یادداشتی بر فیلم Jojo Rabbit: رقصی چنین میانه جنگ جهانی دومم آرزوست

زمان مطالعه: ۷ دقیقه

جوجو پسر جوانی در آلمان نازی و عضوی از ارتش جوانان هیتلر است، که دوست خیالی‌اش کسی نیست جز شخص آدولف هیتلر. او که علاقه شدیدی به شخص رایش سوم و باورهایش دارد، در خانه با راز شوکه‌کننده‌ای روبرو می‌شود...

تایکا وایتیتی یکی از تاثیرگذارترین چهره‌های سال ۲۰۱۹ بود. بعد از یک سال رویایی که کارگردانی «ثور» (دانلود فیلم Thor: Ragnarok با لینک مستقیم) را بر عهده گرفت و یکی از بهترین آثار دنیای مارول را با کوبیدن و از نو ساختن (هرچند نصفه و نیمه) ثور و ماجراهایش خلق کرد، هالیوود ناگهان انگار که الماسی پیدا کرده باشد، او را حلوا حلوا کرد و بر صدر نشاند. (کاری که هالیوود همیشه انجام می‌دهد و دلیل بقایش و فاصل کیفی بسیارش با صنعت های سینمایی سایر کشورهای دنیا هم همین است. مانند سایر صنایع آمریکا!) با تقریب خوبی، هر یکی دو هفته در سال ۲۰۱۹، اسم او را حداقل در خبری از دنیای هالیوود می‌شنیدیم. از کارگردانی چند اثر در سال‌های نزدیک آینده، تا صداپیشگی در یکی از قسمت‌های ریک و مورتی.

وایتیتی که خودش در مصاحبه‌ای عنوان کرده بود هالیوود به دنبال ایده‌‌های جدید می‌گردد و به همین دلیل او و امثال او در هالیوود موفق می‌شوند، با بازترین بغل، هالیوود را در آغوش گرفت تا یک سود دوطرفه (حتی سه طرفه) ایجاد شود. او ایده‌‌هایش را با امکانات هالیوودی به به واقعیت تبدیل می‌کند و هالیوود مانند همیشه به بقا و به درخشش خود ادامه می‌دهد. ما عاشقان سینما هم با دیدن ایده‌‌های جدید و جذاب و فیلم‌های دوست‌داشتنی به عیش خود می‌رسیم.

فیلم جدید وایتیتی، «جوجو خرگوش» (دانلود فیلم Jojo Rabbit با لینک مستقیم)، اما احتمالا بهترین اثر اوست. او که تقریبا هر فیلمی ساخته، دوست داشتنی از آب درآمده، اینجا بهترین استفاده ممکن را از «هالیوود» می‌کند. ایده غریبی که از ذهن خلاق او بیرون آمده، احتمالا در شرایط دیگری نمی‌توانست به چنین اثری تبدیل شود. فیلمی سبک‌بالانه درباره یکی از تلخ‌ترین اتفاقات قرن بیستم. فیلمی که با محوریت یک موضوع دردناک، تماشاگر را دائما می‌خنداند و او را به فکر فرو می‌برد. فیلمی جذاب که گاه و بی‌گاه به تماشاگر نهیب می‌زند و با شدتی البته خیلی کم، ذهن او را به چالش می‌کشد.

حقیقت این است که فیلم قصد به چالش کشیدن ذهن مخاطب را هم نداشته. بالاخره کم‌تر آدم عاقلی هست که از عقاید نازی‌ها و نژادپرستی دفاع کند. (بله! نژادپرستان عاقل نیستند!) تکلیف فیلم هم با مخاطبانش مشخص است. اگر هیتلر را به عنوان دوست خیالی شخصیت اصلی معرفی می‌کند، حتی لحظه‌ای نمی‌گذارد تماشاگر با هیتلر احساس نزدیکی کند. این هیتلر زایده تخیلات یک کودک ۱۰ ساله است که در معرض شستشوی مغزی بوده، و تمام حرکات و گفتارش بر مبنای همان ذهن کودک ۱۰ ساله شکل می‌گیرد. استدلال‌های عجیبش و تفکراتش درباره یهودی‌ها و جنگ و …

فیلم اخیر همان سبک‌بالی و بی‌‌خیالی همیشگی وایتیتی را به همراه دارد و کارگردان از مسیری که در طی این سال‌ها طی کرده فاصله نمی‌گیرد. به نظر می‌سد وایتیتی یکی از ثابت‌قدم‌ترین کارگردانان حال حاضر هالیوود باشد. اینکه مهم نیست فیلمش یک اثر ماجرایی باشد یا بخشی از یک دنیای بزرگ کامیک‌بوکی. فیلمی درباره ومپایر‌ها یا درباره جنگ جهانی. او همیشه با رهیافت خاص خودش به داستان‌هایش نزدیک می‌شود. کمدی سبک و بر پایه بداهه‌پردازی. بداهه‌پردازی‌ای که به هیچ وجه باعث افت سطح آثارش نمی‌شود. و او اینجا احتمالا عمیق‌تر از همیشه به داستانش می‌پردازد.

