news-background
news-background

سریال Loki: بررسی قسمت دوم – دو لوکی در یک آشوب می‌گنجند؟

 

یک کارمند خوشتیپ و مرتب و شیک در مقر تی‌وی‌ای آغاز به کار می‌کند. آیا خدای دوز و کلک سر به راه شده؟

 

در نخستین سکانس اپیسود دوم سریال «لوکی» (Loki) به سراغ لوکی شرور در سمت مخالف می‌رویم. اولین نکته این که این لوکی شرور قدرت کنترل ذهن دارد. (لوکی خودمان تنها با عصای مجهز به «سنگ ذهن» قادر به این کار بود.) او از ماموران زمان برای به پیش بردن اهدافش استفاده می‌کند بدون آن که ردی از خود به جای بگذارد. مهم‌ترین فرقش با لوکی خودمان هم همین است. او نامحسوس عمل می‌کند. به همین خاطر تی‌وی‌ای هنوز موفق به دستگیری‌اش نشده.

در این اپیسود، سریال با سرعت زیادی اوج می‌گیرد. خیلی زود داستان گره‌افکنی و گره‌گشایی می‌کند و لوکی را در قامت قهرمان سریال می‌بیابیم. (ضد-قهرمان؟ باشد باشد!) لوکی بعد از تماشای صحنه‌ی مرگش به دست تنوس تصمیم گرفت به این سازمان کمک کند. اما می‌دانیم که او همیشه نقشه‌ای در ذهن دارد. و منتظر فرصتی است که به اهداف شخصی‌اش برسد. موبیوس هم این موضوع را خوب می‌داند و با اینکه دلش می‌خواهد بتواند با خیال راحت به لوکی اعتماد کند، همزمان حواسش هست که دودمانش بر باد نرود.

لوکی مانند یک کارمند مرتب لباس پوشیده و حتی کراوات زده و پشت کامپیوتر مشغول مطالعه مجله است. قرار است درس‌هایش را یاد بگیرد که بتواند «نقش مفید خود را برای تی‌وی‌ای و تایملاین مقدس ایفا کند.» «خانم دقیقه» به او نهیب می‌زند که باید بیشتر مطالعه کند، ولی لوکی با بازیگوشی وقتش را تلف می‌کند. چند وقت از آمدن لوکی به این مقر گذشته؟ اصلا زمان در این مقر چه معنایی دارد؟ چرا در قسمت قبلی می‌گفتند واریانت جدید در «این هفته» ۶ تیم را نابود کرده؟ سریال پاسخ روشنی به این سوالات نمی‌دهد و شاید باید منتظر بمانیم. شاید هم ماجرا طوری پیش برود که اهمیتی نداشته باشد.

به هر حال بعد از یک بار تلاش نافرجام، موبیوس موفق می‌شود لوکی را مشتاق به همکاری کند. لوکی که در ماموریت اول تنها سعی داشت زمان را تلف کند تا آنومالی به سطح نکسوس برسد، این بار به سراغ پرونده‌ها می‌رود و مانند یک کارآگاه خیلی زود تشخیص می‌دهد که واریانت شورشی برای پنهان کردن رد کارهایش به سراغ آخرالزمان‌ها می‌رود. او با خواندن گزارشی از نابودی ازگارد و وقوع رگناروگ به این موضوع پی می‌برد. آخرالزمانی بزرگ با درجه‌ی ۷ در حد نابود کردن یک سیاره. بعد از اندکی احساساتی شدن سریع خودش را جمع و جور می‌کند و عزمش را جزم می‌کند که نهار موبیوس را خراب کند. سپس برای آزمایش فرضیه‌ی او به سراغ آتشفشان پمپی می‌رویم. موبیوس از او می‌خواهد که به طور نامحسوس توجه مردم را جلب کند اما لوکی به سراغ بزها می‌رود و سپس با زبان لاتین با مردم سخن می‌گوید… و سپس متوجه می‌شویم فرضیه‌ی او صحیح بوده.

از اینجا رابطه‌ی لوکی و موبیوس صمیمی‌تر می‌شود. موبیوس از دلیل علاقه‌اش به جت اسکی برای لوکی حرف می‌زند و او را قانع می‌کند که اعتقاد موبیوس به نگه‌داران زمان مانند اعتقاد لوکی به ازگارد است. چرا که در انتها هیچ کدام اینها مهم نیست و باید همه چیز طی شود تا به مقصود نهایی برسد. لوکی هم بحث جبر و اختیار را مطرح می‌کند و به موبیوس می‌گوید اگر نگرش او درست باشد فقط افراد حاضر در مقر تی‌وی‌ای واقعا آزاد هستند. در انتهای صحبت‌هایشان لوکی با لحن جدی می‌گوید: هیچ آدم بدی برای همیشه بد نیست و هیچ آدم خوبی برای همیشه خوب نیست.

