داستان فیلم در زمانی اتفاق میافتد که موجودات عجیب و غریبی، به شهر حمله کرده و بسیاری از انسانها را از بین بردهاند. پدر و مادری که به همراه بچههایشان، زنده ماندهاند، برای حفظ جان خود مجبور هستند از ایجاد هرگونه صدایی خودداری کنند. متاسفانه پسر کوچک خانواده، با روشن کردن اسباببازی شبیه به شاتل فضایی، باعث جلب توجه موجودات وحشی شده و جان خود را از دست میدهد اما تلاش خانوادهی او برای بقا، همچنان ادامه دارد.
اگر از طرفداران پر و پا قرض ژانر ترس یا وحشت هستید، حتما فیلم نزول(The Descent) را دیدهاید. فیلمی که در سال 2005 اکران شد و رضایت بسیاری از مخاطبهای سینما را بهدنبال داشت. موجوداتی که در آنجا به نمایش درآمدند، انسانهایی بودند که در غار زندگی میکردند و به دلیل محیط زیست و تکامل تدریجی(همانند خفاش) از حس شنوایی فوقالعاده بالایی برخوردار بودند. در «مکانی آرام» نیز موجوداتی وجود دارند که نقطهی قوت آنها، اندام شنواییشان است که باعث بالا رفتن حساسیت شنوایی میشود. البته هیچ توضیحی راجع به نحوهی بهوجود آمدن آنها داده نمیشود و شما تا پایان فیلم نیز متوجه نمیشوید که این موجودات از یک کرهی دیگری وارد زمین شدهاند یا شکل یافته از تحقیقات آزمایشگاهی هستند و ... از لحاظ ساختار بدنی و محیطی که زندگی میکنند نیز نمیتوان توجیه علمی برای وجود آنها مطرح کرد پس آنها را به همان صورت که میبینید باید قبول کنید. متاسفانه عملکرد این موجودات نیز بحثبرانگیز است. در ابتدای فیلم، شاهد سرعت بسیاری بالای آنها در هنگام شکار هستیم ولی در مقاطعی از فیلم و در جاهایی که کارگردان نمیخواهد اتفاق ناگوار مورد نظر رخ دهد(که با توجه به معرفی اولیهی این موجودات، باید به وقوع بپیوندد)، عکسالعملشان بدون دلیل کند و آرام میشود. موضوع شکار کردن آنها نیز با جلو رفتن داستان، سوال برانگیز میشود؛ اینکه آیا این موجودات پس از شنیدن صدا، توانایی دنبال کردن طعمهی خود را دارند؟ یا اینکه اگر طعمه از محل خود جابجا شود، آنها قادر به پیدا کردن نخواهند بود؟ جواب سوال اول، منفی است چراکه تا پایان فیلم در هیچ صحنهای شاهد دنبال شدن طعمهای که از خود صدا تولید نمیکند، نیستیم. درصورتیکه که جواب سوال دوم، مثبت باشد(که در تمامی صحنههای فیلم نیز همینطور است) هر کدام از انسانها، میتوانند با جابجا شدن، به راحتی از دست آنها فرار کنند. باور اینکه بیننده موقع تماشای فیلم، در کمتر از یک ساعت به این امر پی میبرد ولی کاراکترهای فیلم که 473 روز در آن شرایط زندگی کردهاند، بویی از این واقعیت نبردهاند، کمی مشکل است. البته در صورت اِعمال این اصلاحیه، «مکانی آرام» تبدیل به یک فیلم کوتاه شده و برای جلوگیری از این واقعیت، باید از طرف فیلمساز، تمهیداتی در نظر گرفته میشد!
