فیلم «کودا» (CODA) به کارگردانی «شان هیدر»، که در اصل بازسازی است از نسخهی فرانسوی «La Famille Bélier»، روایت روبی (امیلیا جونز) دختر ۱۷سالهی شنوایی است که در خانوادهای تماما ناشنوا به دنیا آمده و به همراه آنها در گلوستر، ایالت ماساچوست آمریکا زندگی میکند. روبی در کنار تحصیل، اکثر روزها به برادر بزرگترش لئو (دنیل دورانت) و پدرش فرانک (تروی کوتور) در ماهیگیری کمک میکند تا بتوانند امورات زندگی را بچرخانند، اما همکاریاش با پدر و برادرش از روی ناچاری است چرا که استعداد ذاتی او خواندن است و صدای فوقالعادهای دارد ولی از آنجا که تنها رابط میان خانواده و اجتماع است، بالاجبار علایقش را محدود میکند، در این میان دیری نمیگذرد که استعداد خواندن او توسط معلم موسیقیاش کشف میشود و اشتیاق به خواندن و رفتن به کالج در او زنده میشود، اما روبی مجبور است میان خانوادهای که به برای گذران زندگی و امرار معاش به او نیاز دارند و موفقیتش در آینده یک راه را انتخاب کند. اخبار سینمای جهان را از ۳۰نما دنبال کنید. اخبار سینمای جهان را از ۳۰نما دنبال کنید.
عنوان «کودا» مخفف عبارت «کودکان بزرگسالان ناشنوا» (Children Of Deaf Adults) است. کودکانی که فیالواقع زبان ناشنوایان (ASL) را به عنوان اولین زبانشان میآموزند. این کودکان عضوی از جامعه ناشنوایاناند و اما روبی کاراکتر اصلی فیلم هم عضوی از همین خانوادهها است. خانوادهای که تماما به زبان اشاره صحبت میکنند و روبی مترجم آنها و نقطهی اتصالشان با جهان بیرون است و اینگونه کارگردان هیچ فاصلهای میان دوربین خود و سوژهها باقی نمیگذارد و به سادگی اطمینان میدهد که ما چقدر برای شنیدن کوچکترین حرفها و سپری کردن امورات روزمره، به شنیدن متکی هستیم.
درام خانوادگی «شان هیدر»، فضا را برای نگاه دوباره به زندگی و بیرون آمدن از دل سختیها و تاریکیها باز میکند. روبی دختر فلانلپوش فیلم، گوهر پنهانی دارد که هنوز کشف نشده است: صدای بینظیرش که تنها نقطهی روشن در زندگی اوست. دختری که مدتها عادت داشت به زبان اشاره صحبت کند و در مدرسه دوستان زیادی نداشت و به حاشیه رانده شده بود، قدرت واقعی صدای خود را از طریق تمریناتی که معلمش به او میدهد همچون تنفس با دیافراگم، فریاد و... میآموزد، از چهارچوب سکوت بیرون میآید و فرایند اجتماعی شدن را طی میکند.
«شان هیدر» به شکل تاثیرگذاری در جایجای فیلم تنهایی، ایزوله شدن و سکوت روبی و خانوادهاش را نشانمان میدهد و مخاطب را در این دنیای خاموش سهیم میکند. فیالمثل در کنسرت مدرسه که دوربین خانواده روبی را در بین تماشاگران نشان میدهد و به ناگهان موسیقی متن قطع میشود و مخاطب را به عمق انزوا و خلوت فراگیر جهان خاموش و بیدفاعِ این خانواده وارد میکند. درست در چنین صحنههایی، دیالوگها کم میشوند، ریتم کند میشود و داستان شبیه به سکوت گرد میشود و اینگونه «هدر» به زیبایی مخاطبینش را شگفت زده میکند و احساس همدردی را به وجود میآورد.
این نکته از قلم نیفتد که بازیگران «کودا» به طور یکپارچه و فوقالعاده عمل میکنند و در اوج سکوت، مخاطب را همراه میسازند و البته انتخاب هوشمندانه «هدر» در این فیلم که از سه بازیگر ناشنوا برای رئالیستیتر شدن اثر بهره میجوید، کارساز است و هر سه بازیگر قوی و تاثیرگذار ظاهر میشوند و با صداقت خالصانهای توجه مخاطب را جلب میکنند.
فرانک، پدری ناامید و خشمگین که تماما برای سرپا نگه داشتن خانواده و گسترش شغل خود تلاش میکند. لیو، برادری که دنبال موفقیت خواهرش است و یا مادر خانواده که میخواهد هرچه بیشتر به انسجام خانواده کمک کند. فیالواقع ما با خانوادهای صمیمی مواجهایم که ممکن است با نقصشان لحظاتی باعث شرم و خجالت روبی شوند، اما در همه حال شور و هیجان، عاطفه و صداقت زیادی را برای روبی به ارمغان میآورند.
«هدر» در تازهترین ساختهاش دوباره قطعهای از زندگی را بریده و با لحنی گرمتر و سرزندهتر، از طرفی نگاهی به زندگی قشر ناشنوا در جامعه دارد و از طرفی هم نگاهی به ناتوانیهایی دیگر همچون زندگی سخت طبقهی فرودست دارد که هر آن هراس از دست دادن جایگاه، شغل و هر آنچه را که برایش تلاش کردهاند، دارند و اینگونه «هدر» گوشزد میکند که سختیهای زندگی مرز ندارند و اصولا فرایند اجتماعی شدن انسان بدون سختی نخواهد بود. ناگفته نماند که از نکات قابل توجه در فیلم برای بسط این مفهوم، انتخاب شهر گلوستر است. محیطی رازآلود و البته چشمگیر که به زیبایی، بافت واقعی و ویژگی شهرهای کوچک از آغاز صنعتی شدن مشاغل مردمی همانند ماهیگیری و یا کارگری در آنجا به چشم میخورد.
در نهایت میتوان گفت این اثری است دلنشین، احساسی و بازیگوشانه که مخاطب را تا انتها همراه میسازد و اگرچه موسیقی جزء اساسی و قوی آن به شمار میرود، اما به دقت و ظرافت به کار گرفته میشود و داستان اصلی را تحتالشعاع قرار نمیدهد و اینگونه ترکیب ایدهآلی برای روایت بصری به شمار میرود و گرما و عشق زیادی به اثر میبخشد، آنچه که مخاطب روزگار کرونا و هراس بدان نیاز دارد. شاید بتوان گفت اگر امسال قرار است فیلمی ببینید که هم احساسی و عاطفی باشد و هم در انتها از دیدنش شاد شوید و میل به زیستن در شما زنده شود، بگذارید این «کودا»» باشد. فیلمی که گوشزد میکند: شما تنها کسی هستید که با روشنای وجودی، میتوانید از تاریکیها عبور کنید و آیندهتان را بسازید.
یاسمن اسمعیلزادگان
دیدگاهها
مهمان
برای ارسال دیدگاه باید وارد شوید