در این صحنه ما به موبیوس نزدیک‌تر می‌شویم. او فردی است که به کارش باور دارد. اما او هم با مافوق‌ها و زیردست‌هایش به مشکل برمی‌خورد. با اینکه خودش نمی‌داند، او هم در این مقر ناراحت است. مقری که با تقدس سر و کار دارد چندان اجازه‌ی تخطی از قوانین به افراد نمی‌دهد. اما چه کسی صرفا با رعایت قوانین خوشبخت شده؟ موبیوس با همه به مشکل می‌خورد زیرا دست و پای او را می‌بندند. او به سختی توانست مقامات را راضی کند که لوکی را نابود نکنند و از او استفاده ببرند. و خب کارش نتیجه داد. نتیجه‌اش چیست؟ باز هم کلی غرولند از سوی سایرین.

لوکی و موبیوس که به نظر می‌رسد نوعی برومنس را شروع کرده‌اند محل اختفای لوکی پلید را پیدا می‌کنند. در طوفانی در آلاباما در سال ۲۰۵۰ در یک هایپرمارکت بزرگ. رین‌اسلیر به عنوان مافوق موبیوس با طرح عملیات بزرگ به آخرالزمان کذایی مخالفت می‌کند. چرا که لوکی را شایسته‌ی اعتماد نمی‌داند. اما موبیوس او را راضی می‌کند. و عملیات با حضور لوکی آغاز می‌شود.

محل عملیات یک فروشگاه عظیم به نام راکس‌کارت است. نامی که یادآور کمپانی راکس‌کان در فیلم‌های مرد آهنی است. ماموران به فروشگاه می‌روند و شاهد یک آخرالزمان درجه‌ی ۱۰ هستیم. ساحل در حال نابودی است و مردم از انبار فروشگاه به عنوان سرپناه استفاده کرده‌اند. بی ۱۵ به لوکی اعتماد نمی‌کند و او را از موبیوس جدا می‌کند. اتفاقی که به نفع هر دو لوکی است. لوکی هنوز در ذهنش دنبال نقشه ریختن و به قدرت رسیدن است. حالا یا با جلب اعتماد نگه‌داران زمان، یا با خیانت به آن‌ها. لوکی شرور هم خیلی راحت نقشه‌اش را عملی می‌کند. و با لوکی اصلی دیدار و گفتگو می‌کند. لوکی می‌خواهد با لوکی دیگر همدست شود تا با هم نگه‌داران زمان را به زیر بکشند. اما لوکی دیگر چنین ایده‌ای ندارد. اول که رخ نشان نمی‌دهد و سپس بعد از تقلاهای فراوان لوکی، بالاخره ظاهر می‌شود و می‌فهمیم حدس‌هایمان درست بوده. لوکی مونث با بازی سوفیا دی‌مارتینو. او ظاهر می‌شود تا به لوکی بگوید قضیه درباره‌ی او نیست. و لوکی بهت‌زده می‌فهمد درباره‌ی نیت لوکی شرور را بالکل اشتباه می‌کرده.

به نظر می‌رسد با سریالی مواجهیم که قرار است پا را از تمام سریال‌های دیگر مارول جلوتر بگذارد. سریالی که نه فقط ابعاد بزرگ‌تر پشت پرده‌ی دنیای مارول را به تصویر می‌کشد که می‌تواند ما را به درون مولتی‌ورس ببرد و همانجا نگه‌مان دارد. (تا قسمت دوم داکتر استرنج) در اپیسود بعد اما باید ببینیم هدف واقعی لوکی مونث چیست و لوکی خودمان با او چه می‌کند.

دیدگاه‌ها

برای ارسال دیدگاه باید وارد شوید
۱ مرداد ۱۴۰۰ ۱۱:۱۹

برومنس؟! فارسی بنویسیم: عشق و علاقمندی برادرانه، دوستی

نمایش اسپویل
۲۹ خرداد ۱۴۰۰ ۰۰:۲۰

این نقد بود ؟ بیشتر داستان رو روایت کرده بود

نمایش اسپویل