news-background
news-background

بررسی قسمت هشتم سریال What If: نبرد چندجهانی از راه می‌رسد

قسمت هشتم و ماقبل آخر سریال چه می‌شد اگر…؟ (What If…?) هم پخش شد و به راحتی می‌توان گفت که خفن‌ترین قسمت سریال بود. قسمتی که آنچنان سطح داستان را بالا برد که همه مطمئن شوند یک پایان‌بندی عظیم و شکوهمند در حد (یا حداقل نزدیک به) فیلم‌های «اونجرز» در راه است. بزرگ‌ترین خطری که تابه‌حال در دنیای مارول دیده‌ایم (در کنار پایان‌بندی سریال «لوکی») همه چیز را تهدید می‌کند. و پرقدرت‌ترین موجود معرفی شده در این دنیای سینمایی، در برابر قدرت ابرشرور تازه معرفی شده عاجز و درمانده به نظر می‌رسد.

این قسمت در روسیه آغاز می‌شود. و واقعا داستان سرراستی دارد:

«ناتاشا» به همراه «کلینت» که یک دستش را از دست داده و بازوی مکانیکی جایش را گرفته، در یک نبرد با تعدادی روبات به دنبال دست یافتن به اسناد «هایدرا» و «کا‌گ‌ب» هستند و در صحبت‌هایشان به کمبود وقت اشاره می‌کنند. و در پس‌زمینه کاخ کرملین را می‌بینیم که با خاک یکسان شده! داستان از این قرار است که... در واقع سوال این قسمت این است که… چه می‌شد اگر «التران» پیروز می‌شد؟ در این دنیا اونجرز نتوانستند کالبد وایبرینیومی التران را از او جدا کنند و ویژن به وجود نیامد. و التران به راحتی توانست اونجرز را شکست دهد و کل انسان‌های کره‌ی زمین را نابود کند. و بعدتر، بعد از آشنایی با «تنوس» و نابود کردنش، با به دست آوردن «سنگ‌های بی‌نهایت» به سراغ فتح یا به عبارت بهتر نابود کردن سایر دنیاها رفت. «ازگارد»، «ساورن»، «ساکار» … . همه را در یک چشم به هم زدن نابود کرد و کاری از دست «کپتن مارول» هم برنیامد.

و سپس، در حالی که فکر می‌کرد دیگر کاری برای انجام نمانده، او متوجه حضور «واچر» شد. یا به قول واچر که حالا دیگر کاملا انسانی شده و خود «جفری رایت» است: «به مرحله‌ی جدید از آگاهی دست پیدا کرد که قبلا دست یافتنی نبود». حالا واچر درمانده و نگران به دنبال دخالت است. او امیدش به نت و کلینت است که برنامه‌ی «آرنیم زولا» را در کمپی متروکه در سیبری پیدا کنند. (همان جایی که «استیو» و «باکی» با «تونی» در «جنگ داخلی» جنگیدند.) آن‌ها با وارد کردن کد آرنیم زولا درون یکی از روبات‌های التران کنترل او را به دست می‌گیرند. و در این راه کلینت خودش را در یک صحنه‌ی چشم‌نواز که شبیه یک اثر هنری است، و قرار است یادآور صحنه‌ی فداکاری، نت در سیاره‌ی «ورمیر» در فیلم «پایان بازی» باشد، فدا می‌کند. گرچه به دلیل اینکه التران در این دنیا نیست، نمی‌توانند او را خنثی کنند. ظاهرا آرنیم زولا در برابر التران یک قهرمان است! در همین هنگام در سالن نظاره‌گریِ واچر، التران در حال نبرد با اوست. واچر از قدرت‌های عظیمش به شکل تابش انرژی‌های رنگارنگ استفاده می‌کند ولی او هم راه به جایی نمی‌برد. التران نه‌تنها به مولتی‌ورس دست یافته، که با سنگ‌ها و اراده‌ی عجیبش حالا قدرت نابود کردن دنیا با یک بلع به اندازه‌ی یک کهکشان را دارد!

