مایک نیکولز
مایک نیکولز کارگردان تلویزیون، سینما و تئاتر، نویسنده و تهیهکننده آمریکایی-المانی می باشد. او تاکنون چنید بار نامزد دریافت جایزه اسکار شده است. گرچه او فیلمساز کم کاری بود، و در طول 4 دهه تنها 20 فیلم سینمایی و یک فیلم تلویزیونی ساخت اما همین فیلم های او با موفقیت های زیادی روبرو شدند. از جمله این فیلم ها می توان به چه کسی از ویرجینیا وولف میترسد؟(1966)، فارغالتحصیل(1967)، سیلکوود(1983)، دختر شاغل(1988)، رنگهای اصلی(1998)، نزدیکتر(2004) و جنگ چارلی ویلسون(2007) اشاره کرد. از دیگر افتخارات این کارگردان می توان به جایزه تونی بهترین کارگردانی موزیکال برای درخت سیب(1967)، نمایش عمو وانیا(1974)، نمایش کمدینها(1977)، نمایش بازی رامی(1978)، و همچنین جایزه گلدن گلوب بهترین کارگردانی برای چه کسی از ویرجینیا وولف میترسد؟(1967)، سیلکوود(1984)، دختر کارمند(1989)، نزدیکتر(2005) و بسیاری جوایز دیگر اشاره کرد. نیکولز یکی از ۱۲ چهره دنیا بود که هر چهار جایزه برتر دنیای هنر و سرگرمی آمریکا را برده بودند - امی، گرمی، اسکار و تونی.
مایک نیکولز با نام میخائیل ایگورویچ پشکووسکی در تاریخ ۶ نوامبر ۱۹۳۱ در برلین آلمان به دنیا آمد. در ۱۹۳۸ او و خانوادهاش که یهودی بودند، برای فرار از دست نازیها به امریکا مهاجرت کردند و او در آنجا به دانشگاه شیکاگو برای تحصیل بازیگری رفت و به رغم مرگ پدر و فقر مالی خانواده به تحصیل خود ادامه داد. او در سال ۱۹۴۴ شهروند آمریکا شد. در دانشگاه با الینمی آشنا شد که او نیز مانند مایک به نمایش و تئاتر علاقه مند بود. آنها در اواخر دهه ۵۰ یک تیم کمدی استندآپ تشکیل دادند. در سال ۱۹۶۲ یکی از آثار کمدی مایک نیکولز و الین می برنده جایزه گرمی در رشته بهترین آلبوم کمدی شد. پس از مدتی آموزش بازیگری در نیویورک و زیر نظر لی استراسبرگ، دوباره به شیکاگو برگشت و در آنجا به همراه چند بازیگر دیگر مثل آلن آرکین یک گروه بازیگری راه انداخت. وی از ۱۹۶۳ شروع به کارگردانی تئاتر کرد و با کارگردانی دو اثر کمدی نیل سایمون یعنی پابرهنه در پارک، نوشته نیل سایمون با بازی رابرت ردفورد و گروه نخاله مورد تشویق قرار گرفت و برای خود شهرتی دست و پا کرد. در سال ۱۹۶۴ برای این نمایش موفقش توانست نخستین جایزه تونی بهترین کارگردانی خود را دریافت کند. همچنین در سال ۱۹۶۵ جایزه تونی بهترین کارگردانی برای نمایشهای لاو(1964) و زوج ناجور(1965) را به دست آورد.
اولین فیلمی که او کارگردانی کرد چه کسی از ویرجینا وولف میترسد؟(1966) بود. این فیلم با اقتباس از نمایشنامهای به قلم ادوارد آلبی بود. در این فیلم ریچارد برتون و الیزابت تلور در نقش زوجی بازی می کردند که در منزلشان میزبان همسایه های تازه واردشان هستند. صحنههای فیلم، در شب گرفته شدهاند و سایههای متعددی از شخصیتها و محیط اطراف در زیر نور مهتاب و نور چراغهای روشن محیط نشان داده میشود. فیلم برداری این فیلم نیز به صورت خاصی بود و هر وقت سَری میچرخد، دوربین با توانمندی صحنهٔ جلوی چشم را نشان میدهد. نیکولز توانست به مدد آموزههای تئاتری بازیهای زیبایی از این دو در فضایی بسته و محدود بگیرد و در نهایت فیلم فروش موفقی را نیز پشت سر گذاشت و به علاوه، کاندیدای سیزده اسکار از جمله بهترین فیلم و بهترین کارگردانی شد که در نهایت موفق به کسب پنج اسکار شد. گرچه نقدهایی نیز بر این فیلم وارد شد. از جمله حرکتهای اضافی و زاویههای نامتعارف دوربین، صحنه های خارجی مانند باغ و کافه که غیرضروری بودند.
