news-background
news-background

نقد فیلم Reminiscence: مرور خاطرات، گذشته‌ای که هنوز «هست» و تا ابد هم «هست»

«خاطره» (دانلود فیلم Reminiscence با لینک مستقیم) نخستین درام علمی تخیلی «لیزا جوی»، یکی از خالقان «وست‌ورلد» (Westworld) که با فاجعه‌ی تغییرات آب و هوایی در میامی آغشته به درد، حزن‌آلود و غرق در آب شروع می‌شود، روایت آینده‌ای نه چندان دور است که در آن نیک بنیستر (هیو جکمن) و همکارش واتس (تاندیو نیوتن)، از دستگاهی برای رفتن به گذشته و کندو کاو در آن استفاده می‌کنند و این‌گونه به مشتریان اجازه می‌دهند، خاطرات گمشده را پیدا کنند و یا از تکرار لحظات خوشایندشان در گذشته لذت ببرند. اما اوضاع چندان ثابت نمی‌ماند و با ورود کاراکتر می (ربکا فرگسون) یک مشتری اغواگر و اسرارآمیز که برای یافتن چند کلید گمشده وارد محفل نیک می‌شود، تمامی امورات تغییر می‌کند و جریانات دیگری رخ می‌دهد. اخبار سینمای جهان را از ۳۰نما دنبال کنید.

فیلم «خاطره» در فضاسازی تداعی‌گر آثار نولان است به خصوص فیلم «حیثیت». اتمسفر بیمارگون، تغییرات اقلیمی، غرق شدن آسمان‌خراش‌ها، از بین رفتن شهر، نورپردازی تیره و تار، فضای خفقان‌آور و جهانی دیستوپیایی و حادثه‌ای که به انتظارش نشسته‌ایم. البته ناگفته نماند که «لیزا جوی» کارگردان این فیلم، همسر «جاناتان نولان» است که به همراه او در نوشتن برخی از فیلم‌های «کریستوفر نولان»، به ویژه «یادگاری» و «بین ستاره‌ای»، یاری رسانده است. بر همین اساس، فضای فیلم آشناست و کارگردان به آرامی، بیننده را در یک مکاشفه‌ی محرمانه وارد می‌کند و او را همپای کاراکترها در وضعیتی که درونش گیر افتاده‌اند سهیم می‌سازد و احساس همذات پنداری را در او بوجود می آورد.

«جوی» با پر کردن قاب‌ها با فضایی تاریک، سرد و سرشار از بی‌اعتمادی، فضایی حاکی از دور مانده‌هایی عمیق‌تر و مخوف‌تر از آنچه که ما به واقع با آن مواجه هستیم و به نوعی ابقا و انباشت گذشته در حال و جوی با تصاویر همیشه تنش‌زای گذشته‌ای که بار سنگینی است بر حال و به زعم دلوز، گذشته‌ای که هنوز «هست»، تا ابد هم «هست» و اساسا با «هستن» اینهمان شده است، تمام ذهنمان را درگیر می‌کند.

«خاطره» اثر تلخ و سیاهی است که عناصر آن مخاطب را در این تاریکی و ناامیدی فرو می‌برند. علاوه بر قصه‌ی تلخی که پایان ندارد و کاراکترهایی که در این بی‌پایانی اسیر شده‌اند، فیلمبرداری فوق‌العاده اثر، رنج و درد را لحظه به لحظه به مخاطب تزریق می‌کند و به خوبی نشان می‌دهد گویی چیزی دلخراش‌تر از رنج در حال به وجود آمدن است، انگار هنوز باید نگران چیزی باشیم. انگار در حالت رخدادی بوده‌ایم فراتر از رخدادی که تا انتها در رنج فاش می‌شود.

این فیلم ما را به جهان پسا-آخرالزمانی می‌برد، جایی که جزر و مد در قسمت‌های زیادی از شهر را فرا گرفته، تغییرات آب و هوایی ویرانی بوحود آورده و مردم گرمای روز را  تا رسیدن به شب تحمل می‌کنند و با وارونه شدن جهان، تنهای چیزی که برایشان مانده این است که با استفاده از دستگاه نیک به لحظاتی از گذشته‌ی خود بروند تا احساسات و خاطرات خود را دوباره ببینند، دوباره زنده می‌کنند و دوباره با جان  و دل احساس کنند. و البته مهارت کارگردان در ایجاد چنین جهانی تلخ و ویران بی‌شک چشمگیر است و مخاطب را خواه ناخواه همراه می‌سازد.

اما با این حال نمی‌توان از این نکته غافل شد که با وجود این‌که اولین ساخته‌ی سینمایی «لیزا جوی»، می‌توانست آغاز یک جریان جدی، ارزشمند و نو برای برادران وارنر باشد و لحظات خوبی هم برای  مطرح شدن دارد، اما وقتی همه‌ی عناصر آن را کنار هم جمع کنیم، با یک فیلم کوچک مواجهیم که در تمام ۲ ساعتی که می‌گذرد، به نظر می‌رسد فقط خوب است و حرف بیشتری برای گفتن ندارد، چرا که قصه‌ای که کارگردان تعریف می‌کند، شاخ و برگ نمی‌گیرد و از اواسط فیلم رها می‌شود و عدم کامل شدن متن، زیبایی بصری را هم ناکامل می‌گذارد و دیگر حتی بازیگرانی همچون هیو جکمن، ربکا فرگوسن و تاندیو نیوتن نیز مخاطب را تحت تأثیر قرار نمی‌دهند و شگفت‌زده هم نمی‌کنند.

در نهایت می‌توان گفت با این‌که طراحی تولید فیلم بسیار قابل توجه است و جهان در آستانه فروپاشی به بهترین شکل ممکن تصویر شده است، اما این فیلم کاری از پیش نخواهد برد و اگرچه با توضیحاتی که در مورد آینده انسان و رابطه‌اش با جهان، با فناوری‌ها و نحوه سازگاری با چالش‌های جدید مطرح می‌کند، ممکن است در یک ساعت ابتدایی سرگرم کننده باشد اما ساعت دوم به شدت عبث است و فیلم نارس به نظر می‌رسد و به وضوح از مسیر خود منحرف می‌شود. شاید بتوان گفت «خاطره»، یکی از آن قصه‌هایی است که در محتوا و مضمون به ثمر نمی‌رسد و تنها مخاطب را با ضربات ژانری، کاراکترهای جذاب و تصاویر و جلوه‌های ویژه فوق‌العاده تا انتها همراه می‌سازد. اثری پر زرق و برق که در صفحه نمایش‌های بزرگ، خیره کننده است اما در انتها به فرصتی می‌ماند که به هدر رفته است.

 

یاسمن اسمعیل‌زادگان

دیدگاه‌ها

برای ارسال دیدگاه باید وارد شوید
۱۷ شهریور ۱۴۰۰ ۱۶:۵۲

یک داستان خوب در دستان کارگردان بد.

نمایش اسپویل