در آخر واچر مجبور است کاری بکند که هرگز فکرش را نمی‌کرده. از موجودات دیگر در دنیاهایی دیگر کمک بخواهد. او از دست التران فرار کرده و به دنیای نابود شده‌ی «استرینج سوپریم» می‌رود تا از طلب کمک کند. تا در قسمت نهایی شاهد مبارزه‌ی همه‌ی قهرمانان دنیاهایی که در قسمت‌های قبلی دیدیم، مانند «کپتن کارتر»، «پارتی تور» و … در کنار یکدیگر در برابر التران باشیم. حتی جایی کلمه‌ی هانگر (اشتها) را هم می‌شنویم که ممکن است نوید حضور «زامبی تنوس» باشد.

حالا سوال‌های عمیق‌تر این قسمت را مرور می‌کنیم:

اولین سوال اینکه آیا التران قوی‌ترین موجود دنیای مارول است؟ تنها رقیبی که برای او تا به اینجا معرفی شده، «کنگ فاتح» می‌تواند باشد. التران در این قسمت در چشم به هم زدنی، تنوس را که پنج سنگ قدرت دارد نابود می‌کند. البته که تنوس غافلگیر شد و التران با توجه به هسته‌ی ماشینی‌اش، با حواسی که در هر لحظه صد درصد محیط را درک و تجزیه و تحلیل می‌کند موفق به این کار شد. او سریع‌تر از هر موجودی است. (البته خود او هم لحظه‌ای از حضور کپتن مارول غافل ماند)

التران در اینجا سنگ روح را در اختیار دارد. در حالی که خودش روحی ندارد! این موضوع بر ابهت و دهشتناک بودن ذات واقعی‌اش می‌افزاید. چنان که واچر آن جمله کذایی را درباره‌ی آگاهی‌اش بیان می‌کند. شکستن سد بین دنیاهای موازی عجیب‌ترین چیزی است که تا به حال دیده‌ایم. این ویژگی او را تبدیل به یک موجود نکسوس می‌کند. از آن‌هایی که نظم مولتی‌ورس را به هم می‌ریزد و چاره‌ای جز دخالت نیروهای فراتر باقی نمی‌گذارد. او در یک صحنه، در ارجاعی به کرکتر «گلکتوس» یک کهکشان را می‌بلعد که بعید است به خود گلکتوس ارتباطی داشته باشد و قرار است صرفا یک ایستر اگ و به عنوان نوید‌دهنده‌ی حضور گلکتوس در آینده‌ای نزدیک در این دنیا باشد.

مورد بعد این موضوع که حالا نقشه چیست؟ استرینج سوپریم ضعیف‌تر از آن است که به تنهایی کاری پیش ببرد. حتی گروهی که قرار است تشکیل بدهند هم به نظر ضعیف‌تر از التران است. کد آرنیم هم کدی ضعیف دربرابر کد التران که کار تونی استارک بود است. نکته‌ی مهم‌تر اینکه حتی اگر نقشه‌ی التران را خراب کنند، آیا خودش را می‌توانند از بین ببرند؟ آیا التران اصلا قابل کشتن است؟ خود ناتاشا در جایی از این قسمت می‌گوید کدها از بین نمی‌روند. و خب حالا آگاهی التران می‌تواند در هر شی قابل برنامه‌ریزی‌ای مستقر شود. نه فقط در این دنیا که در تمام دنیاها. خود واچر می‌گوید تازه این آغاز «عصر اولتران» است. به نظر تنها را مقابله با چنین موجودی، زندانی کردنش در یک فضای محدود است. اما چگونه؟

یک سوال دیگر درمورد خود آرنیم زولا. او در همان پایگاهی‌ست که کپ و باکی با تونی جنگیدند. زیمو که همه‌ی زیر و بم هایدرا را از بر است، قبل از رسیدن استیو و باکی با زولا صحبت کرده. او هم احتمالا در حوادث دنیای ما که منتهی به جنگ داخلی شد دست داشته. زولا در اینجا هم نابود نمی‌شود. کد قدیمی مغز زولا سخت‌جان‌تر و مرموزتر از چیزی است که قبلا در ذهن داشتیم. او در چه حوادث دیگری در دنیاهای مختلف نقش داشته؟