اگر چه مایک نیکولز نتوانست جایزه اسکار بهترین کارگردانی را ببرد اما یک سال بعد او برای کارگردانی فیلم فارغالتحصیل(1967) برنده جایزه اسکار شد. او با این فیلم بار دیگر استعداد خود را به رخ کشید و این فیلم جزو اولین فیلمهایی بود که استعداد بازیگری داستین هافمن را به همگان نشان داد. این فیلم نامزد دریافت جایزه اسکار بهترین فیلم نیز بود ولی آن را به در گرمای شب(1967) به کارگردانی نورمن جویسون باخت. این فیلم از بهترین کمدیهای سینمای آمریکا در دهه ۱۹۶۰که نه بهخاطر صحنههای بیپروایش بلکه به لطف خاطرهانگیز بودن با استقبال بسیاری روبهرو میشود. این فیلم بیشتر به روابط و مناسبات تغییر یافته خانوادگی در آمریکای نو می پردازد. داستان فیلم درباره جوانی تازه فارغ التحصیل می باشد که اسیر وسوسهٔ زنی مسنتر از خود می شود و در نهایت به دختر اودل میبندد. فارغالتحصیل در سال ۱۹۶۷ نامزد دریافت ۷ جایزهٔ اسکار بهترین فیلم، بهترین بازیگر مرد (داستین هافمن)، بهترین بازیگر زن (آن بنکرافت)، بهترین بازیگر نقش مکمل زن (کاترین راس)، بهترین فیلمنامهٔ اقتباسی و بهترین فیلمبرداری شد و جایزهٔ اسکار بهترین کارگردانی (نیکولز) را به دست آورد. از دیگر جوایز فیلم می توان به جایزه گولدن گلوب و بفتای بهترین کارگردانی اشاره کرد.
پس این فیلم او به سراغ ساخت یک اثر جنگی رفت و فیلم کچ-۲۲ (1970) را در ۱۹۷۰ بر اساس فیلمنامهای که خودش و باک هنری برای این فیلم از یک اثر سوررئال اثر هلر اقتباس کردند، کارگردانی کرد. این فیلم با بازی آنتونی پرکینز و آلن آرکین همراه شد که البته در گیشه ناموفق بود. یکولز با پرداختی اپیزودیک و سوررآل میخواسته فیلمی تلخ و پوچگرایانه بسازد. فیلم مثل کابوسی از اپیزودی غریب به اپیزود غریب دیگری میرود که برای بسیاری از تماشاگران قابل تحمل نیست. شیوه کاریکاتورسازی از شخصیتها یادآور دکتر استرنج لاوِ استنلی کوبریک (1964) است. یک سال بعد فیلم معرفت جسمانی(1971) را با بازی جک نیکلسون و آنه ماگریت ساخت که نگاهی به روابط عاشقانه یک نسل در چند دوره مختلف بود. نکتهای که بیش از همه در زمان خودش جلب توجه کرد، بیپروائی فیلم در زمینه طرح مسائل جنسی بود، چه در گفتوگوها و چه در بازیها و حالتها. فیلم بعدی او روز دلفین(1973) می باشد. داستان این فیلم علمی تخیلی درباره دولفینی می باشد که صحبت کردن میآموزد. آخرین فیلمی که او در این دهه کارگردانی کرد نیز بختواقبال(1975) بود. او تا 8 سال بعد فیلمی نساخت.