اعضای خانواده، برای برقراری ارتباط با یکدیگر، از زبان ایما و اشاره استفاده میکنند که کاملا درست و منطقی است و مانند بسیاری از فیلمها، مخاطب، توسط زیرنویس، از منظور آنها باخبر میشود. این مورد، در کنار محیطی خلوت و موجوداتی حساس به صوت، باعث شدهاند تا کمترین استفاده از دیالوگ صورت بگیرد و تصاویر فیلم، وظیفهی انتقال مطالب و مفاهیم را بر عهده داشته باشند، یعنی چیزی که در سینما از اهمیت ویژهای برخوردار است. گویا بودن تصاویر و صحنههای یک فیلم، ارزش هنری و سینمایی آنرا بالا میبرد و جایی برای توضیحات اضافی باقی نمیگذارد اما در استفاده از همین اِلمان نیز باید دقت کرد چراکه هدف، بهکارگیری اختصار و گزیدهگویی در ارائه یک اثر هنری است. نمایش لحظاتی که تاثیری در روند داستانی ندارند و همچنین طولانی کردن بیش از حد صحنهها، بدون دلیل، ضربهی سنگینی به پیکرهی کلی فیلم وارد میکنند. شما در «مکانی آرام» شاهد این روند خواهید بود، بطوریکه در نیمهی اول فیلم، صحنههای بسیاری وجود دارند که نیازی به نمایش آنها نیست و در نیمهی دوم، از کِش دادن و طولانی کردن صحنهها برای رسیدن به مدت زمان سینمایی، استفاده شده است.
پدر خانواده، با توجه به اطلاعات و تخصصی که از خود نشان میدهد، باتجربهترین فرد فیلم نیز میباشد. او در تلاش است تا دستگاهی طراحی کند که نقش محافظتی داشته باشد و در مواقع حساس و خطرناک، بتواند جان آنها را نجات دهد. او به خوبی میداند، محیطهای پر سر و صدا، مکانی امن محسوب میشوند چراکه در سیستم شنوایی موجودات، تاثیر منفی میگذارد. چرا این فرد با پی بردن به این حقیقت بسیار مهم و حیاتی، در طول 473 روز، هیچگونه اقدامی برای انتقال خانوادهاش به جایی که به راحتی میتواند با پسرش صحبت کند(و حتی فریاد بزند)، نمیکند؟! چرا پدر و مادر خانواده، با شناختی که از پیرامون خود دارند، اقدام به بچهدار شدن میکنند؟ آیا مادر خانواده، که دو پسر و یک دختر را به دنیا آورده و بزرگ کرده است، نمیداند یک نوزاد، هر لحظه ممکن است گریه کند؟! چطور ممکن است یک میخ، خود به خود و با سایزی که در فیلم نشان داده میشود، روی پله، سبز شود؟! آیا یک پسر 12ساله و لاغر، قادر به بالا کشیدن دختری 15ساله و نسبتا چاق است؟ این سوالات و بسیاری از موارد دیگر نشان میدهند که فیلمنامهی این فیلم، فاقد منطق روایی است و نویسندههای آن یا کم تجربه هستند و یا اینکه زمان بسیاری کمی را صرف نوشتن کردهاند.
تنها بازیگری که در حد خوب و قابل قبول به ایفای نقش پرداخته، «اِمیلی بلانت» است. بقیه هنرپیشهها در حد معمولی(Millicent Simmonds و Noah Jupe) و یا ضعیف(John Krasinsky) ظاهر شدهاند. همچنین ضرباهنگی که برای فیلم در نظر گرفته شده، به هیچ وجه، مناسب نمیباشد و حتی تماشای نیمه ابتدایی فیلم را، عذابآور کرده است. در ضمن با اینکه «مکانی آرام» فیلمی در ژانر ترس است ولی فاقد اِلمانهای مختلف این ژانر میباشد و حتی از انتقال هیجان نیز کاملا عاجز است. مفهوم اصلی فیلم نیز(یک پدر، تحت هر شرایطی، فقط به فکر محافظت از خانوادهاش است) به بدترین شکل ممکن، بیان میشود. با توجه به امتیاز خوب فیلم در سایتهای مختلف و میانگین بالایی که از منتقدهای سینما دریافت کرده، از لحظهی شروع فیلم، این جمله را با خودم تکرار میکردم که «این فیلم، حتما یک ویژگی دارد که مورد توجه قرار گرفته است. با دقت نگاه کن. شاید خستگی باعث شده است که حوصلهات سر برود». با تلاش بسیار زیاد، فیلم را تا پایان تماشا کردم ولی فرسنگها با چیزی که انتظار داشتم، فاصله داشت. اگر شما نیز این حس را تجربه کردید، مطمئن باشید چیزی برای نفهمیدن در «مکانی آرام» وجود ندارد که از درک آن عاجز بوده باشید.
جاوید مجلل
امتیاز: 49
جهت ورود به صفحهی دانلود کلیک کنید