مرموزترین سوال این هفته هم مربوط به سنگ‌های بی‌نهایت است. تنوس چگونه پنج سنگ را به دست آورده؟ مهار آن‌ها مستلزم اتفاقاتی است که در این دنیا رخ نداده. برای مثال سنگ روح با قربانی کردن «گومورا» میسر بود. اما گومورا در ساورن در حال جنگ در کنار سایر اعضای «نگهبانان کهشکان» است. آیا برای مثال گومورا با قربانی کردن «نبیولا» آن را به دست آورده؟ چگونه حاضر شده به تنوس ببخشد؟ سنگ قدرت هم باید پس از نابودی «زندار» به دست تنوس برسد. زندار اما در هنگام حمله‌ی التران سالم است. سنگ زمان هم مورد سوال است. تمام این موارد بدون پاسخ هستند. داستان هم هیچ سرنخی درموردش نمی‌دهد. آیا صرفا حفره‌های داستانی‌اند و نویسنده‌های سریال از این موارد چشم‌پوشی کرده‌اند؟ (که به احتمال زیاد پاسخ مثبت است) یا اینکه داستانی پشت پرده است؟ مارول همیشه برای حفره‌های داستانی‌اش در ادامه پاسخی می‌سازد. شاید این بار هم همین کار را بکند.

و در آخر عظیم‌ترین سوال: واچر با چه کس یا کسانی عهد بسته؟ چندین بار موضوع عهدش را پیش می‌کشد اما چیزی در موردش نمی‌گوید. «ایتنرنتی» که در یادداشت‌های قبلی اشاره کردیم، یکی از نامزدهاست. دیگر کاندیداها می‌توانند «او که می‌ماند» (که در سریال لوکی فهمیدیم خود کنگ فاتح است) باشد یا حتی خود شخص «شخص والاتر از همه» (The One Above). کرکتری در کامیک‌بوک‌ها که خدای خالق تمام چیزها است. حالا که صحبت عهد شده، بعید نیست به قدرت‌های عظیم و نهایی دنیای مارول هم برسیم. حالا که در لبه‌ی «دیوانگی چند جهانی» (Multiverse Of Madness) هستیم.

و نکته‌ای برای علاقه‌مندان کامیک و ریزبینان: در میانه‌ی نبرد التران و واچر پرتوهای انرژی مانند هیچ چیزی که قبلا در دنیای سینمایی مارول دیده‌ایم نیست. بلکه نمایششان به صورت پرتوهای رنگی با نقاط رنگی کوچک است. نقاطی که به «نقاط کربی» (Kirby Dots) معروف‌اند. (قبلا در «دنیای عنکبوتی» در فیلم «اسپایدرمن به درون اسپایدرورس» محصول سونی دیده بودیم!) از روی نام خالقشان «جک کربی» در دهه‌ی پنجاه میلادی نامگذاری شده‌اند. خالقی که می‌تواند کاندیدای شخص والاتر از همه باشد. یا «استن لی». البته نظر ما را بخواهید فردی که از بیشتر شایسته‌ی حضور به عنوان این کرکتر است خود شخص عالیجناب «کوین فایگی»ست.

نظر شما چیست؟ آیا مانند ما از داستان این قسمت به وجد آمدید؟ آیا شما هم بی‌صبرانه منتظر قسمت نهایی هستید؟ چه سوال‌هایی بی‌پاسخ مانده‌اند و دوست دارید جوابشان را بدانید؟ مانند همیشه نظراتتان را برایمان بنویسید.

۳۰نما کامل‌ترین آرشیو دانلود فیلم و دانلود سریال خارجی بدون سانسور با زیرنویس فارسی  

دیدگاه‌ها

برای ارسال دیدگاه باید وارد شوید
۱۳ مهر ۱۴۰۰ ۲۲:۴۰

فردا همچی مشخص میشه

نمایش اسپویل