نگران نباشید: The Witcher خوش‌ساخت و لذت‌بخش است

زمان مطالعه: ۵ دقیقه

سریال «ویچر» (The Witcher) نت‌فلیکس سرانجام روز گذشته از طریق نت‌فلیکس منتشر شد. این مجموعه‌ی فانتزی و اکشن که در حال حاضر از «راتن تومیتوز» امتیاز ۵۸ درصد دریافت کرده، «بازی تاج‌وتخت» (Game of Thrones) نمی‌شود اما سریال مملو از هیولاست. «ارباب حلقه‌ها»‌ هم نیست چرا که مرگ و میرهای بی‌هدفی به وقوع می‌پیوندد و کسی درس عبرت نمی‌گیرد. به کتاب و بازی ویدیویی «ویچر» هم شباهت زیادی ندارد، چیزی میان آن دو اثر است. فصل اول سریال اقتباسی است مستقیم از کتاب‌های فانتزی و حماسی «آندری ساپکوفسکی» لهستانی با نویسندگی «لورن اشمیت هیسریچ» که نت‌فلیکس بودجه‌ی هنگفتی به آن اختصاص داده و نتیجه‌اش یکی از بهترین سریال‌های سال شده است.

«ویچر» گاهی وحشت‌انگیز می‌شود و گاهی دلشین. اغلب سرگرم‌کننده است و شوخی‌هایش به موقع. «گرالت» شکارچی هیولا با بازی «هنری کویل» در میان روستاها و قلعه‌ها پرسه می‌زند، و افراد شرور از تمامی طبقات به او پیشنهاداتی کثیف می‌دهند. دنیای «ویچر» به‌شدت پرهرج‌ومرج و پیچیده و پر از منازعات سیاسی است. جنگ پایان نمی‌پذیرد و جادو تنها در اختیار خدایان نیست. در این دنیا حیوانات بیشتر از انسان‌ها با گرالت همدردی می‌کنند. در این دنیا پیش از آنکه کسی فرصت پندآموزی داشته باشد با مرگ شخصیت‌ها مواجه می‌شود.

از چند اپیزود ابتدایی فصل اول پیداست که «لورن هیسریچ» دقیقاً از مأموریت خود آگاه است و می‌داند چگونه دنیای ویچر را جذابیت ببخشد. از همین حالا نت‌فلیکس سفارش ساخت فصل دوم سریال را صادر کرده اما طرفداران جهان گرالت امیدوارند که فصل‌های بسیار بیشتری ساخته شود.

«هنری کویل» به خوبی از عهده‌ی نقش برآمده و موفق شده از پرسونای «سوپرمن» دور شود و در نقش جدیدش فرو رود. او در صحنه‌های اکشن و شمشیرزنی فوق‌العاده عمل می‌کند و انتظارات را برآورده می‌سازد. با همین صحنه‌های موجود در قسمت اول است که مخاطب پی می‌برد چرا در بازی‌ها به او لقب «خون‌ریز بلاویکن» داده‌اند. او درگیری را با «لعنتی» طعنه‌آمیزی آغاز و ظرف ۲۰ ثانیه ۱۰ نفر را سلاخی می‌کند.

در یکی از صحنه‌ها تیر یک کمان پولادین را از خود دور می‌کند و با انواع و اقسام روش‌ها دشمنانش را به زانو درمی‌آورد. او تنها در همین درگیری دست به شمشیر نمی‌برد. در مورد صدای او هم هیچ جای نگرانی وجود ندارد و به «داگ کاکل» صداپیشه‌ی گرالت در بازی‌های ویچر نزدیک است. گرالت نت‌فلیکس یک ولگرد نیهیلیست است که تنها به جسکیر، ینیفر و شکار هیولا اهمیت می‌دهد.

گرالت در کانون توجه قرار دارد اما پیشینه‌ی شخصیت ینیفر نقشی کلیدی در داستان دارد و «آنیا شالترا» هم رنج و خشم او را به نمایش درآورده است. یکی از کلایمکس‌های اولیه که به شخصیت ینیفر مرتبط است و شاید دلخراش‌ترین لحظات تاریخ تلویزیون‌ هم باشد همزمان با صحنه‌ی پرشور دیگری در حال وقوع است.

شخصیت سیری هم در قصه نقش پررنگی دارد، هرچند صحنه‌های او محدود شده باشد به پیوند زدن داستان‌ها به یکدیگر. در کتاب‌های ساپکوفسکی، روایت سیری پس از چند داستان کوتاه اوج می‌گیرد. بنابراین به نظر می‌رسد که سریال آن سیر شخصیت را از ابتدا آغاز کرده باشد. «جسکیر» نیز شخصیتی سر به هوا است و بازی «جوئی بیتی» در این نقش انتظارات را برآورده می‌کند اما برداشت نویسندگان از او بیش از حد امروزی به نظر می‌رسد.

در مجموع انتخاب بازیگر، طراحی لباس و صحنه، و بازی‌های اغلب خوب باعث شده وجود جادو و هیولا در دنیای ویچر پذیرفته شود. در جهان از توازن خارج شده‌ی سریال، صحنه‌ها یا از رنگ تهی شده‌اند یا به شکلی تصنعی سرشار از رنگ‌اند و مخاطب هر لحظه منتظر سقوط این عالم است. بنابراین بیش از تمامی مضامینی که در «بازی تاج‌وتخت» گنجانده شده بودند، مضامین «ویچر» به شدت با دنیای امروز می‌خواند. دیدن ماجراجویی‌های گرالت که به شکار هیولا در هم آمیخته شده نیز بسیار لذت‌بخش از آب درآمده.

بخش اعظمی از فصل اول از «آخرین آرزو»، مجموعه داستان‌های کوتاه ساپکوفسکی اقتباس شده که در حکم مقدمه‌ای است برای «ویچر» و شخصیت‌های مهم آن. در نتیجه‌ی این اقتباس، سریال دائماً میان پرسپکتیوهای مختلف و دوره‌های زمانی در حرکت بوده و این بزرگترین نقطه‌ی ضعف «ویچر» است. در صورتی که سازندگان گاهی زمان و تاریخ وقوع حوادث را روی تصوری درج می‌کردند پیگیری قصه برای مخاطب به‌شدت تسهیل می‌شد.

اما نباید محتوا را برای مدیوم تلویزیون بیش از حد ساده کرد. این دنیا به اندازه‌ی بازی و کتاب‌ها عمیق و گسترده است. بنابراین اجازه دهید منتقد «اینترتینمنت ویکلی» که گویا اپیزود اول و دوم سریال را دیده و سپس به قسمت پنجم پریده هر چه می‌خواهد به «ویچر» امتیاز صفر دهد. سریال از زبان دراماتیک و سینماتیک مدرنی استفاده کرده و بدون تردید یکی از بهترین عناوین فانتزی حال حاضر خلق شده.