news-background
news-background

من، دانیل بلیک؛ فیلمی که برنده‌ی برترین جایزه‌ی 69مین مراسم کن شد!

من، دانیل بلیک فیلمی که به بیان مشکلات اجتماعی انسان در عصر نوین از جمله فاصله‌ی عجیب طبقاتی، فقر، درگیری در سیر مکرر بوروکراسی و بازخورد غیر شرافتمندانه و خصمانه‌ی دولت‌های نوین با انسان‌های پاک و صادق با اجتماع می‌پردازد.

این اثر توانست نخل طلای جشنواره‌ی کن، جایزه‌ی بهترین فیلم انگلیسی زبان جشنواره‌ی بفتا، بهترین فیلم خارجی زبان جشنواره‌ی سزار و 15 جایزه‌ی دیگر را از آن خود کند و در 27 مورد دیگر از جمله بهترین کارگردان در جشنواره‌ی کن و بهترین فیلم در جشنواره‌ی بفتا نامزد دریافت جایزه شود.

فیلم با صدای مردی شروع می‌شود که از همان ابتدا ناراضی است و مدام مامور و نحوه‌ی خدمات اجتماعی را به بار نقد و سوال می‌گیرد و بعد از همان چند دقیقه‌ی ابتدایی در می‌یابیم که با چه داستانی سر و کار داریم و اگر اندکی دقت کنیم و با دنیای فیلم انس و الفتی داشته باشیم، پایانش هم دور از ذهن نیست.بنا بر نظر منتقدان مکتب ساخت فیلم نئو رئالیسم یا همان واقع گرایی نوین است که مهمترین اصل آن رعایت رئالیسم در فرم و محتواست.تمپ یا همان ضرباهنگ فیلم از ابتدا تا انتها بجز اندک مواردی تقریباً تغییری نمی‌کند و ثابت است.

فیلم روندی خطی را دنبال می‌کند که این شیوه بدون جذابیت داستانی، ایده‌ی نو و در کنار تمپ کند، در دنیای فیلم سازیِ امروز تقریباً دیگر خواستگاهی ندارد؛ حتی دوربین هم لحظه‌ای جایگاهش را از منظر دانای کل تغییر نمی‌دهد و این نیز بر یکنواختی‌اش می‌افزاید.داستان گره‌ای ایجاد نمی‌کند و تمام جواب‌ها را تقریبا از همان ابتدا می‌دانیم؛ می‌خواهد بروکراسی و مفهوم انسان را در عصر ارتباطات به نمایش بکشد اما بیانش به شدت محدود به منطقه جغرافایی است و همین باعث شده به سختی بتوان مفهوم جهان شمولی از آن استخراج کرد.

فیلم سرشار از صحنه‌های اگزجره است؛ این غلو تا آنجا ادامه می‌یابد که شخصیت اصلی یا همان دانیل به هیچ عنوان قابل باور نیست و انگار از کُره‌ی دیگری به زمین آورده شده؛ در اوج فقر حتی برای لحظه‌ای هم دست از پا خطا نمی‌کند، سیستم قصد فریبش را دارد اما به هیچ عنوان تلاشی برای فریب چیزی یا کسی را ندارد، طوری رفتار می‌کند که انگار در این سیستم بیگانه است و یکدفعه پا در این جامعه گذاشته و نه سازوکارش را می‌داند و نه از رفتارش با مردم خبر دارد، با آنکه مشکلی در خواندن و نوشتن ندارد پس از آموزش هم نمی‌تواند یک فرم اینترنتی را پر کند و مدام به مشکل بر می‌خورد درصورتی که یک جوان که مثل او با سایت مربوطه ناآشناست به راحتی فرم را پر می‌کند، زمانی که زن داستان از سر نیاز و برای بچه‌هایش دست به تن فروشی می‌زند دیگر از او پشتیبانی نمی‌کند و ارتباطش را با او قطع می‌کند، در نهایت سختی حاضر نیست نظر دکترش را زیر پا بگذارد و برای ادامه‌ی زنده ماندن کاری خلاف آن انجام دهد، در جایی که دیگر هیچ راهی ندارد حاضر است از گرسنگی بمیرد اما از هیچ کدام از دوستان و اطرافیانش کمک نخواهد حتی اگر به آنها کمک کرده باشد، او حتی حاضر نیست از بنیادهای خیریه غذا بگیرد چون معتقد است حقش ضایع شده و نیازمند نیست و در راه گرفتن حق اگر بمیرد بهتر از قبول نیازمند بودن است و...در کل دانیل بلیک بیشتر یک قهرمان ساختگی است تا یک شخصیت حقیقی.فیلم بیشتر از اینکه توصیف کند و به نمایش بکشد،  اطلاعات می‌دهد و با اینکه کارگردان در برخی موارد مانند پشت خط ماندن دانیل و... سعی کرده تا این مشکل را برطرف کند اما از پس آن بر نیامده، به گونه ای که حتی در صحنه‌ی پایانی با خوانش یک نوشته رو برو هستیم و منظور خود را کاملاً به ما دیکته می‌کند.داستان، صحنه ها و کنش ها کاملاً قابل پیش بینی است و فیلم از این نظر بسیار ناتوان عمل کرده و در حد فیلم‌های سطح متوسط است و تقریبا از شخصیت پردازی خبری نیست و با تیپ‌ها سرو کار داریم کما اینکه خود دانیل را هم میتوان تیپ دانست.

از این موارد که بگذریم بازی شخصیت‌ها چنگی به دل نمی‌زند، دانیل بدون اینکه بدانیم چرا در اکثر موارد چهره‌اش یخ کرده است و هر دو شخصیت اصلی و همینطور کارگردان گویا اصلا درکی از گرسنگی ندارند و فقط از آن شنیده‌اند.شخصیت زن اصلا به رنج کشیده‌ها نمی‌ماند و در نهایت زیبایی و توانمندی جسمی به سر می‌برد تا جایی که پس از چند روز غذا نخوردن وقتی به فروشگاه خیریه می‌رود حالش تقریباً بد نیست، صدایش توانمند است، بسیار عادی قدم بر می‌دارد و تنها تفاوت این است که چشمانش پف کرده، دستش را به پیشانی می‌برد و بالای چشمش را می‌مالاند؛ انگار که تازه از خواب بیدار شده باشد. دانیل هم پس از چند روز گرسنگی در خانه مانده و در را به روی غذا باز نمی‌کند تا اینکه در صحنه‌ای کلیشه‌ای با شنیدن یک جمله‌ از کودکِ فیلم، متحول شده و اظهار شرمندگی می‌کند.   در نهایت این اثر پا را فراتر از سطح متوسط نمی‌گذارد و در نگاه بنده در مقابل بسیاری از برندگان پیشین این جایزه حرف زیادی برای گفتن ندارد. اما این سوال باقی می‌ماند که چرا دانیل بلیک در کنار رقبای توانمندش نخل طلای کن را برد؟ شاید چون دست به زنده کردن شیوه‌ای کهن زده یا شاید چون این فیلم در کنارِ داشتنِ حداقل‌های نامزدی، به احتمال قریب به یقین این آخرین ساخته‌ی کِن لوچ پیر است.   جهت ورود به صفحه ی دانلود کلیک کنید.

رامین آرام

دیدگاه‌ها

برای ارسال دیدگاه باید وارد شوید