در میانه دهه ۱۹۸۰ مایک نیکولز دچار بحران روحی شدیدی شد. به گفته خودش استفاده از دارویهای مسکن قوی منجر به توهمش شد و تصور میکرده که حافظهاش را به کلی از دست داده است. در سال 1983، وی در این سال فیلم سیلک وود(1983) را با بازی مریل استریپ کارگردانی کرد. این فیلم راجع به زندگی و مرگ و مصیبتهای اتمی بود و توانست یک کاندیدایی اسکار دیگر برای مایک نیکولز به ارمغان آورد.این فیلم با نمایش روزمرگی زندگی طبقه کارگر آمریکا، ملالانگیز و گاه تحملناپذیر جلوه می کرد. بازگشت نیکولز پس از هشت سال سکوت، بیشتر چنتهای خالی را نشان میدهد تا تغییر مسیری ناشی از تأملی طولانی. سپس دوباره به سراغ تئاتر رفت و در ۱۹۸۴ برای اجرای نمایش چیزهای واقعی نوشته تام استوپارد برنده جایزه تونی شد. وی سپس فیلم دختر شاغل(1988) را با بازی ملانی گریفیث، سیگورنی ویور و جوآن کیوساک کارگردانی کرد. ملانی گریفیث موفق شد برای بازی در این فیلم برای دریافتِ جایزه اسکار بهترین بازیگر نقش اول زن نامزد شود. همچنین سیگورنی ویور و جوآن کیوساک برای بازی در نقش مکمل و مایک نیکولز برای کارگردانی دختر شاغل نامزدِ جایزه اسکار شدند. وی همچنین نامزد دریافت جایزه گولدن گلوب بهترین کارگردانی برای این فیلم شد. این فیلم یکی از محبوبترین کمدیهای رُمانتیک دهه 1980 به شمار میآید.
فیلم بعدی نیکولز کارت پستالهایی از لبه پرتگاه(1990) نام داشت. این فیلم اقتباس سینمائی از رمان فیشر که از زندگی خود او با مادرش دبی رنولدز الهام گرفته شد. داستان این فیلم درباره دختری بازیگر و معتاد است که با مادر دائمالخمرش زندگی متلاطمی دارد. ابتدا به نظر میرسد فیلم دربارهٔ اعتیاد است اما در میانه به یک کمدی رفتاری تبدیل میشود. مریل استریپ برای بازی در این نقش توانست کاندید دریافت جایزه اسکار بهترین بازیگر زن شود. وی سپس در مورد هنری(1991) را با بازی هریسون فورد، آنت بنینگ و بروک آلتمن کارگردانی کرد. داستان این فیلم درباره مردی به نام هنری می باشد که بعد از جان سالم به در بردن از یک حمله مسلحانه و بهبود اوضاع فیزیکی از لحاظ روحی دچار شکست می شود و همسر و دخترش او را در راه بهبود وضعیتش کمک می کنند.
گرگ (1994) اولین فیلم نیکولز در ژانر وحشت و ترسناک می باشد که در آن جک نیکلسون در اثر گاز گرفتن دستش توسط یک گرگ به یک انشان گرگ نما تبدیل می شود و کمکم ویژگیها و خصوصیات او دچار تغییر میشود و بیشتر به یک گرگ شبیه میشود. فیلم بعدی نیکولز قفس پرنده(1996) نام دارد که برمبنای نمایشنامهای به همین نام با بازی رابین ویلیامز،جین هکمن، ناتان لین ساخته شد. داستان این فیلم نیز درباره یک زوج هنری در یک کلوب شبانه می باشد. این فیلم کاندیدای جایزه اسکار بهترین طراحی هنری در سال ۱۹۹۷ شد. او سپس فیلم رنگهای اصلی (1998) را با بازی جان تراولتا، اما تامسون، بیلی باب تورنتون کارگردانی کرد. تراولتا در این فیلم در نقش جک استنتن، یکی از نامزدهای ریاست جمهوری حزب دموکرات آمریکا می باشد که در زندگی سیاسی و خصوصی خود دچار مشکلات بسیاری شده است. این فیلم طعنهای به روابط نامشروع بیل کلینتون بود و با هوشمندی در دورهای ساخته شد که حساسیتها به این موضوع زیاد شده بود. حتی به شکلی که نمیتوان عمدی بودن آن را انکار کرد گریم جان تراولتا بسیار شبیه به بیل کلینتون از آب درآمده بود. فیلم علمی تخیلی و کمدی از کدام سیاره میآیی؟(2000) دیگر فیلم این کارگردان می باشد.
