می‌شوند تا رویایشان را عملی سازند.

«اولین گاو» یک شعله‌ی همزمان ملایم و سوزان است از کمبودها و ناکاملی‌های جهان رو به سرمایه‌داری. یک داستان ساده که واقعیت‌های سنگین اجتماعی و چگونگی پایدار ماندن حتی در جوامع کوچک را توامان با لذت‌های ساده زندگی به تصویر می‌کشد و مهم‌تر از همه، داستان ساده‌ای است از دوستی خالصانه‌ای است که به عنوان یکی از نیازهای اساسی بشر تلقی می‌شود. دوستی که کم‌تر مشابه‌اش را دیده‌ایم، دوستی عمیق تا پای مرگ.

رایکارد به زیباترین شکل ممکن در فیلمش، همراهی دو دوست را به ما نشان می‌دهد که از طریق انتخاب‌های کوچک خود چه می‌خواهند و چگونه برای بقا در کنار هم تلاش می‌کنند و برای ایجاد آینده‌ای روشن تر، ایمن و دلخواه، چگونه از ذره ذره فرصت‌هایشان استفاده می‌کنند و مانند بسیاری از مردم، در زندگی به سمت آینده‌ای ثروتمند و مطمئن که هنوز ندارند و البته هرگز هم نمی‌توانند بدست بیاورند، پیش می‌روند. رایکارد اما در کنار این همه زیبایی، سادگی و لطافت، با ورود عنصری خارجی به ماجرا، تمام زندگی این دو را مورد تهدید قرار می‌دهد. گاوی که در اولین صحنه‌ها می‌بینیم، سرانجام کوکی و کینگ لو را از پناهگاه مسالمت آمیزی که برای خودشان فراهم ساخته‌اند، دور می‌سازد و تراژدی آنها را رقم می‌زند. گاوی که هم عامل ثروت، موفقیت و خوشبختی کوکی و کینگ لو است و هم عامل فروپاشی و خاموشی.

همانطور که پیش‌تر گفته شد، «اولین گاو» یک داستان فریبنده و ساده است، به آرامی و بی سر و صدا در جنگل و در امتداد رودخانه حرکت می‌کند و در عین حال با دقت ایده‌ها و مضامین را به تصویر می‌آورد و در کنارش اما مثالی ساده از اقتصاد و سیاست است که به زیبایی مفاهیم بیرون آمده از دل جامعه‌ی سرمایه‌داری را به تصویر می‌کشد. سرمایه، کار، عرضه و تقاضا و سایر معماها و حفره‌هایی که در این جهان وجود دارد را به تصویر می‌کشد.

بی‌شک ثروت و قدرت حرف مهمی را در کل فیلم می‌زند، مسئله‌ی مهمی که تداوم بقا به آن بستگی دارد و نبودش، حذف فیزیکی را رقم می‌زند. یک سکانس در اواسط فیلم وجود دارد که خود گویای این امر است: افرادی که در صف خرید محصول مورد نظرشان ایستاده‌اند، نمایی که در آن فقط پول‌هایشان است که دیده می‌شود و خودشان در این شی محو شده‌اند، سکانسی که به خوبی نشان می‌دهد این سرمایه است که مهم است، و هر آنکه پول بیشتری داشته باشد، محصول مورد نظرش را می‌تواند تهیه کند. این سکانس کافی است تا در یابیم چگونه ارزش‌ها به سرمایه بدل می‌شود و چطور سرمایه فضای رقابت و اختلاف طبقاتی را ایجاد می‌کند و مناسبات و روابط میان انسان‌ها را شکل می‌دهد و اما نکته‌ی اساسی اینجاست: گاوی که به نوعی سرمایه‌ی اصلیست و تولید شیرینی‌ها به وجود آن بستگی دارد، مالک خصوصی دارد و متعلق به ثروتمند‌ترین فرد روستا یعنی رئیس فکتور است. و در چنین جامعه‌ای که تقسیم سرمایه و کار معنا ندارد و طبقه‌ی فرودست هم اعتباری ندارد، کاراکتر کوکی برای عملی ساختن ایده‌هایش و برطرف کردن نیازهایش، باید سرمایه‌اش را از دیگری بدزدد چون چاره‌ی دیگری ندارد.

رایکارد به خوبی ایده‌هایش را درباره‌ی تاریخ، جامعه و سیاست و شکل‌گیری ساده‌ترین اقدامات مردم در روابط پیچیده قدرت و رقابت در همین روستای کوچک نشانمان می‌دهد و تاکید می‌کند پشت هر ثروت بزرگ، یک جنایتی بزرگ خوابیده است و چگونه خشونت سیستمی، افراد فرودست را حذف می‌کند و چگونه سرمایه‌دار ثروت انباشت‌ شده‌اش را  حفظ می‌کند و از مبارزه با فقر سود می‌برد و چگونه این تنگنای غمبار و دور باطل تداوم پیدا می‌کند.

در انتها باید گفت، بی‌شک «کلی رایکارد» با آخرین ساخته‌اش مورد توجه مخاطبینش قرار می‌گیرد و نشان می‌دهد همیشه داستان‌های مهم و اثرگذاری را از دل موقعیت‌های ساده برای مخاطب خلق می‌کند و علاوه بر لذت بردن، او را آگاه می‌سازد. داستان «اولین گاو» به آرامی از خاک می‌روید و در خاک دفن می‌شود و رایکارد به زیبایی نشان می‌دهد چطور خاک ما را با گذشته و تاریخ از تغییر، تحول، تکامل تا گسست و پیوند، و هر آنچه که اتفاق افتاده، هر آنچه که به فرجام رسیده و هر آنچه که ناکام مانده، متصل می‌سازد و پسش ما را در خود جای می‌دهد و دوباره از ما تکرار می‌شود.

دیدگاه‌ها

برای ارسال دیدگاه باید وارد شوید