او داستان یکی از دردناک‌ترین اتفاقات تاریخ بشری را دستمایه قرار می‌دهد تا داستانی شاد تعریف کند. کاری که در گفتار هم سخت به نظر می‌رسد. اگر ربرتو بنینی با فیلم «زندگی زیباست» است جنگ را به مثابه بازی آدم‌بزرگ‌ها نشان داد، وایتیتی هم نفرت را به عنوان حسی احمقانه و نابالغ نشان می‌دهد که وقتی از بیرون به آن بنگری چیزی جز پوچی و زشتی در آن نمی‌بینی. او شخصیت اصلی فیلم را مجبور می‌کند جملات نژادپرستانه به زبان بیاورد، اما در هنگام ادای آن جملات، حتی نیازی نمی‌بیند صحنه را کاریکاتوری کند، چرا که آن جملات به خودی خود احمقانه هستند. وایتیتی به عنوان استاد کمدی بداهه در اینجا انگار صرفا ناظر عقده خالی کردن نازی‌های آلمانی است و کاری به کارشان ندارد. که اتفاقا به زیبایی در دل دنیای کاریکاتوری ذهن او می‌نشینند.

فیلم اما بزرگ‌تر از این حرف‌هاست و در جایگاهی بالاتر قرار می‌گیرد. به دو دلیل مهم: یکی اینکه فیلمی در رثای آزادگی است. مادر جوجو برخلاف غالب ساکنان آلمان در زمان هیتلر و دیگر شخصیت‌های فیلم، اعتقاداتش را بخاطر مضامینی مانند عرق و ملیت کنار نمی‌گذارد. و بدین گونه به فرزندش درس آزادگی می‌دهد. که می‌داند آزادگی اتفاقا مهم‌تر از ناسیونالیسم است. که ایدئولوژی در زمانی که در تضاد با اخلاق قرار می‌گیرد ارزشی ندارد. که می‌توان در زمانه بی‌اخلاقی، راه اخلاق را انتخاب کرد. که سعادت واقعی در همین است. وقتی که وجدانت را نادیده نگیری، وقتی که برده‌ی جامعه نشوی. وقتی که حواست به خودت و اخلاقیاتت باشد. هنگامی که یک جامعه به دنبال یکسان‌سازی همه افراد با تفکراتی همانند است، تو خودت باش. پیامی که حتی بالاتر از خوب و بد بودن می‌توان از آن فردیت را فرا گرفت. و اگر همرنگ جماعت نیستی، مهم نیست رسوا شوی. بدینگونه مادر جوجو او را حفظ می‌کند. مادری که حرف نمی‌زند، عمل می‌کند. در حالی که شبانه‌روز پروپاگاندای نازی بر گوش و چشم فرزندش فرود می‌آید، او با دادن مهم‌ترین درس زندگی، تمام تبلیغات دستگاه فرهنگی نازی را پوچ می‌کند.

همین‌طور فیلم در رثای رقص است. رقص به مثابه فضایی و زمانی برای گریختن از بند پریشان‌خاطری‌های روزگار. وقتی که ذهن و بدن خویش را رها می‌کنی تا بر امواج ریتم سوار شود، نه ریتم موسیقی که ریتم تار و پود جهان. ریتمی که همواره در جهان در جریان است و باید خوب گوش دهی و خودت را رها کنی تا آن را بگیری و همراهش شوی. مادر جوجو در صحنه‌ای دست او را می‌گیرد و مجبورش می‌کند با او برقصد. و این رقص همان راه نجات جوجو می‌شود. رقص به عنوان مسکنی برای التیام دردها. البته نه فقط مسکن که درمان. گفتیم که جوجو با همین روش راه رستگاری را می‌پیماید. (لفظ رستگاری برای کودک ۱۰ ساله ثقیل است؟) رقص همان‌گونه که در تعلمیات قبایل مختلف بومی در جای جای جهان عنوان شده، راهی‌ست برای رسیدن به سلوک. برای رهایی از دنیای پیرامون و غرق شدن در خویشتن. و درک حقیقت جهان. اینجا این حقیقت عشق است. (همه جا حقیقت عشق نیست؟)

جوجو که از طرفی عشق مادرش را نسبت به خودش احساس می‌کند و از طرفی عاشق دخترک یهودی می‌شود، از منجلاب نازیسم رها می‌شود. و این رهایی نه‌تنها شامل شخص خودش که شامل معشوقش هم می‌شود. عشق، هر دوی این‌‌ها را نجات می‌دهد. و اینجاست که فیلم از یک اثر اخلاقی سمت چپی، تبدیل می‌شود به یک اثر درخشان. وقتی که ارزش فردیت و ارزش عشق را خاطرنشان می‌کند و راه نجات در جامعه‌ای که گرچه دورانش به سر رسیده، اما امثالش هنوز در جای‌جای جهان پیدا می‌شود را نشان می‌دهد. پیام فیلم هم بیشتر از اینکه ضد‌نژادپرستی باشد، همین فردیت است. و راهش را اینگونه معرفی می‌کند: خودت باش و هرکاری که از دستت برمی‌آید انجام بده. مادر جوجو به او می‌گوید برقص. رقصی برای آزادی و آزادگی!

نظر شما چیست؟ آیا این اثر موفق به انتقال پیام‌‌هایش شد؟ یا به نظرتان بیش از حد تحویل گرفته شده؟ آیا با سازندگانش موافقید؟ مانند همیشه نظراتتان را برایمان بنویسید.