نیکولز سپس یک مینی سریال به نام فرشتگان در آمریکا(2003) که از نمایش نامه ی برنده ی جایزه ی پولیترز به قلم تونی کوشنِر اقتباس شده بود را کارگردانی کرد. تمرکز فیلم روی گروهی از مردان است با رابطه بادوام و ماندگار که با اولین موج ایدز در دوره ی ریگانیسم دهه 80مورد آسیب قرار می گیرند. داستان فیلم در سال ۱۹۸۵ اتفاق میافتد و دربارهٔ رابطهٔ دو زوج است که در گیر و دار سیاستهای دوران ریاست جمهوری ریگان، فراگیر شدن بیماری ایدز و تغییرات پرشتاب فضای سیاسی و اجتماعی روایت میشود. این سریال برنده جایزه گلدن گلوب بهترین مینی سریال یا فیلم تلویزیونی، بهترین بازیگر مرد مینیسریال یا فیلم تلویزیونی برای آل پاچینو، بهترین بازیگر زن مینیسریال یا فیلم تلویزیونی برای مریل استریپ، بهترین بازیگر نقش مکمل مرد مینیسریال یا همچنین توانست با ۱۱ جایزه از ۲۱ نامزدی، رکورد برنامهٔ تلویزیونیای که در یک سال بیشترین جوایز امی را از آن خود کرده، شکست. از دیگر جوایز آن بهترین فیلم تلویزیونی از انجمن کارگردانان آمریکا، بهترین دستاورد کارگردانی در فیلمهای تلویزیونی، جایزه گرمی بهترین آلبوم موسیقی برای فیلم، فیلم تلویزیونی یا سایر محصولات بصری، بهترین فیلم ساخته شده برای تلویزیون کابلی، و بسیاری جوایز دیگر اشاره کرد.
فیلم نزدیکتر(۲۰۰۴) با بازی جولیا رابرتز، ناتالی پورتمن، جود لا و کلایو اون از مشهورترین فیلمهای مایک نیکولز بود. اثری بسیار زیبا در نمایش خیانت و وفاداری و بحران روابط بین زن و مرد در عصر حاضر است. روابطی مدرن و پر از ابهام زن و مرد جامعه غربی که از طریق دو پدیده مدرن شکل می گیرد: "خیابان و اینترنت". نیکولز با هوشمندی بدون نمایش صحنههای رابطه، تمامی بار احساسی فیلم را بر دوش دیالوگها میگذارد و با انتخاب خوب تیم بازیگری فیلم یکی از بهترین آثار کارنامه سینماییاش را ارائه میدهد. کلایو اوون برای بازی در این فیلم برنده جایزه بفتا و گلدن گلوب و اتحادیه منتقدان فیلم نیویورک بهترین بازیگر نقش مکمل مرد گردید. مایک نیکولز نیز نامزد جایزه گلدن گلوب بهترین کارگردانی و پاتریک ماربر نویسنده فیلم نامزد گلدن گلوب بهترین نمایشنامه گردید. مایک نیکولز ثابت کرده که هر گاه به سراغ کندوکاو بین روابط زن و مرد و خصوصا نمایش بحرانهای آنها رفته کاملا موفق بوده و بهترین فیلمهایش هم در این دسته جای میگیرند.
آخرین فیلم مایک نیکولز جنگ چارلی ویلسون(2007) نام دارد که در آن تام هنکس و جولیا رابرتز بازی کردند. این فیلم در سبک زندگینامهای و کمدی-درام زندگی سیاسی و حواشی نمایندهٔ دموکرات مجلس ایالات متحده، چارلی ویلسون را در زمان جنگ شوروی در افغانستان را روایت میکند. فیلم نامزد پنج جایزهٔ گلدن گلوب و یک اسکار بود ولی هیچیک را ازآن خود نکرد. تهیه کننده این فیلم 75 میلیون دلاری تام هنکس بود. جنگ چارلی ویلسون جدا از نشان دادن قدرت نیکولز در ساخت یک درام زندگی نامه ای، یک فیلم سیاسی بالغ مدرن نیز هست. فیلمی که باید با دقت و حوصله دیده شود.
مایک نیکولز در اثر ایست قلبی در روز چهارشنبه ۱۹ نوامبر ۲۰۱۴ درگذشت.
فیلموگرافی
دیدگاهها
مهمان
برای ارسال دیدگاه باید وارد شوید